تحولات جهان اسلام

اخبار خاورمیانه و پیگیری تحولات جهان اسلام

۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحلیل» ثبت شده است

توان موشکی ایران و نگرانی‌ های آمریکا؛ تحلیل از سید رضا رفیعی دانشجوی دکتری حقوق بین‌الملل

ایران در دو دهه اخیر تلاش فراوانی در جهت توسعه و بهسازی موشکها و دقیق ‌تر کردن آنها به عمل آورده است. در حال حاضر قدرت موشکی یکی از اصلی ‌ترین عوامل بازدارنده در میان نیروهای مسلح این کشور در مقابل حمله خارجی به شمار می ‌رود. نوشتار زیر به تحلیل چرایی سرمایه ‌گذاری ایران بر روی موشکهای خود و توجه کمتر به نیروهای دیگر مثل نیروی هوایی می ‌پردازد.

پس از شکست عراق در آمریکا در جنگ اول خلیج فارس در 1991 میلادی و تضعیف شدید این کشور، ایران، تنها دشمنانی که ممکن بود به مرزهای آن حمله‌ور شود را آمریکا و در درجه بعد اسرائیل می‌دانست. به دلیل برتری هوایی آمریکا در جهان چه به لحاظ شمار هواپیماهای جنگی و چه به لحاظ به روز بودن و قدرت آن‌ها، نیروی هوایی ایران با همه سرمایه‌ گذاری‌هایی که ممکن بود بر روی آن صورت گیرد و با فرض دسترسی به بازارهای خرید جنگده‌ های پیشرفته باز هم قادر به مقابله با نیروی هوایی آمریکا نبود و چنانکه جنگ خلیج فارس درباره نیروی هوایی عراق نشان داد در صورت وقوع درگیری به سرعت از صحنه خارج می‌ شد. با از بین رفتن پوشش هوایی، واحدهای زرهی و زمینی نیز صرف نظر از اینکه در چه سطحی از فناوری قرار داشتند به شدت در مقابل حملات جنگنده‌ های آمریکایی آسیب‌ پذیر شده و کارایی خود را از دست می ‌دادند. مجموع این عوامل سبب گردیده بود که ایران برای سالیان دراز تلاش چندانی برای نوسازی ناوگان هوایی و زرهی خود صورت ندهد، به طوری که بیشتر جنگنده‌ های حال حاضر ایران همان هواپیماهایی هستند که در دهه 1350 شمسی توسط رژیم سابق از آمریکا خریداری شده ‌اند و امروزه در مقابل پرنده‌های نوین جنگی حرف چندانی برای گفتن ندارند. در عوض برای جبران این ضعف، ایران راه چاره را اتخاذ راهبرد جنگ نامتقارن و متناسب کردن سلاح‌ های خود با این راهبرد دیده است.

جنگ نامتقارن راهبردی است که در آن طرف ضعیف ‌تر که در حالت عادی در مقابل توان تسلیحاتی یا انسانی قدرت دیگر توان ایستادگی ندارد تلاش می ‌کند با اتخاذ راهکارهایی مانند حملات انتحاری، کار گذاشتن بمب‌های کنار جاده‌ای، حملات چریکی و مانند آنها به نقاط ضعف دشمن صدمه زده و او را از ادامه جنگ خسته و منصرف نماید. در راستای این راهبرد کلی، ایران همواره به دنبال توسعه سلاحهایی بوده است که در مقابل حملات جنگنده‌ های آمریکایی آسیب ‌پذیری کمتری داشته باشند و در عین حال دشمن نیز به آسانی نتواند حملات آنها را دفع کند. موشکهای مختلفی که ایران در سال‌های اخیر به تولید رسانده نمونه بارز چنین سلاحهایی محسوب می‌ شوند. این موشکها را می‌ توان از هر نقطه ‌ای در بیابان‌ و کوهستان شلیک کرد و پس از آن نیز سکوی پرتاب متحرک آن می‌ تواند برای در امان بودن از آتش متقابل دشمن به سرعت از محل دور شود، در حالیکه  بمباران شدن فرودگاه هایی که محل آنها به خوبی برای دشمن شناخته شده عملاً هر هواپیمایی را زمینگیر می ‌نماید. در جنگ 1991 خلیج فارس هواپیماهای نسبتاً جدید و فراوانی که عراق در طول سال‌های جنگ با ایران از کشورهای غربی و شرقی خریداری نموده بود به هیچ وجه توانایی مقابله با جنگنده ‌های برتر آمریکا و ائتلاف را نداشتند و پس از چند روز کاملا زمینگیر شده یا به فرمان صدام به ایران پناهنده شدند، در حالیکه این کشور علی‌ رغم حملات متعدد نیروهای تکاور و هوایی آمریکا به سکوهای پرتاب موشکش موفق شد تا پایان جنگ 88 فروند موشک اسکاد را به اسرائیل و عربستان شلیک نماید. درسهایی که از این جنگ گرفته شد مسئولین نظامی ایران را بر آن داشت تا به جای خرید هواپیماها و تانک‌های گران قیمت - که به علت تحریمها غالبا نیز در دسترس نبودند- بر توسعه نیروی موشکی تمرکز نمایند. موشکهایی که ایران در طول این سال‌ها تولید کرده بر فناوری و متخصصان داخلی تکیه دارند، به کارگیری آن‌ها نیازمند کمک مستشاری کشورهای فروشنده سلاح نیست و مهمتر از اینها آنکه دارای مختصات لازم برای جنگ با قدرتهای فرامنطقه‌ای و از جمله آمریکا هستند: برد این موشک‌ها بسیار زیاد است، شهرها و پایگاه های موشکی زیرزمینی در مقابل حملات هوایی دشمن بسیار مقاوم هستند، سکوهای پرتاب موشک قادر به انجام مأموریت از هر نقطه و سپس پنهان شدن در تونل های زیر کوه ‌ها می ‌باشند و رهگیری و ساقط کردن موشکها برای طرف مقابل بسیار دشوارتر از انهدام هواپیماها است.
به علاوه موشک‌های ایران بسیار دقیق هستند و این امر به آنها ارزش نظامی ویژه ‌ای بخشیده است. موشک‌های غیردقیق برای حمله به اهداف بزرگ نظیر شهرها مناسبند و بیش از آنکه ارزش مستقیم نظامی داشته باشند باعث ایجاد ترس در میان مردم غیرنظامی می‌شوند، اما موشکهای دقیق می‌ توانند اهدافی را که دارای اهمیت نظامی یا صنعتی هستند با دقت منهدم سازند. برای مثال عربستان در سال 1987 تعدادی موشک دانگ فنگ-3 از چین خریداری کرده است که با وجود توانایی حمل بیش از دو تن مواد منفجره و برد چند هزار کیلومتری، دایره‌ خطایی در حدود 300 متر دارند و از این رو در غیاب کلاهک‌های هسته ‌ای فاقد ارزش مستقیم نظامی هستند. گفته می‌شود که در سال‌های اخیر عربستان تعدادی موشک دانگ فنگ-21 را با دایره خطای تقریبا 30 متری به دست آورده است، با این وجود موشک‌های ایران هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ دقت بر موشک‌های عربستان برتری کامل دارند.

تحول دیگر در این زمینه دستیابی ایران به موشک‌های حامل ماهواره به مدار کره زمین است. به لحاظ فنی کشوری که دارای چنین توانی شود می ‌تواند موشک‌های نظامی با برد چندین هزار کیلومتر را نیز تولید نماید. باید به خاطر داشت که بسیاری از ماهواره‌ ها و کاوشگرهای آمریکا در دهه‌های گذشته توسط موشک‌های خانواده تیتان به فضا پرتاب شده ‌اند که در اصل موشک‌هایی نظامی محسوب می‌ شوند. بنابراین احتمالا برد موشکهای ایران در عمل بسیار بیشتر از 2000 کیلومتر اعلام شده برای موشکی مانند شهاب-3 است، لیکن بنا بر ملاحظات سیاسی فعلا تصمیمی بر اعلام این امر به صورت رسمی اتخاذ نشده است. این را نیز نباید فراموش کرد که تنها تعداد معدودی از کشورهای دنیا توانایی حمله به اهدافی ورای کشورهای همسایه خود را دارا هستند، چه رسد به اینکه آن اهداف چند هزار کیلومتر با مرزهای کشور حمله کننده فاصله داشته باشند.

اکنون با مرور مطالب بالا می‌توان دلیل حساسیت آمریکا بر توان موشکی ایران را فهمید. در صورت وقوع هر گونه درگیری نظامی ایران با آمریکا، کشور اخیر ضربات سنگینی را از جانب موشکهای ایران متحمل خواهد شد. سامانه‌ های دفاعی و ضدموشکی آمریکا توان شکار همه موشک‌های شلیک شده توسط ایران را ندارند و نابودی سکوها و مراکز پرتاب آنها نیز توسط حملات هوایی به سادگی میسر نیست. به خاطر همین آسیب ‌پذیری است که آمریکا از بابت قدرت موشک های ایران نگران است و به بهانه‌هایی چون امکان حمل سلاح اتمی توسط آنها سعی بر اعمال فشار بر ایران دارد.

پیوند مطلب:
http://iwstudies.com/?&fkeyid=&siteid=21074&pageid=32765&newsview=41090

۰۱ تیر ۹۶ ، ۱۰:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

"ریشه ها در خاورمیانه" - جریان شناسی اخوان المسلمین سوریه / فایل PDF

"ریشه ها در خاورمیانه" سلسله مقالات و مباحثی خواهد بود که به بررسی تاریخ خاورمیانه خواهد پرداخت .

👈 با توجه به حساسیت تحولات سوریه در این برهه تاریخی و زوایای عمدتا پنهان شده تاریخ این کشور، این مقاله به جریان شناسی تاریخ معاصر سوریه با محوریت تاثیر اخوان المسلمین خواهد پرداخت.

⭕️ اگر سوال دارید
چرا قوت گروه های جهادی-سلفی اکثرا متمرکز در استان ادلب و حومه شهر حلب هستند؟
دلیل سرکوب ها در زمان حافظ اسد که مسلحین روی آن بسیار مانور می دهند چه بود؟
چرا اکثریت اهل سنت سوریه به دولت نزدیک تر هستند تا به گروه های سلفی-جهادی؟
حتما مقاله زیر را بخوانید ...
#ریشه_ها_در_خاورمیانه

فایل PDF : از اینجا دانلود کنید

۱۳ دی ۹۵ ، ۱۷:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

جریان شناسی اخوان المسلمین سوریه ؛ ریشه ها در خاورمیانه / 5

🔹 عوامل گرایش اخوان سوریه به خشونت
🔸 فعالیت های اخوان در ابتدا، بر مدار رادیکالیسم و انقلابیگری نبود و تنها در جنگ با اشغالگران صهیونیست در سال، 1948 هزاران فرد مسلح از اخوان مصر، سوریه و اردن راهی جبهه های نبرد شدند، اما نمیتوان الگو و برداشتی واحد دربارة فعالیت های اخوان المسلمین در کشورهای مختلف ارائه داد. اخوان المسلمین در مصر سعی کرد بقای خود را حفظ کند و حتی در برخی مقاطع در فعالیتهای پارلمانی مشارکت کرد. اخوان در اردن تا حد زیادی چهارچوب سیاسی نظام پادشاهی را پذیرفت و سعی کرد در قدرت شرکت کند، اما در سوریه، اخوان المسلمین رویکرد تقابلی داشت و با رویکرد انقلابی و تهاجمی و حتی درگیری نظامی با دولت، برای ایجاد حکومت اسلامی تلاش کرده است.
🔸 اعتدالگرایی و گرایش به سوی جامعه مدنی و مشارکت سیاسی مسالمت آمیز و دوری از خشونت و رویارویی مسلحانه نیز برای نخستین بار از سوی اسلامگرایان مصری گرفته شد و به سایر مناطق جهان عرب گسترش یافت، اما اخوان المسلمین سوریه موضع رادیکال تری داشت.
🔸 اخوان المسلمین سوریه پیش از کودتای 1963حزب بعث در طول دهه های 1940و 1950در هیئت سیاسی و پارلمانی سوریه فعالیت مسالمت آمیز داشت، اما پس از کودتای ،1963 اسلامگرایان سوری به تدریج به اقدامات جمعی خشونت بار روی آوردند. چند عامل مهم در سوق دادن اسلامگرایان به سمت خشونت و تبدیل اقدام جمعی مسالمت آمیز به خشونت بار تأثیرگذار بود:

1. سیاست های نیمه لائیک رژیم سیاسی جدید که مشروعیت خود را در تأکید بر ایدئولوژی سوسیالیسم عرب و تأکید بر جدایی میان دین و سیاست جستجو می کرد که برای اسلامگرایان قابل قبول نبود.
2. انحلال همه احزاب سیاسی از سوی بعثیها و پایان دادن به حیات پارلمانی در کشور؛
3. مخالفت با طرحهای وحدتگرایانه و پان عربیسم جمال عبدالناصر پس از 1958؛
4. گسترش سیاست سرکوب و فشار علیه نیروهای مخالف، به ویژه علیه اخوان المسلمین.
🔸 شکل اقدام جمعی اسلامگرایان سوری در پنج سال اولیه حکومت حافظ اسد، به دلایل زیر، چندان ویژگی خشونت گرایانه نداشت:
أ‌. تداوم فقدان اقتدار سازمانی و رهبری در جنبش اسلامی؛
ب‌. ب. سیاستهای وحدتگرایانه حافظ اسد برای تشکیل فدراسیون جماهیر عربی میان مصر، سوریه و لیبی که در مشارکت او در حمله به اسرائیل در اکتبر 1973 تجلی یافت؛
ج. بهبود نسبی اوضاع اقتصادی سوریه آن هم بهدلیل کمکهای سخاوتمندانه کشورهای نفتخیز عرب.
🔸 اما در فاصله سالهای 1976 تا 1982صحنه سیاسی سوریه شاهد گسترش اقدام جمعی خشونتبار اسلامگرایانه بود که ناشی از عوامل زیر بود:
1. مداخله نظامی 1975 سوریه در لبنان که به دنبال آن نیروهای گوناگون فلسطینی و لبنانی، دمشق را به اتخاذ وضع ضد فلسطینی و بیاعتنایی در قبال محاصره اردوگاه فلسطینی متهم کردند.
2. اتخاذ سیاست لائیک از سوی دولت بعث که در حذف اسلام به عنوان دین رسمی در قانون اساسی سوریه در 1976 تجلی یافت.
3. افزایش اقتدار سازمانی در رهبری اسلامگرایان با انتخاب عدنان سعدالدین به عنوان رهبر اخوان المسلمین در 1976 و تشکیل جبهه اسلامی سوریه بر اثر ائتلاف نیروهای مخالف اسلامی و چپ و ملی در 1980.
4. وخیم شدن اوضاع اقتصادی سوریه بر اثر گسترش هزینه های ناشی از حضور ارتش سوریه در لبنان، کاهش کمک های عربی به سوریه و به دنبال آن بسته شدن خطوط لوله نفت عراق به مدیترانه در 1970 که سالانه 136میلیون دلار به سوریه زیان وارد می کرد.
🔸 سطح خشونت اقدام جمعی اسلامی در سوریه از سال 1983 به بعد در طول دهه1990 رو به کاهش گذاشته و جنبش اسلامی سوریه در مقایسه با اواخر دهه1970 و اوایل دهه 1980 تضعیف شده است. دیدگاههای فعلی اخوان سوریه در قبال ایران و لبنان و فلسطین همانطور که بیان کردیم، دیدگاه های فعلی اخوان با گذشته بسیار تفاوت پیدا کرده است و اعتقاد به ایران و شیعه نیز از این قاعده مستثنی نیست. رهبر امروز اخوان سوریه معتقد است که ایران و لبنان به دولت سوریه کمک می کنند بنابراین با این دو کشور باید مخالفت کرد.
🔸 آقای شوقی حداد در مصاحبه خود میگوید: اسامه حمدان گفت که من حضور داشتم که یوسف قرضاوی بیان کرد: کشته شدن یک سومِ مردم سوریه برای حاکمیت یافتن دوسوم جایز است. بعد که به او اعتراض شد، در توجیه نظر خود گفت: یک سوم، شهید شود تا دوسوم به حکومت برسند. مراد قرضاوی از کشته شدن یک سوم، کشته شدن علویان و شیعیان سوریه بود و حاکمیت دوسوم، حاکمیت اهل سنّت بود. وی گفت: قرضاوی اگر از این فتوا دست برنمی دارد، لااقل بمب گذاری ها را محکوم کند، ولی از این کار هم خودداری کرد. آقای شوقی حداد در ادامه افزود: نزار نیوف، روزنامه نگار سوری، میگفت: فردی می گفت در ابتدا به اپوزیسیون سوریه متمایل بودم، ولی از زمانی که به چشم خود دیدم که یکی از عالمان اپوزیسیون به نام نزار نیف در سخنان خود در شهر درعا گفت: علویها کافرند و باید کشته شوند و زنهای آنها فاحشه هستند، خودم را از اینها جدا کردم. بعد از سخنان نزار نیوف مشاهده کردیم که در درعا از مردم همراه خواستند که به خانوادههای ارتشی های بشار حمله کنند. آقای شوقی حداد معتقد است که در مورد عقاید تکفیری، میان اخوان المسلمین سوریه و وهابیت تفاوتی وجود ندارد.
🔸 آقای محمدعلی مهتدی، کارشناس خاورمیانه و پژوهشگر ارشد مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، در مصاحبهای گفته است: آقای برهان غلیون (آقای مهتدی معتقد است که برهان غلیون در رأس شورایی قرار دارد که در آن شورا اخوانی ها نیز حضور دارند و غلیون سخنگوی آن شوراست؛ پس دیدگاه اخوان با غلیون، در این مورد یکسان است) در گفتگوی خود با وال استریت ژورنال گفته بود که اگر ما (در جنگ با دولت سوریه) پیروز شویم، ارتباط با ایران و حزب الله و حماس را قطع می کنیم ...

🔹 نتیجه
🔸 به علت وجود برخی شرایط سیاسی و اجتماعی، اخوان المسلمین سوریه که کمتر از ده درصد از مردم سوریه را همراه خود دارد، به سمت خشونت روی آورده و نام آن را جهاد نامیده است. این گروه با کمک برخی از گروههای افراطی در سوریه به تقابل با حکومت بشار اسد و ستیز با شیعه پرداخته است؛ اگرچه از نظر فکری تفاوت چندانی با اخوان المسلمین مصر ندارد.


منبع: پایگاه تخصصی نقد وهابیت (نویسنده: محمدجواد نیکدل)
منبع: گروه خبری تحلیلی تحولات جهان اسلام (حمید رضا کریمی)

در تلگراف : اینجا

۱۳ دی ۹۵ ، ۰۳:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

جریان شناسی اخوان المسلمین سوریه ؛ ریشه ها در خاورمیانه / 4

🔹 عقاید فعلی جنبش اخوان
🔸 اخوان سوریه تحت تأثیر اندیشه حسن البناء، حکومت را رکنی از ارکان اسلام میداند. حسن البناء میگفت: پیامبر حکومت را ستونی از ستونهای اسلام معرفی کرده است. از این رو موضوع حکومت در بخش عقاید و اصول عقاید و نه در فقهیات و فروع قرار دارد. هدف نهایی اخوان المسلمین مصر برپایی نظام اسلامی است تا در محیط اسلامی خالص، فرهنگ اسلام بهتمام معنا حاکم شود، نه اینکه دولتی به وجود آید که فقط نام اسلام را بر خود بگذارد. به زعم این گروه، منشأ قدرت در حکومت اسلامی مردم هستند و حاکم، این قدرت را از مردم می گیرد و علاوه بر این، اصل شورا نظارت مردم بر قانون را تأمین می کند. با وجود تأکید اخوان مصر بر تشکیل چنین حکومتی، این اندیشه در اخوان سوریه بسیار ضعیف است. به همین دلیل، اخوان سوریه تا سال1980 به دنبال تشکیل حکومت نبود، اما از سال 1980 که اخوان شکست خورد و پس از تشکیل "جبهه اسلامی سوریه" این جنبش به تشکیل حکومت تمایل پیدا کرد و در همین جهت، در سال 1982به طور گسترده دست به شورش زد و شهر حما را به کنترل خود درآورد.
اخوان سوریه در اصول و ارزشها و محتوای اسلامی معتقد است که اسلام با جوهرة توحیدی و ارزشهای عالی همراه با تسامح و تساهل، بهترین اصل برای جامعه سوریه تلقی می شود.
🔸 این گروه همچنین طرح خود را برای آینده سوریه بر اساس قرآن کریم، سنت و اهداف شریعت می داند. برخی اصول و محورهای اسلامی مهم مورد تأکید اخوانی ها عبارت اند از: اسلامی کردن نظام قضایی، حفظ حقوق زنان مطابق موازین شرعی، احیای سنت وقف، ایجاد نهادهای حمایتی مانند نهاد زکات، حرکت به سمت اقتصاد اسلامی از جمله ایجاد بانک و نهادهای سرمایه گذاری اسلامی، ایجاد روحیه جهاد و احیای ارزشهای اسلامی و مبارزه با فساد.
درخصوص تحزب هم باید گفت جماعت اخوان مصر نمونه ای کامل از حزبی انحصارطلب است که برای لغو احزاب و انحلال آنها و یکپارچه کردنشان در حزبی واحد تلاش می کرد، اما در سوریه تحول عملی جماعت از رویکرد انحصار طلب به رویکرد تکثرگرا در تشکیل "جبهه سوسیالیسم اسلامی" نمود یافت، حتی بعدها پا را فراتر گذاشت و این احتمال به وجود آمد که به نوعی حزب دموکراتیک اسلامی همچون احزاب دموکراتیک مسیح در اروپا و امریکای لاتین تبدیل شود.
🔸 مواضع این جبهه عبارت بود از: دفاع از نظام جمهوری در مقابل طرح سوریه بزرگ، مخالفت با طرح دفاع مشترک از خاورمیانه، اتخاذ سیاست بیطرفی مثبت، طرح اصلاحات بنیادین کشاورزی، همکاری اقتصادی و سیاسی با اتحاد جماهیر شوروی و طرح سوسیالیسم اسلامی به جای کمونیسم.
🔸 در مورد مشکل رابطه دین و حکومت، السباعی شخصاً ترجیح میداد ماده ای مبنی بر پذیرش دین اسلام به عنوان دین حکومت در پیشنویس قانون اساسی 1950 بگنجاند. وی در نهایت موضع خود را تعدیل و اعلام کرد که اسلام و شریعت اسلامی منبع اصلی قانونگذاری هستند. در نتیجه دو مکتب در اخوان سوریه شکل گرفت: یکی، مکتب سنتی لیبرالیسم که با ابزار سیاسی، پارلمانی و تبلیغات فعالیت میکرد و بهترین نماینده آن السباعی بود؛ دیگری، مکتب رادیکالیسم اعتراضی که به کودتا و اِعمال خشونت اعتقاد داشت. اخوان المسلمین سوریه بر تشکیل مجلس نمایندگان از راه انتخابات آزاد و صالح به منظور قانونگذاری و نظارت بر امور کشور تأکید میکند و تکثرگرایی و وجود احزاب سیاسی متعدد را می پذیرد.
🔸 همچنین در خصوص آزادی و حقوق سیاسی ـ اجتماعی شهروندان معتقد به آزادی اجتماعات و مشارکت در آن به استثنای مواردی است که به امنیت عمومی و گسترش خشونت کمک کند. با توجه به وجود اقلیتهایی مانند مسیحیان و علویان در جامعه سوریه و همچنین تجارب معطوف به رویکردهای مذهبی اخوانیها در گذشته که احتمال برداشت های رادیکالی از آن می رفت، اخوان المسلمین سعی می کند با تأکید بر آزادی مذهبی هرگونه دیدگاه منفی در خصوص این گروه و پیامدهای به قدرت رسیدن آن را کاهش دهد. در واقع، این نوع دیدگاه های اخوان المسلمین به خصوص در سوریه بیشتر به مشروعیت سازی برای این گروه و کاهش نگرانی های سایر گروه ها در خصوص پیامدهای به قدرت رسیدن آن معطوف است. بنابراین می تواند به عنوان دیدگاهی ابزاری مطرح شود، به خصوص که با مبانی تفکر سیاسی اسلامگرایانه اخوان المسلمین همخوانی چندانی ندارد. از مسائل و موضوعات اجتماعی دیگر، تأکید اخوان بر آزادی تشکیل سازمان های مردم نهاد، سندیکاها و کمیته های دفاع از حقوق بشر، تضمین حقوق زنان برای مشارکت سیاسی و به دست آوردن مناصب دولتی و محدود کردن حوزه فعالیت دستگاههای دولتی به حفظ امنیت داخلی و کیان دولت و ممنوعیت آنان در سرکوب جریانهای سیاسی است. اخوان علاوه بر تأکید بر سایر حقوق اجتماعی شهروندان مانند حمایتهای بهداشتی و درمانی و آموزشی، به مسائل و حقوق اقتصادی افراد جامعه نیز توجهی خاص دارد و به خصوص بر ایجاد اشتغال و معیشت تأکید میکند.

ادامه مطلب...
۱۳ دی ۹۵ ، ۰۳:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

جریان شناسی اخوان المسلمین سوریه ؛ ریشه ها در خاورمیانه / 3

🔹 عقاید فعلی جنبش اخوان
🔸 اخوان سوریه تحت تأثیر اندیشه حسن البناء، حکومت را رکنی از ارکان اسلام میداند. حسن البناء میگفت: پیامبر حکومت را ستونی از ستونهای اسلام معرفی کرده است. از این رو موضوع حکومت در بخش عقاید و اصول عقاید و نه در فقهیات و فروع قرار دارد. هدف نهایی اخوان المسلمین مصر برپایی نظام اسلامی است تا در محیط اسلامی خالص، فرهنگ اسلام بهتمام معنا حاکم شود، نه اینکه دولتی به وجود آید که فقط نام اسلام را بر خود بگذارد. به زعم این گروه، منشأ قدرت در حکومت اسلامی مردم هستند و حاکم، این قدرت را از مردم می گیرد و علاوه بر این، اصل شورا نظارت مردم بر قانون را تأمین می کند. با وجود تأکید اخوان مصر بر تشکیل چنین حکومتی، این اندیشه در اخوان سوریه بسیار ضعیف است. به همین دلیل، اخوان سوریه تا سال1980 به دنبال تشکیل حکومت نبود، اما از سال 1980 که اخوان شکست خورد و پس از تشکیل "جبهه اسلامی سوریه" این جنبش به تشکیل حکومت تمایل پیدا کرد و در همین جهت، در سال 1982به طور گسترده دست به شورش زد و شهر حما را به کنترل خود درآورد.
اخوان سوریه در اصول و ارزشها و محتوای اسلامی معتقد است که اسلام با جوهرة توحیدی و ارزشهای عالی همراه با تسامح و تساهل، بهترین اصل برای جامعه سوریه تلقی می شود.
🔸 این گروه همچنین طرح خود را برای آینده سوریه بر اساس قرآن کریم، سنت و اهداف شریعت می داند. برخی اصول و محورهای اسلامی مهم مورد تأکید اخوانی ها عبارت اند از: اسلامی کردن نظام قضایی، حفظ حقوق زنان مطابق موازین شرعی، احیای سنت وقف، ایجاد نهادهای حمایتی مانند نهاد زکات، حرکت به سمت اقتصاد اسلامی از جمله ایجاد بانک و نهادهای سرمایه گذاری اسلامی، ایجاد روحیه جهاد و احیای ارزشهای اسلامی و مبارزه با فساد.
درخصوص تحزب هم باید گفت جماعت اخوان مصر نمونه ای کامل از حزبی انحصارطلب است که برای لغو احزاب و انحلال آنها و یکپارچه کردنشان در حزبی واحد تلاش می کرد، اما در سوریه تحول عملی جماعت از رویکرد انحصار طلب به رویکرد تکثرگرا در تشکیل "جبهه سوسیالیسم اسلامی" نمود یافت، حتی بعدها پا را فراتر گذاشت و این احتمال به وجود آمد که به نوعی حزب دموکراتیک اسلامی همچون احزاب دموکراتیک مسیح در اروپا و امریکای لاتین تبدیل شود.
🔸 مواضع این جبهه عبارت بود از: دفاع از نظام جمهوری در مقابل طرح سوریه بزرگ، مخالفت با طرح دفاع مشترک از خاورمیانه، اتخاذ سیاست بیطرفی مثبت، طرح اصلاحات بنیادین کشاورزی، همکاری اقتصادی و سیاسی با اتحاد جماهیر شوروی و طرح سوسیالیسم اسلامی به جای کمونیسم.
🔸 در مورد مشکل رابطه دین و حکومت، السباعی شخصاً ترجیح میداد ماده ای مبنی بر پذیرش دین اسلام به عنوان دین حکومت در پیشنویس قانون اساسی 1950 بگنجاند. وی در نهایت موضع خود را تعدیل و اعلام کرد که اسلام و شریعت اسلامی منبع اصلی قانونگذاری هستند. در نتیجه دو مکتب در اخوان سوریه شکل گرفت: یکی، مکتب سنتی لیبرالیسم که با ابزار سیاسی، پارلمانی و تبلیغات فعالیت میکرد و بهترین نماینده آن السباعی بود؛ دیگری، مکتب رادیکالیسم اعتراضی که به کودتا و اِعمال خشونت اعتقاد داشت. اخوان المسلمین سوریه بر تشکیل مجلس نمایندگان از راه انتخابات آزاد و صالح به منظور قانونگذاری و نظارت بر امور کشور تأکید میکند و تکثرگرایی و وجود احزاب سیاسی متعدد را می پذیرد.
🔸 همچنین در خصوص آزادی و حقوق سیاسی ـ اجتماعی شهروندان معتقد به آزادی اجتماعات و مشارکت در آن به استثنای مواردی است که به امنیت عمومی و گسترش خشونت کمک کند. با توجه به وجود اقلیتهایی مانند مسیحیان و علویان در جامعه سوریه و همچنین تجارب معطوف به رویکردهای مذهبی اخوانیها در گذشته که احتمال برداشت های رادیکالی از آن می رفت، اخوان المسلمین سعی می کند با تأکید بر آزادی مذهبی هرگونه دیدگاه منفی در خصوص این گروه و پیامدهای به قدرت رسیدن آن را کاهش دهد. در واقع، این نوع دیدگاه های اخوان المسلمین به خصوص در سوریه بیشتر به مشروعیت سازی برای این گروه و کاهش نگرانی های سایر گروه ها در خصوص پیامدهای به قدرت رسیدن آن معطوف است. بنابراین می تواند به عنوان دیدگاهی ابزاری مطرح شود، به خصوص که با مبانی تفکر سیاسی اسلامگرایانه اخوان المسلمین همخوانی چندانی ندارد. از مسائل و موضوعات اجتماعی دیگر، تأکید اخوان بر آزادی تشکیل سازمان های مردم نهاد، سندیکاها و کمیته های دفاع از حقوق بشر، تضمین حقوق زنان برای مشارکت سیاسی و به دست آوردن مناصب دولتی و محدود کردن حوزه فعالیت دستگاههای دولتی به حفظ امنیت داخلی و کیان دولت و ممنوعیت آنان در سرکوب جریانهای سیاسی است. اخوان علاوه بر تأکید بر سایر حقوق اجتماعی شهروندان مانند حمایتهای بهداشتی و درمانی و آموزشی، به مسائل و حقوق اقتصادی افراد جامعه نیز توجهی خاص دارد و به خصوص بر ایجاد اشتغال و معیشت تأکید میکند.

ادامه مطلب...
۱۳ دی ۹۵ ، ۰۳:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

جریان شناسی اخوان المسلمین سوریه ؛ ریشه ها در خاورمیانه / 2

🔸 در دهه های چهل و پنجاه اخوان المسلمین سوریه نقش بسیار فعالی در سیاست داخلی ایفا کرد و با حزب کمونیست و حزب بعث به رقابت پرداخت. مصطفی السباعی در اواخر سال 1949 جبهه سوسیالیستی اسلامی را برای مقابله با تلاش حزب خلق که خواستار وحدت سوریه با عراق بود، تأسیس کرد. جنبش اخوان المسلمین هشت سال بعد با وحدت سوریه با مصر نیز در چهارچوب جمهوری عربی متحده مخالفت کرد. این وحدت، رهبران را به این ضرورت رساند که درسیاست فعالتر باشند.
🔸 پس از مرگ مصطفی السباعی، عصام رضا العطار در سال 1964 رهبری اخوان سوریه را بر عهده گرفت و به اصطلاح مراقب عام این گروه شد. بارزترین ویژگی جنبش اخوان سوریه، مخالفت همیشگی با دولت این کشور بوده است.
🔹 انشعاب در اخوان المسلمین سوریه
🔸 برخی از اعضای جنبش معتقد بودند که ارشاد مردم و دولت، نتیجه ای در پی ندارد. بنابراین راه جهاد علیه دولت را برگزیدند و به طور رسمی راه خود را از گروه میانه روی اخوان المسلمین سوریه جدا کردند. این انشعاب پس از مرگ سباعی و در زمان رهبری عصام العطار صورت گرفت.
🔸 عطار به دلیل مخالفت با جهاد و اقدام مسلحانه علیه رژیم از سایر رهبران جدا شد. عطار به عنوان فردی که به شدت به اصلاح معتقد بود، نمی توانست خشونت انقلابی را بپذیرد. از این روی وی از محل تبعید خود در آلمان از حافظ اسد به دلیل میانه روی ایدئولوژی حمایت کرد و این موجب انشعاب در اخوان سوریه شد. امین یاغان (یکن یا یاکان) که از اندیشه های مروان حدید پیروی می کرد، با این تصمیم به مقابله پرداخت؛ زیرا وی معتقد بود که از راههای نظامی باید به مقابله با دولت پرداخت. گروهی از اهالی شمال سوریه، از یاغان حمایت کردند و مخالف سیاستهای عطار شدند. این گروه موسوم به گروه شمالی اخوان اند. در مقابل گروهی به طرفداری از عطار پرداختند و به گروه میانه روی دمشق موسوم شدند. گروه شمال در اوایل دهة هفتاد اقدامات خرابکارانه و تروریستی خود را شدت بخشید؛ به طوریکه این اقدامات در بهار 1979 به آستانه جنگ داخلی در شهرهای شمالی و مرکزی رسید.
🔸 پس از فروکش کردن شورش، رهبران گروههای مختلف اخوان المسلمین ، جبهه اسلامی یا ملی را در سوریه به وجود آوردند. در سال 1980 این جبهه شیخ محمد ابونصر البیانونی را به دبیرکلی انتخاب کرد. او پس از گذشت یک ماه، طی بیانیه هایی خواستار ساقط کردن نظام سوریه و تبدیل آن به نظامی دموکراتیک و آزادیبخش مبتنی بر مبانی اسلام شد. در بین سالهای 1981 و 1982 فعالیت نیروهای امنیتی بر ضد جبهه اسلامی در شهرها و روستاهای شمال و مرکز سوریه ادامه یافت. سال ،1982زمانی که دامنه شورش گسترده تر شد و به شهر حما رسید، نیروهای افراطی جبهه وارد نبرد شدند و به مدت سه هفته در مقابل ارتش سوریه مقاومت کردند، اما نتوانستند در مقابل حملات توپخانه ای و هوایی ارتش مقاومت کنند و در نتیجه شهر سقوط کرد. علیرغم شدت مبارزه و درخواستهای رهبران جبهه اسلامی قیام حما باعث درگرفتن یک قیام عمومی سراسری در سوریه نشد پس از فروکش کردن شورش، رهبر در تبعید جبهه اسلامی؛ (یعنی عصام العطار) به مخالفان لیبرال و سوسیالیست پیوست تا ائتلافی ملی را برای آزادی سوریه تشکیل دهند. عدنان عقله مسئول، پیشگامان مبارزه که برای تداوم جهاد بر ضد نظام قسم خورده بود، از این اقدام انتقاد کرد. در پاسخ به این انتقاد رهبران جبهه اسلامی او را کنار گذاشتند و سعید حوی را به فرماندهی تشکیلات نظامی تعیین کردند. در سال 1985 عدنان عقله پس از اعلام عفو عمومی که به هرگونه فعالیت سیاسی مهمی از سوی جنبش اخوان المسلمین سوریه پایان داد، تسلیم مقامات حکومتی شد. از این به بعد رهبری اخوان شمال را امین یاغان، عدنان سعید، شیخ عبدالفتاح ابوغده، سعید حوی و عدنان سعدالدین بر عهده داشتند.


🔹 پراکندگی جغرافیایی
🔸 اخوان المسلمین سوریه در شهر حلب، حمص و دمشق حضور دارند و مهمترین مرکز آنان، شهر حلب است. کمتر از سی درصد جمعیت سوریه را اقلیتهای مختلف مسیحی، علوی، شیعی و دروزی تشکیل میدهند و بیش از هفتاد درصد مردم این کشور از اهل سنّت هستند و از این میان اخوانیها، شاید بیشتر از ده درصد از جمعیت اهل سنّت را تشکیل نمیدهند. به تعبیر دیگر، شاید جمعیت اخوانیها چیزی حدود چهار تا هشت درصد کل جمعیت سوریه باشند.
🔹 بزرگان و رهبران اخوان المسلمین در سوریه
🔸 مراقبین عام اخوان سوریه در طول پنجاه سال گذشته به ترتیب ذیل می باشند:
• مصطفی السباعی (1945ـ 1964) اولین مراقب عام اخوان المسلمین سوریه و لبنان.
• عصّام رضا العطار (1964ـ 1973)
• عبقدالفتاح أبوغده (1973ـ 1975)
• عدقنان سعدالدین (1975ـ 1981)
• حسن هویدی (1981ـ 1985)
• منیر الغضبان (1985)
• محمد دیب الجاجی (1985)
• عبدالفتاح ابوغده (1986ـ 1991)
• حسن هویدی (1991ـ1996)
• علی صدرالدین البیانونی (1996ـ2010)
• محمد ریاض شقفه (2010)

۱۳ دی ۹۵ ، ۰۲:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

جریان شناسی اخوان المسلمین سوریه ؛ ریشه ها در خاورمیانه / 1

 

"ریشه ها در خاورمیانه" سلسله مقالات و مباحثی خواهد بود که به بررسی تاریخ خاورمیانه خواهد پرداخت؛ باشد که ان شاءالله در مدار تکرار اشتباهات تاریخی به ورطه سقوط نیفتیم.


🔹جریان شناسی اخوان المسلمین سوریه
♦️ با توجه به حساسیت تحولات سوریه در این برهه تاریخی و زوایای عمدا پنهان شده تاریخ این کشور، این مقاله به جریان شناسی تاریخ معاصر سوریه با محوریت تاثیر اخوان المسلمین خواهد پرداخت.
♦️ اگر سوال دارید
چرا قوت گروه های جهادی-سلفی اکثرا متمرکز در استان ادلب و حومه شهر حلب هستند؟
دلیل سرکوب ها در زمان حافظ اسد که مسلحین روی آن بسیار مانور می دهند چه بود؟
چرا اکثریت اهل سنت سوریه به دولت نزدیک تر هستند تا به گروه های سلفی-جهادی؟
حتما مقاله زیر را بخوانید ...


خلاصه:
🔹 هدف از تاسیس اخوان المسلمین سوریه در سال 1935 توسط مصطفی السباعی مقابله با اشغال فرانسه بود.
🔹 پس از استقلال سوریه و قدرت گرفتن حزب بعث، مبارزه با این حزب در راس اهداف اخوان المسلمین قرار گرفت.
🔹 پس از مرگ مصطفی السباعی، عصام رضا العطار در سال رهبری اخوان سوریه را بر عهده گرفت. بارزترین ویژگی جنبش اخوان سوریه، مخالفت همیشگی با دولت این کشور بوده است.
🔹 برخی از اعضای جنبش معتقد بودند که ارشاد مردم و دولت، نتیجهای در پی ندارد. بنابراین راه جهاد علیه دولت را برگزیدند. عطار به دلیل مخالفت با جهاد و اقدام مسلحانه علیه رژیم از سایر رهبران جدا شد.
🔹 امین یاغان معتقد بود که از راه های نظامی باید به مقابله با دولت پرداخت. گروهی از اهالی شمال سوریه، از یاغان حمایت کردند و مخالف سیاست های عطار شدند. در مقابل گروهی به طرفداری از عطار پرداختند و به گروه میانه روی دمشق موسوم شدند. گروه شمال در اوایل دهة هفتاد اقدامات تروریستی خود را شدت بخشید؛ به طوریکه این اقدامات در بهار 1979 به آستانه جنگ داخلی در شهرهای شمالی و مرکزی رسید.
🔹 در سال 1980 این اخوان شیخ محمد ابونصر البیانونی را به دبیرکلی انتخاب کرد. او پس از گذشت یک ماه، طی بیانیهایی خواستار ساقط کردن نظام سوریه و تبدیل آن به نظامی دموکراتیک و آزادیبخش مبتنی بر مبانی اسلام شد.
🔹 در سال 1980 پروژه ترور حافظ اسد شکست خورد که طبیعتا به اخوانی ها منتسب شد، در جواب این ترور رفعت اسد برادر حافظ، حداقل 500 زندانی اخوانی در زندان تدمر را اعدام کرد. بعد از آن و در سال 1982 زمانی که نیروهای مسلح اخوان به شهر حما وارد شدند، سه هفته در مقابل ارتش سوریه مقاومت کردند، اما مقاومت نیروهای اخوان در هم شکست، طی این درگیری و انتقام گیریهای پس از آن حداقل 15 هزار نفر کشته شدند.
🔹 اخوان المسلمین سوریه در شهر حلب، حمص و دمشق حضور دارند و مهمترین مرکز آنان، شهر حلب است. کمتر از سی درصد جمعیت سوریه را اقلیتهای مختلف مسیحی، علوی، شیعی و دروزی تشکیل میدهند و بیش از هفتاد درصد مردم این کشور از اهل سنّت هستند و از این میان اخوانیها، شاید بیشتر از ده درصد از جمعیت اهل سنّت را تشکیل نمی دهند. به تعبیر دیگر، شاید جمعیت اخوانیها چیزی حدود چهار تا هشت درصد کل جمعیت

ادامه مطلب...
۱۳ دی ۹۵ ، ۰۲:۵۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

مشت آهنین مقاومت در حلب / یادداشت جناب نصر

همانگونه که قبلا گفته بودیم باید آزادسازی شهر حلب از لوث وجود تروریست ها را تمام شده فرض کرد. فشردگی نیروهای تروریست در داخل حلب به شدت افزایش یافته و عمق مورد اختیار آنها کاهش چشمگیری داشته است لاجرم تلفات آنها نیز افزایش خواهد یافت.

در واقع هم اکنون کمتر از ده درصد شهر در اختیار تروریست هاست. موضوع مهمتر اینکه به دلیل محاصره ۳۶۰ درجه حلب تروریست ها توان بازسازی و تامین نیروی انسانی و مهمات خود را از دست داده و روز به روز شاهد ضعف و اضمحلال هستند.

هم اکنون ارتش بر مساحتی بیش از ۹۰ درصد حلب سیطره پیدا کرده است و به زودی مسلحین مجبور به خروج از شهر خواهند بود. که از منظر نظامی یعنی شکست مطلق برای تروربست های مسلح.

قابل ذکر است اتفاقات رخ داده در حلب علاوه بر نابودی آمال و آرزوهای پشتیبانان غربی-عربی-ترک تروریست ها، کذاب بودن آنها را نیز به خوبی روشن کرد؛ علارقم تلاش سازمان ملل و تروریست ها امروز روشن است تعداد مردم حاضر در مناطق مسلحین بسیار کمتر از ۲۷۰ هزار نفر ادعایی بوده است و مجددا شاهد نوعی مظلوم نمایی از جانب سازمان های واقعی پشتیبان تروریسم بوده ایم.

زمزمه های مصالحه تروریست ها با ارتش نیز شنیده می شود که در واقع صدای شکستن استخوان های آنها در داخل حلب است.

در چند روز گذشته شهرهای الزهرا، نبل، فوعه و کفریا مورد هجوم شدید توپخانه ای، راکتی و خمپاره ای قرار گرفته و تعدادی از مردم غیر مسلح به شهادت رسیده و یا مجروح شده اند. این اقدام مذبوحانه در جهت فشار به دولت و ارتش سوریه برای کم کردن فشار از تروریست های مسلح داخل شهر حلب است اما با توجه به روند پاکسازی شهر،ارتش باید به دنبال ایجاد کمربند امنیتی با فاصله مناسبی برای نبل و الزهرا و سپس آزادی فوعه و کفریا باشد که در این صورت باید منتظر عملیات های آتی ارتش و نیروهای مقاومت در شمال حلب و غرب آن بود.

مردم حلب در حال بازگشت به خانه های خود هستند و به طور طبیعی مشروعیت دولت و ارتش سوریه روز به روز بیشتر می شود.
در بعد نظامی به نظر می رسد پس از پاکسازی شهرک های محاصره شده در بالا و با توجه به اخباری در مورد آمادگی تروریست های خارج از حلب برای باز کردن جبهه ای علیه ارتش و محور مقاومت در حلقه خارجی شهر حلب بهترین بخش برای عملیات ارتش و نیروهای مقاومت عملیات در شهرک های المشهد، السکری و الانصاری است، در این صورت ضخامت محاصره غرب حلب بیشتر و در نتیجه در صورت تهاجم خارجی هم شکستن محاصره از این جانب نا ممکن خواهد شد. این منطقه دارای یک اتوبان بزرگ با حاشیه غیر مسکونی است که جدا کردن این محلات از مرکز حلب را راحت تر می کند.

چندی پیش جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در سخنانی اظهار کرده است که با پایان کار پاکسازی شهر حلب بحران سوریه پایان نخواهد یافت. در این سخنان چند نکته مهم وجود دارد، ابتدا اینکه کری به زبان دیپلماتیک در حال تهدید سوریه و محور مقاومت بوده و اراده آمریکا بر ادامه بحران فعلی است؛ دوم اینکه در برهه زمانی فعلی آمریکا قصد نجات تروریست های محاصره شده در حلب را ندارد و سوم اینکه آمریکا در پی شروع بحران و تهاجم به ارتش سوریه از منطقه ای دیگر است.

این منطقه می تواند جنوب سوریه یعنی درعا یا قنیطره، شمال سوریه یعنی ادلب و حماه؛ بخش تحت سیطره تروریست های ارتش آزاد و ترکیه و یا باز گذاردن دست داعش برای ایجاد تهدید از شرق سوریه باشد.

در هر حال آنچه روشن است اینکه آمریکا قصد ندارد منافع خود را که در گرو آتش و خون در آسیای غربی است رها کند.

این در حالی است که تلاش های محور بحران آفرین در سوریه برای آتش بس با مخالفت روسیه، چین، محور مقاومت و ارتش سوریه با شکست روبرو شده است.


انفعال آمریکا را نباید حاصل تغییر رفتار و برنامه های آن دید بلکه مسئله انتقال دولت و همچنین تفاوت نظریات دونالد ترامپ رئیس جمهور جدید با سیاست های گذشته کاخ سفید است؛ سیاست هایی که به نظر نگارنده پس از استقرار ترامپ و قرار گرفتن در ساختار قدرت آمریکا ادامه پیدا خواهد کرد هر چند که با مقداری کندی روبرو شده است.

باید به انتظار نشست و دید پس از حلب اوضاع سیاسی به چه شکل رقم خورده و نیروهای آزاد شده از حلب و دمشق به کجا گسیل خواهند شد.

اختصاصی کانال تحولات جهان اسلام
 ۱۹ آذرماه ۱۳۹۵
نصر

۲۰ آذر ۹۵ ، ۰۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا

آیا احرار الشام از آرمان «سلفی جهادی» عقب کشیده است؟ /تحلیل در مورد رهبر جدید احرارالشام

شوراى «احرار الشام» یکی از بزرگترین گروهای اسلامگرای معارض سوری، سرانجام نامزد طیف میانه رو جنبش یعنی «علی العمر» معروف به «أبوعمار التفتنازی» را به عنوان فرمانده این جنبش و جانشین ابو یحیی الحموی معرفی کرد.

با این حال، این انتخاب مسائل پشت پرده مهمی دارد که برای پی بردن به آن لازم است نگاهی به نامزدهای این پست داشته باشیم.

گزارش ها از سه نفر به عنوان نامزد فرماندهی احرار نام می بردند که دو نفر اول به عنوان شخصیت های بارز طیف «سلفی جهادی» شناخته می شوند.

1- أبو صالح الطحان 2- علی التوالی: فرمانده سابق گروه أبوجابر الشیخ 3- علی العمر (التفتنازی) : نماینده طیف اصلاح طلب و اخوانی که همواره به طیف «جوانان» و جریان انقلاب مردمی از آن یاد می شده است.

این طیف از سوی جریان محافظه کار و جهادی متهم بوده است که به دنبال تغییر ایدئولوژی جهادی و مخالفت با رهبران سنتی گروه است.تفتنازی گرایشات اخوانی نزدیک به حزب عدالت و توسعه ترکیه دارد و بسیاری معتقدند که فشارهای ترکیه و قطر بوده است که سبب روی کار آمدن وی و شکاف در مجلش شورای احرار شده است.

احرار الشام یکی از بزرگترین گروه های معارض سوری است که در نوامبر 2011 اعلان موجودیت کرد و در 2014 با دیگر گروه های اسلامگرای سوری همانند لواء التوحید و جیش الاسلام و همچنین صقورالشام همپیان شد.

احرار الشام گروهی با رویکردهای اخوانی اما با گرایشات سلفی جهادی بوده است و بسیاری از فرماندهانش سابقه مشارکت در درگیری های جهادی عراق بعد از حمله آمریکا را در کارنامه خود داشته اند بسیاری از همین افراد البته پس از دستگیری به زندان صیدنایا دمشق رفته و در اثنای ناآرامی های سوریه در 2011 آزاد شدند.

با اوجگیری درگیری ها و جنگ فراگیر سوریه بسیاری از رهبران نسل اول احرار الشام که به نزدیکی فکری و سازمانی به جبهه النصرة (فتح الشام فعلی) و خصومت با داعش معروف بودند یا کشته و یا از این گروه جدا شدند.این مسئله به جایگزینی خیلی سریع کادر رهبری احرار منجر شد.

نسل جدید رهبران احرار الشام با میراث فقدان شدن بیش از 50 نفر از رهبران رده اول و موثر گروه مواجه شدند که این ضعف آنها را بیش از پیش به وابستگی به جریان ها و کمک های خارجی سوق داد. این مسئله سبب دودستگی در جنبش شد و بخش گسترده ای از رهبران این گروه بخصوص رهبران القاعده ای احرار به شدت با این رویه مخالف کردند. همانند ابو جابر الشیخ فرمانده کل سابق احرار و همچنین ابومحمد الصادق رهبر شرعی احرار و ابوصالح طحان جانشین فرماندهی نظامی احرار و دیگر اعضای مجلس شورای احرار الشام که در محافل سلفی به حامیان «نظریه جهاد برای امت» در مقابل نظریه «انقلاب مردمی سوریه» معروف بودند.

بر این اساس احرار الشام را می توان به دو طیف تقسیم کرد:

- طیف اخوانی که به عملگرایی و روابط خارجی متهم است

- طیف جهادی و نزدیک به جریان سلفیه جهادی القاعده که به تندروی و افراط مشهورند و رویکردهای عملگرایانه را قبول ندارند.

با این حال، دو حادثه دیگر هم در شکاف و دودستگی احرار الشام موثر بوده است. یکی عملیات «سپر فرات» با حمایت نظامی ترکیه که جدایی برخی رهبران شرعی احرار را در پی داشت و دیگری پرونده آتش بس ها خصوصا ماجرای شهرک های فوعه و کفریا که موجب شد رهبران احرار به دو بخش موافقان آتش بس با نظام سوریه و حامیان حمله به شهرک ها تقسیم شوند.

واضح آن است که انتخاب «علی العمر» به رهبری احرار الشام حاکی از تحول و درپیش گیری رویکرد اخوانی و کناره گیری از ائتلاف با فتح الشام (القاعده) خواهد بود.

تنها دلیل این مسئله می تواند این باشد که احرار نمی خواهد به دلیل فشارهای بین المللی تصویر نامطلوبی از خود به عنوان متحد فتح الشام ارائه دهد و همچنین از ورود به لیست گروههای تروریستی جامعه جهانی در امان بماند و به عنوان یک گروه مشروع سوری در آینده ایفای نقش نماید.

با این حال این مسئله (عدم همپیمانی احرار و فتح الشام) به ادامه مسیر پیشروی های ارتش سوریه و متحدانش به ویژه در حلب کمک شایانی خواهد کرد.به نظر نمی رسد حتی با این انتخاب آینده روشنی در انتظار احرار الشام باشد. احرار الشام از مشکلات داخلی پیچیده ای رنج می برد همین رویکرد عملگرایانه و روابط مستقیم خارجی اش احتمالا به جدایی بیشتر رهبران طیف جهادی خواهد انجامید و احتمالا به تشکیل جریان مسلح جدید یا پیوستن رهبران این طیف به صفوف فتح الشام منجر خواهد شد.

محمدرضا عشوری

۱۶ آذر ۹۵ ، ۲۱:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

تحلیلی از اوضاع شهر حلب

با نگاهی به اوضاع میادین جنگ در شهر حلب سوریه شاهد تحرکات قوی و شدید ارتش و نیروهای مقاومت در خطوط داخل شهر هستیم. نیروهای محور مقاومت پس از تکمیل محاصره حلب از شمال شهر و با بستن جاده کاستیلو و مزارع ملاح،باید محاصره مسلحین را به اندازه ای بزرگ میکردند که شکست حصر از این منطقه سخت و یا غیر ممکن شود.

آنچه گفتنی است اینکه محور مقاومت در تلاش است با تصرف نقاط بیشتر در شمال شهر حلب، حلقه محاصره را تنگ تر و امکان شکست محاصره از این جبهه را به صفر برساند و از طرفی با تصرف بلندی ها و مناطق دارای بافت مسکونی جانپناه امنی برای نیروهای خود فراهم کند. تصرف شهرک های مخیم حندورات، مساکن و شهرک صنعتی شقیف و سپس پیشروی به جانب میدان جندول و پاکسازی آن از لوث وجود مسلحین این طرح محور مقاومت را قرین موفقیت کرده و در عین حال موجبات فروپاشی بیشتر خطوط دفاعی مسلحین در داخل شهر حلب را فراهم کرده است.

گفتنی اینکه تل بریج و تل اصفر در داخل حلقه محاصره شهر حلب فاقد بافت مسکونی هستند و محور مقاومت در سال های قبل یکبار تجربه موفق پیشروی در این مناطق را داشته و مطمئنا جهت اجرای مجدد این تجربه با مشکل چندی روبرو نخواهند بود. اما اهمیت این بلندی ها در جانب شرق مناطق پاکسازی شده شقیف و حندورات در این است که با تصرف آنها و با توجه به تصرف قبلی میدان جندول، شهرک عویجه در محاصره ۲۷۰ درجه قرار گرفته و طبیعتا این امر به معنای سقوط آن در زمانی کوتاه است. از جانب دیگر همین بلندی ها برتری دید و تیر محسوسی به ارتش و نیروهای محور مقاومت جهت هدف قرار دادن محله حیدریه، شهرک هلوک و جاده شیخ نجار می دهد و راه را برای پیشروی هر چه بیشتر محور مقاومت هموار می کند. در واقع باید محله عویجه را سقوط کرده فرض کرد.

پس از تلاش ناموفق تروریست ها در شکست محاصره شهر حلب از طرف جنوب غرب شهر و باز کردن باریکه ای که فاقد ارزش نظامی لازم بود، این باریکه مجددا توسط نیروهای ارتش که آتش سنگین توپخانه و هوایی خود را بر آن متمرکز کرده بودند بسته شد. هر چند در تمام طول مدت باز بودن این باریکه به دلیل دید ارتش تدارکاتی هم وارد شهر حلب نشد در واقع هدف مسلحین از این عملیات بی نتیجه و پرتلفات تنها بازسازی روحی و روانی نیروهای معارض دولت بود چراکه بعد از تکمیل محاصره شهر عامل روانی آنها تخریب و با معادلات جدیدی روبرو شده بودند که کفه آن به طرف ارتش و نیروهای مقاومت سنگین تر بود. محور مقاومت با اتخاذ راهبردی معقول و منطقی و با استفاده از تاکتیک عقب نشینی های تاکتیکی و استفاده موثر و دقیق از آتش سنگین و پر حجم توپخانه و هوایی تلفات زیادی به سازمان رزم و تجهیزات و تسلیحات مسلحین وارد و با متوقف کردن روند تهاجمی آنها وارد فاز تهاجم شده و خطوط سقوط کرده را دوباره تصرف کرد. در عین حال کمترین تلفات را متحمل و ابتکار عمل را در تمام مدت در دست داشت.

طی عملیات فک حصر شهر حلب توسط تروریست ها مقادیر زیادی از مهمات و ذخایر زرادخانه آنها نابود و یا توسط خود آنها مصرف شد و از جانب دیگر تروریست ها تلفات بالایی را در سازمان رزم خود متحمل شدند. واضح است این تلفات انسانی، تروریست ها را در آینده دچار مشکل بزرگتری می کرد که امروز شاهد رخ نمون شدن این مشکل عمده هستیم. تروریست ها به دلیل تلفات زیاد نیروی انسانی نخبه و آموزش دیده خود دچار کمبود نیروی انسانی شده و در صورت ادامه فاز تهاجمی ارتش، مسلحین جهت حفظ خطوط و مناطق تحت تصرف خود دچار مشکل جدی و کمبود نیروی انسانی خواهند شد و با شکست خطوط اول و دوم دفاعی خود مجبورند برای مقاومت و حفظ مناطق خود عقب نشینی های چندین کیلومتری و شکست های بزرگی را متحمل شوند.

محور عربی-غربی-ترک در زمان کوتاهی به راحتی می تواند از مرزهای همیشه باز در شمال و جنوب سوریه ملزومات، تجهیزات و سلاح و مهمات کافی در اختیار تروریست ها قرار دهد لیکن تامین نیروی انسانی امری است که لازمه آن صرف زمان، انرژی و توان بسیار بیشتری است. به همین علت ذخایر تسلیحاتی مسلحین در این مدت یک ماهه و طی چند آتش بس نمایشی و تحمیلی توسط کشورهای غربی بویژه آمریکا مجددا تامین شده تاجایی که مسلحین در همین زمان محدود به سرعت به مقادیر زیادی راکت بی ام ۲۱ گراد تجهیز شده اند. اما امکان تزریق نیروی انسانی لازم فراهم نشده و هم اکنون روال شکست های تروریست ها نسبت به قبل سریعتر شده است.

از سوی دیگر وضعیت برای مسلحین گرفتار در داخل شهر حلب وخیم تر شده است چراکه امکان بازیابی توان و تامین ملزومات برای آنها بسیار دشوارتر است. با توجه به موارد پیش گفته چنانچه ضعف تسلیحات، کمبود مهمات و نیروی انسانی مسلحین داخل حصار حلب از اندازه ای فراتر رود خطوط مقاومت آنها به سرعت در هم خواهد شکست و مجبور به تخلیه مناطق مورد تصرف خود خواهند شد؛ همین امر موجب می شود تراکم تروریست ها در محلات داخلی حلب بالاتر رفته و به تبع آن تلفات در پی حملات متمرکزتر ارتش سوریه نیز افزایش یابد. همچنین به دلیل کم شدن طول خطوط درگیری ارتش با مسلحین در داخل حلقه محاصره حلب نیروهای فراوانی از پاسداری خطوط دفاعی فارغ و تعداد نیروهای فعال ارتش در حال تهاجم هر بار پس از فروپاشی هر خط مسلحین افزایش می یابد و به طور طبیعی حجم حملات و قدرت ارتش شاهد افزایش صعودی خواهد بود.

 

آنچه واضح و مبرهن است اینکه حملات توپخانه ای، راکتی و خمپاره ای مسلحین به محلات مسکونی حلب که تحت تسلط ارتش سوریه قرار دارند نه در قالب برنامه مدون نظامی و تاکتیکی خاص بلکه حاصل سردرگمی و ناچاری آنهاست. مسلحین به خوبی می دانند تمرکز همین آتش بر خطوط نبرد با ارتش و اجرای عملیاتی نظامی در نهایت نتیجه ای در بر نخواهد داشت و باز کردن حصار محاصره با رویکرد نظامی شدنی و ممکن نیست، لذا تلاش می کنند با ادامه این حملات، ارتش و دولت سوریه را با کشتار مرذم بی دفاع در تنگنای فشار افکار عمومی قرار داده و توقف حملات را وجه المصالحه شکست حصر یا دریافت ملزومات کنند(ملزومات و سلاح هایی که در قالب کمک های حلال احمر یا صلیب سرخ وارد منطقه می کنند).

محور مقاومت باید در حلقه بیرونی شمال حلب نیز به طرف روستاهای تحت تصرف مسلحین که مابین جاده کاستیلو و شهرک های شیعه نشین نبل و الزهرا هستند اقدام به تک تهاجمی کند و با تصرف حریتان، عندان، حیان و بیانون علاوه بر استحکام خطوط محاصره شمال شهر حلب امنیت شهرک های نبل و الزهرا را نیز بیش از پیش تامین کند.

همچنین به نظر می رسد تقویت منطقه جنوب غربی حلب که مسلحین در ماه گذشته موفق به شکست محدود محاصره از آنجا شدند نیز واجب و ضروری است. تصرف خان طومان و خان عسل و رسیدن به اتوبان دمشق-حلب می تواند امنیت هر چه بیشتر این ناحیه را تضمین و امکان طرحریزی و اجرای حمله به جانب غرب جهت آزادسازی دو شهرک شیعه نشین محاصره شده فوعه و کفریا در شمال ادلب را فراهم کند. این دو شهرک بیش از یک سال و نیم است در محاصره مسلحین تکفیری-سلفی و در معرض تهاجمات روزانه و وحشیانه مسلحین قرار دارند. لزوم اجرای طرحی مانند عملیات فک حصر نبل و الزهرا برای شکست محاصره این دو شهر کاملا محسوس و بلکه ضروری است که در عین حال می تواند خطوط ارتباطی و تدارکاتی تروریست ها از ترکیه به شمال حماه و ادلب را دچار اختلال کرده و در صورت ادامه نبردها پاکسازی این منطقه وسیع را سهل تر کند. با اجرای چنین طرحی و با باز کردن یک جبهه از فوعه و کفریا به سمت جنوب و همچنین پیشروی از شمال حماه به سمت شمال مناطق بزرگی را در محاصره قرار داده و پاکسازی آنها بسیار آسان خواهد شد.

در آخر اینکه چنانچه نیروهای محور مقاومت و ارتش سوریه در حلب موفق به ادامه روند پیشروی های فعلی شوند امکان ختم بحران سوریه با روش های سیاسی به نفع محور مقاومت دور از نظر نیست اما نباید فراموش کرد محور عربی-غربی-ترک در این مدت بی تحرک و منفعل نخواهد بود و از تمام ابزارهای سیاسی و نظامی خود برای ادامه بحران سوریه یا ختم آن به نفع خود بیشترین استفاده را خواهد برد در نتیجه هوشیاری بیشتر محور مقاومت و دولت سوریه ضروری است.

از وطن امروز

۱۵ مهر ۹۵ ، ۲۰:۱۵ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا

القاعده در سوریه ، سازمانی فراتر از یک نام

با بررسی تحولات سوریه و نگاه اجمالی به روند آن ، نقش کلیدی و مهم القاعده در سوریه غیر قابل انکار است و اگر این گروه را موثر و جریان ساز اصلی در مسائل سوریه بنامیم ؛ سخن به گزاف نگفته ایم .

سازمان تروریستی القاعده در گستره ی وسیعی از خاورمیانه در مناطقی همچون افغانستان ، پاکستان ، شمال آفریقا ، یمن ، سوریه و ... حضوری فعال و موثر دارد و ضمن برخوداری از استقلال در فرماندهی و ابتکار عمل ،سالهاست به اصل فرمانبرداری عقیدتی از رهبری واحد یعنی ایمن الظواهری پایبند است و کارشناسان این امر را کلید اصلی پایداری القاعده در منطقه معرفی میکنند . به بیان دیگر هر یک از شاخه های این گروه تروریستی ضمن حفظ استقلال عمل سعی میکنند خود را با شرایط منطقه تطبیق دهند و با همراه کردن مردم تبدیل به جزء جدایی ناپذیر آن منطقه شوند .

بصورت  کلی راهبرد القاعده در منطقه راهبردی گام به گام است و این راهبرد در سوریه با گروه جبهه النصره به بهترین شکل خود نمایان شد .

جبهه النصره شاخه رسمی سازمان تروریستی القاعده در کشور سوریه فعالیت خود را بر مبنای تفکری جهادی سلفی از ابتدای سال 2012 با رهبری ابومحمد الجولانی آغاز کرد.

ابومحمد الجولانی روابط نزدیکی با ابومصعب الزرقاوی رهبر القاعده در عراق و ابوبکر البغدادی رهبر داعش داشت ، وی در سالهای اشغال عراق توسط نظامیان آمریکایی در کنار دیگر افراد سلفی جهادی به مبارزه پرداخت و مراحل پیشرفت در رتبه فرماندهی را بسرعت پشت سر گذاشت .

نشنال در این مورد مینویسد:

او طی سالها به طور متناوب توسط دستگاه های امنیتی دستگیر و در آخرین دستگیری در عراق تحویل مقامات امنیتی سوریه شد . وی در زندان صیدنایا دوران محکومیت خود را سپری میکرد و در سال 2011 با دستور عفو جمعی بشار اسد در راستای طرح آشتی ملی از زندان آزاد شد .وی پس از آزادی خود را به رهبر داعش یعنی ابوبکر البغدادی که از دوستان قدیمی او بود رساند و با حمایت رهبر داعش گروه جبهه النصره را تاسیس کرد .

لازم به ذکر است در ماه های ابتدایی سال 2013 و پس از اختلافات بوجود آمده با رهبر داعش مبنی بر ورود داعش به سوریه ، جولانی با ایمن الظواهری رهبر القاعده بیعت کرد و به این ترتیب جبهه النصره بعنوان شاخه رسمی القاعده در کشور سوریه برگزیده شد . این ماجرا باعث جدایی داعش و جبهه النصره از یکدیگر و آغاز درگیریها و نزاع خونین بین طرفداران دو گروه شد .

جبهه النصره از تروریستهای خارجی فراوانی در بدنه ی مدیریتی و فرماندهی خود استفاده میکند و رابطه بسیار نزدیک و تنگاتنگ با دیگر تروریستهای خارجی که تحت عنوان جهاد وارد سوریه شده اند دارد . در واقع جبهه النصره هماهنگ کننده گروه های تروریستی خارجی در کشور سوریه است .

در جولای سال 2016 (مرداد 95) ابو محمد الجولانی طی بیانیه ای تصویری برای اولین بار در برابر دوربین ها ظاهر شد و جدایی جبهه النصره از سازمان القاعده و تاسیس گروهی جدید با نام " جبهه فتح الشام " را اعلام کرد .

تلگراف در سایت خود نوشت :

تصاویر پخش شده از شبکه خبری الجزیره درحالی صورت گرفت که در روزهای گذشته زمزمه جدایی جبهه النصره در شبکه های مجازی شدت فراوانی گرفته بود . ابومحمد الجولانی با قرار گرفتن در جلوی دوربین از تغییر نام جبهه النصره به جبهه فتح الشام سخن گفت و اعلام کرد دیگر زیر پرچم النصره مبارزه نمیکند و از فرماندهان القاعده در ارتباط با همکاری و درک متقابل تشکر کرد .وی اطمینان داد گروه جدید تمام ارتباطات خود با افراد خارجی را قطع کرده است .

هرچند که اعلام رسمی جدایی از القاعده با تایید ایمن الظواهری رهبر این سازمان صورت گرفت و طبق ادعای جولانی تمامی راوبط این سازمان با القاعده قطع شده است اما بر کسی پوشیده نیست که این تغییر نام و قطع رابطه حرکتی رو به جلو در جهت مشروعیت بخشی به این گروه تروریستی و خارج شدن آن از زیر فشارهای بین المللی صورت گرفته است؛ به امید آنکه شاید در مذاکرات صلح سوریه جایگاهی برای این گروه جهادی سلفی در نظر گرفته شود .

از سال 2015 و پس از ورود نیروی هوایی روسیه به آسمان سوریه ، فشارهای زیادی بروی جبهه النصره قرار گرفت .نیروهای جبهه النصره در عملیات های گروههای تحت حمایت غرب مانند ارتش آزاد ، سهم اصلی حملات به مواضع ارتش سوریه را بردوش میکشند و هدف قرار دادن آنها خسارات زیادی به دیگر گروه ها وارد آورد ؛ از این رو یکی دیگر از علل تغییر نام همین مورد است.

گاردین در این مورد مینویسد :

احمد حسن ابوالخیر معاون ایمن الظواهری رهبر القاعده با انتشار پیامی صوتی گفت "ما این اجازه را به جبهه النصره میدهیم تا تصمیم دلخواه خود را اتخاذ کنند و هر آنچه که به صلاح اسلام و مسلمین است انجام دهند و از جهاد مردم سوریه دفاع کنند ."

آمریکا و روسیه نیز اعلام کردند دلیلی برای تغییر سیاست خود در قبال این گروه تروریستی نداریم و تغییر نام این گروه تغییری در نگاه ما به آنها ایجاد نکرده است و تصمیمات بر اساس عملکرد ، هدف و ایدئولوژی آنها گرفته خواهد شد. با این حال جبهه فتح الشام هنوز بعنوان یک گروه تروریستی شناخته میشود و تغییر نام آن تغییری در ماهیت این گروه جهادی سلفی ایجاد نکرده است .

ذکر این نکته لازم است که جولانی علیرغم اعلام جدایی از القاعده هنوز بصورت رسمی با الظواهری فک بعیت نکرده و این موضوع در محافل سلفی بعنوان یک اشارت محسوب میشود و نشان از اهداف بلند مدت القاعده دارد . بصورت کلی القاعده به گونه ای سازماندهی شده است که یک تغییر نام و یا تغییر در درجات فرماندهی تاثیری بر آینده آن نخواهد داشت . علت اصلی نگرانی غرب در موضوع القاعده همین مورد است . القاعده به کمک آمریکا جهت مبارزه و جلوگیری از نفوذ شوری سابق در کشور افغانستان راه اندازی شد . هرچند که در کوتاه مدت اهداف تعیین شده ی آمریکا محقق شد اما با گذشت زمان و ریشه دواندن تفکر سلفیت و القاعده گری در بافت ضعیف و رنج کشیده ی منطقه اثرات مخرب آن رفته رفته نمایان شد تا حدی که در سپتامبر 2011 حادثه ی برج های دوقلوی نیویورک را رقم زد .

اما اینبار القاعده در سوریه تولدی دیگر و به اذعان کارشناسان ظهوری قوی تر داشته است و کنترل کردن آن امری دشوار محسوب میشود و هر لحظه امکان دارد اثرات آن نه در آمریکا بلکه در جایی نزدیک تر یعنی اروپا ظاهر شود . القاعده ای که در سوریه با نام هایی همچون جبهه النصره ، جبهه فتح الشام و .... فعالیت میکند ؛ با داشتن تجربیاتی مانند تجربه ی القاعده در افغانستان و عراق ، یمن و چچن و مردانی که در گستره ی وسیعی از منطقه سالها به نبرد پرداخته اند و حالا در سوریه با گردهم آوردن تمام این تجربیات در تعاملی عالی با دیگر گروه ها به سر میبرند ؛ به مراتب خطرناک تر از القاعده سنتی در پاکستان و افغانستان است .

و مطمئنا ایمن الظواهری هنگامی که بر جدایی جبهه النصره از القاعده رای مثبت داد بر این موضوع آگاهی داشته است . جبهه فتح الشام در سوریه تنها گامی جدید از القاعده در راستای مدیریت نوین این سازمان در جهان است .

میرزا

۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۴۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

خطر ظهور مجدد القاعده با افول داعش

سازمان القاعده تا پیش از شکل‌گیری داعش رقیبی جدی در میان جریان‌های سلفی نداشت. با ظهور غیرقابل پیش‌بینی داعش، القاعده در وضعیت بسیار بحرانی و سختی قرار گرفت. داعش از یک سو توانست بخش قابل توجهی از عناصر القاعده را جذب خود کند و از سوی دیگر سال‌‌‌ها انحصار القاعده در نمایندگی جریان سلفی را به چالش کشید در نهایت با اعلان «دولت خلافت» یک گام از رقیب سنتی‌اش پیشی گرفت.

همزمان با رویکرد بسیار تند و متوحشانه رهبران داعش برای پیشبرد اهداف توسعه‌طلبانه خود، بسیاری بر این عقیده بودند که القاعده نیز برای عقب نماندن از این قافله رویکرد داعش را در پیش خواهد گرفت. با این حال ایمن الظواهری نه تنها چنین مسیری را انتخاب نکرد بلکه تلاش کرد چهره‌ای متفاوت و آلترناتیو نسبت به داعش از گروهش نشان دهد.  در سوریه وقتی ائتلاف موسوم به «جیش الفتح» با محوریت جبهه النصره در آوریل 2015 تشکیل شد ابومحمد الجولانی، فرمانده النصره تلاش کرد که نشان دهد برخلاف رقیب داعشی‌اش می‌تواند با دیگر گروه‌های معارض هم‌‌‌پیمان شود و با آنها تعامل داشته باشد.  هرچند امروز زیرمجموعه‌های القاعده در کشورهای مختلف از استقلال عمل برخوردارند، با این حال واقعیت آن است که شواهدی مبنی بر طغیان این گروه‌ها از رهبری مرکزی ایمن الظواهری وجود ندارد؛ مسئله‌ای که به وضوح در رقابت شاخه‌های القاعده در شمال آفریقا با هم پیمانان داعش در این منطقه قابل مشاهده است.

با این حال اعلام جدایی گروه النصره در سوریه از سازمان القاعده و تغییر نام این گروه به «جبهه فتح الشام» یک نقطه تحول در تاریخ القاعده به شمار می‌رود. آنگونه که جولانی در سخنانش اعلام کرد این رویکرد به معنای «پایان وابستگی النصره به جریان‌های خارج از سوریه» است. این مسئله احتمالاً راهبرد جدید القاعده برای سال‌های آینده را نشان می‌دهد. البته جولانی مشخص نکرد که واقعاً قرار است با فرماندهان بلندپایه القاعده به ویژه فرماندهان غیرسوری که در جبهه تازه تأسیس «فتح الشام» فعال‌‌‌‌‌اند چگونه تعامل کند. علاوه بر این، هنوز برای محافل سلفی این سؤال مطرح است که چرا جولانی نسبت به «فک بیعت» خود از ظواهری اقدامی نکرده و آیا واقعاً هنوز وی به سازمان مرکزی وفادار است یا نه. عبدالله المحیسنی از رهبران شرعی فتح الشام گفته است که بسیاری از گروه‌های معارض سوری از همکاری با النصره به دلیل بدنامی وابستگی‌اش به القاعده خودداری می‌کردند و از این رو رهبری مرکزی القاعده در اقدامی «مصلحتی» تصمیم گرفت زیرمجموعه سوری‌اش از القاعده، اعلام جدایی کند.

بنا بر این بر خلاف بسیاری از تحلیلگران اگر از نگاه راهبرد جدید به قضیه بنگریم، القاعده امروز در مرحله‌ای سرنوشت‌ساز از رویکرد گام به گام توسعه منطقه‌ای قرار گرفته است. القاعده پس از یک دوره سکوت و انفعال اکنون در بسیاری از کشورها شاخه‌هایی مستقل و فعال دارد. در افغانستان نیز طالبان 15  سال پس از سرنگونی بار دیگر سربرآورده و با سیطره بر مناطقی از افغانستان دولت این کشور را به چالشی جدی کشیده است.  اما داعش به گفته بسیاری از تحلیلگران حوزه گروه‌های سلفی نخواهد توانست همانند گذشته به مسیر خود ادامه دهد. گروهی که توانست بر اساس رویکردی طائفه‌ای و ضدشیعی در مدتی بسیار کوتاه بر بخش قابل توجهی از عراق و سوریه تسلط یابد امروز در موضعی تدافعی قرار گرفته و به نظر نمی‌رسد که بتواند بیش از این از  گفتمان طائفه‌ای برای پیشبرد اهدافش استفاده کند. اگر رهبران داعش قرار باشد همچنان راهبرد خود را با محوریت گفتمان طایفه‌ای دنبال کنند قطعاً چنین گفتمانی در خارج از محدوده عراق و شام نخواهد توانست حرفی برای گفتن داشته باشد.
امروز رهبران داعش از یک بحران مشروعیت جدی رنج می‌برند. بسیاری از مفتیان جریان سلفی جهادی حاضر به بیعت و تأیید این گروه و رفتارهای تندروانه داعش نیستند.  واقعیت آن است که گروه‌های هم‌پیمان داعش در کشورهای مختلف، از قبیل ولایت سینا در مصر و بوکوحرام در نیجریه، اصالتی القاعده‌ای دارند. واضح است که داعش در صورت فروپاشی در عراق و سوریه به سوی غرب و مناطق شمالی آفریقا مهاجرت خواهد کرد و به ناچار استراتژی «ولایات پراکنده» را پی خواهد گرفت اما به نظر می‌رسد با این فروپاشی این ولایات ترجیح خواهند داد بار دیگر خود را در سبد القاعده تعریف کنند.  رهبران القاعده در این مدت توانستند جامعه جهانی را به این سو جلب کنند که امروز داعش تهدید اول دنیاست و به این ترتیب با فراغ بال بیشتری به یارگیری‌های خود در سوریه، یمن، مصر و پهنه وسیعی از شمال آفریقا و حتی شبه قاره هند پرداختند. القاعده با رویکرد عملگرایانه‌تری که نسبت به رقیب خود دارد تعامل خود با طرف‌های منطقه‌ای را حفظ کرد و توانست حمایت قدرت‌های منطقه‌ای را به مثابه جایگزینی کم خطرتر از داعش جلب کند.  جریان‌های سلفی نزدیک به القاعده، به ویژه در کشورهای بازمانده از بهار عربی گفتمان فراگیرتری از داعش ارائه داده‌اند و توانسته‌اند با بهره‌برداری از میراث سرکوب جریان‌های اسلام سیاسی و اخوانی، راهبرد بلندمدتی را برای برای آینده ترسیم کنند و زنگ خطری جدی را برای دولت‌های منطقه به صدا درآورند.
محمدرضا عشوری

۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۳۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا

کشته شدن ابو محمد العدنانی و آینده ی داعش ؛ به قلم آقای عشوری

خبر کشته شدن ابومحمد العدنانی سخنگوی داعش سئوالاتی را درباره آینده این گروه مطرح کرده است. داعش در اعلامیه خود از عدنانی با لقب «حسینی قریشی» یاد کرد لقبی که پیش از این برای ابوبکر بغدادی خلیفه داعش به کار می رفت، مسئله ای که می تواند حاکی از آن باشد که عدنانی گزینه جدی جانیشینی بغدادی بوده و جایگاه مهمی در دولت خلافت داشته است.

اکنون این سئوال مطرح است که بغدادی پس از کشته شدن حلقه یاران نزدیکش چه آینده ای خواهد داشت و چه راهبردی برای آینده گروهش در نظر خواهد گرفت. عدنانی جایگاه مهمی در دولت خلافت داشت و از وی به عنوان مغز متفکر ابوبکر بغدادی یاد می کرده اند کسی که مشهور است بغدادی را به "اعلان خلافت" ترغیب کرده و نقش مهمی در این قضیه ایفا کرده است.

صراحت بیان از وی چهره ای کاریزماتیک ساخته بود که در شرایط بحرانی همواره راهگشای خلیفه داعش بود. عدنانی همیشه «مرد شماره دو» گروه بود حتی زمانی که دیگر مردهای شماره دو یعنی ابو علاء العفری و شیشانی و سویداوی زنده بودند.

وجهه دیگر عدنانی را در خارج از مرزهای جهان اسلام باید جستجو کرد آنجا که نام وی بارها از سوی دستگاه های امنیتی غربی به عنوان مغز متفکر عملیات های این گروه موسوم به «الذئاب المنفردة» یا عملیات «گرگ های مستقل» در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی یاد شده است.

عدنانی از معدود افراد حلقه بنیانگذاران اولیه داعش بود که از سال 2004 به زرقاوی پیوست و نقش بارزی در یارگیری های زرقاوی در سوریه و عراق ایفا کرد. مشهور است که اکنون با کشته شدن عدنانی 41 نفر از 43 چهره بنیانگذار داعش کشته شده اند و تنها دو چهره دیگر یعنی «صالح حیفا» و «وائل حسین» برای ابوبکر بغدادی باقی مانده است.

با این حال مسئله نگران کننده برای داعش آن است که کشته شدن سه گانه‌‌‌‌ی «الانباری، شیشانی و عدنانی» با سریال عقب نشینی ها و شکست های مکرر داعش در سوریه و عراق و حتی لیبی همزمان شده است.

یک تحول عمده که در رویکرد رهبران القاعده عراق از سال 2011 روی داد آن بود که از وضع یک گروه چریک به یک «دولت» متحول شوند. آرزویی که با اعلان دولت خلافت در سال 2014 به واقعیت پیوست و آینده روشنی را پیش روی این گروه ترسیم کرد. اکنون اما ابوبکر بغدادی شاید خود را در مقابل آینده ای تاریک می بیند اینکه به جهت از دست دادن فرماندهان و استراتژیست های گروهش، ساختار دولتش نیز فرو بپاشد و به اوضاع پیش از دولت خلافت بازگردد.

تجربه گروه های سلفی جهادی نشان داده که فعالیت‌ این گروه ها با کشته شدن فرماندهانشان پایان نمی پذیرد. نمونه بارز این قضیه مثال طالبان است که کار این گروه با رفتن ملا عمر و بن لادن و ملا اختر پایان نپذیرفت و اکنون فرد دیگری زمام آن را بر عهده گرفته است.

با این حال اما از یک نکته نباید غافل ماند. بدون شک کشته شدن ملا عمر شکافی جدی در طالبان ایجاد کرد. پس از ترور «ملا اختر» هم همینگونه شد و بر سر زعامت «هبة الله آخوند زاده» اختلافات آشکاری در این گروه پدید آمد و اکنون نیز می بینیم که دو طیف حقانی و ملا یعقوب(پسر ملا عمر) درباره آینده این گروه نزاعی جدی دارند. بدون شک داعش نیز از این قضیه مستثنی نیست و مدت هاست که اختلافات داخلی و نزاع های ایدئولوژیک و حتی قومیتی دامن این گروه را گرفته است.

بغدادی مدت ها بود که خود را از مقابل دوربین پنهان کرده و زمام امور را به عدنانی سپرده بود و این عدنانی بود که با کاریزمای خود وظیفه سر و سامان دادن به اوضاع نابسامان داعش را بر عهده داشت. با فقدان عدنانی به نظر می رسد که بغدادی شخصیت برجسته دیگری را در حلقه اطرافیان خود اقلاً برای رساندن صدای خلافت به جهان نداشته باشد و باید دید آیا می تواند کشتی داعش را در مسیر پرتلاطم پیش رو به ساحلی امن هدایت کند یا خیر.

📝 محمدرضا عاشوری

۱۱ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

افسانه‌ی سنی‌های واشنگتن و جنگ داخلی عراق و سوریه (بخش چهارم)

نبرد بازپس‌گیری فلوجه با پیروزی به پایان رسید. عنصر کلیدی، آن طور که من دیدم و پژوهشم با فرمانده‌های درگیر ماجرا تأیید می‌کند، مشارکت هزاران رزمنده‌ی حشدالشعبی بود. در ابتدا حشد مأمور بود روستاهای اطراف فلوجه را آزاد کند و ارتش و پلیس به شهر حمله‌ور شوند. بعد از این که این نیروها شکست خوردند، واحدهای حشد وارد شهر شدند و آزادش کردند. این افراد، که تقریباً همه شیعیانی از نیروهای بدر بودند، در ابتدا یونیفورم پلیس به تن داشتند. اما وقتی دشمن را شکست دادند، درباره‌ی عضویتشان در حشد صادق بودند.

قابل انکار نیست که آزار و اذیت‌های معمول عملیات‌های ضدشورش در فلوجه اتفاق افتاده است. محققان غربی حقوق بشر که در استان انبار کار می‌کردند به من گفته‌اند که بین 600 تا 900 نفر بعد از عملیات‌های مختلف در انبار مفقود شده‌اند و حدود 600 نفر که از فلوجه فرار کردند کتک خوردند یا شکنجه شدند. حشد الشعبی نیازمند قانون است، و باید به شکل علنی خطاکاران را جریمه کند و تحقیقاتی شفاف به عمل آورد تا مسئولیت‌پذیری‌اش را نمایش دهد. اگر حشد الشعبی می‌خواهد آن طور که به نظر می‌آید نهادی دائمی در عراق بماند، این امر می‌تواند مورد حمایت آمریکا و دیگر اعضای ائتلاف ضدداعش قرار بگیرد، به شکلی که مسئولیت‌پذیری این نیرو را افزایش دهد و تضمین شود که با نقض حقوق بشر برخورد می‌شود. آمریکا و متحدان اروپای‌اش می‌توانند شروطی را برای حمایت از دولت عراق قرار دهند تا شبه نظامیان را وادار به رفتاری بهتر کنند.

بیشتر نابودی موجود در عراق نه از نبردها، که ناشی از انتقام‌جویی‌های حشد و قبایل سنی و غیره است. تخریب عامدانه‌ی خانه‌ها برای جریمه‌ی یک جامعه جنایت جنگی است، و جامعه‌ی بین‌المللی دارد برای ثبات و بازسازی به عراق پول می‌دهد. کمک‌کننده‌ها می‌توانند بر حمایت مالی شرط بگذارند یا اصلاً از پرداخت پول برای مرمت آسیب‌های جنایات جنگی نیروهای امنیتی عراق اجتناب کنند. آمریکا و جامعه‌ی بین‌الملل باید با حشدالشعبی تعامل کنند تا تشویق به انضباط و رفتار بهتری کنند، همان‌طور که با هر نیروی نظامی همکار دیگری در سراسر جهان تعامل می‌کنند. اما شاید بعضی از عراقی‌ها به موعظه‌های آمریکا مشکوک باشند. نیروهای امنیتی عراق در جریان اشغال عراق به دست آمریکا ظاهر شدند، وقتی که زندانی‌های بی‌گناه مورد آزار واقع می‌شدند، راه‌حل‌هایی وحشیانه در پیش گرفته می‌شدند، و بازداشت‌های دسته‌جمعی انبوه انجام می‌شد. در این دوره بود که روایت «قربانی شدن سنی‌ها» اوج گرفت.

در حالی که قطعاً آزار و اذیت‌هایی

ادامه مطلب...
۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۲۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

افسانه‌ی سنی‌های واشنگتن و جنگ داخلی عراق و سوریه (بخش سوم)

شورشیان اسلام‌گرایی مثل احرار الشام، فیلق الشام، یا نورالدین زنکی( که حالا به خاطر آخرین ویدیوی گردن‌زنی‌اش مشهور شده است) هم حضور دارند.

آنها فقط وقتی با داعش می‌جنگند که به آنها حمله می‌کند، و حتی در چنین وقتی، اکثر نیروهایشان مایل به جنگیدن با هم‌مذهبان سنی‌شان نیستند. خنده‌دار است که حشد الشعبی، که هزاران نیروی سنی دارد و بخشی از دولت عراق است، «شبه نظامیان شیعه» نامیده می‌شود در حالی که شورشیان سوریه که تماماً سنی هستند و صراحتاً برای سنی‌ها می‌جنگند، با عنوان «شورشیان» توصیف می‌شوند.

شورشیان اسلام‌گرا اهداف سیاسی و ایئدئولوژیک ناهمگون با منافع آمریکا( و البته با اکثریت سوری‌ها) دارند و از قضا شباهت زیادی به اهداف و ایدئولوژی داعش دارند.

احرار الشام نمی‌تواند بدون همکاری جبهه النصره یا بدون اجازه گرفتن از جبهه النصره بجنگد، و در حالی که جبهه النصره اخیراً خود را از قاعده جدا کرد، این حرکت مورد استقبال القاعده قرار گرفت. این امتیاز مثبتی نیست. القاعده فهمید که یک النصره‌ی مستقل یا النصره‌ی ظاهراً مستقل، برای جهادش بهتر است و به روزنامه‌نگاران غربی اجازه می‌دهد تهاجمش به حلب را حمله‌ی «شورشیان» توصیف کنند.

از هزاران گروه شورشی مشغول در سوریه، بعضی‌ها ایدئولوژی ندارند و چریک‌هایی تصادفی هستند، اما ایدئولوژی سلفی جهادی مسلط، واردات خارجی است. این ایدئولوژی آزادی، پیشرفت و مدرنیته را رد می‌کند. زبان این گروه‌ها-یا زبان «فعالان» توجیه‌کننده‌ی آنها- در تعامل با غرب اغواکننده است اما گفتمانشان در عربی از گفتمان القاعده و داعش متمایز نیست. تنها تفاوتشان بر سر این است که چه کسی قدرت داشته باشد و آیا مشروع است که حالا خلافت اعلام کنیم یا خیر. هر کسی با دانشی اولیه از عربی می‌تواند ببیند که به عنوان هدف اصلی جنگشان یک صدا خواهان نابودی فرقه‌های رقیب می‌شوند. آنها برای دموکراسی، آزادی یا حقوق بشر نمی‌جنگند.

در سوریه، سنی‌های میانه‌رو علیه القاعده و داعش می‌جنگند. خالد اباظه یکی از آنهاست. او فرمانده‌ی سنی واحدی شبه نظامی در جنوب است که چند سال است با جبهه النصره و دیگر گروه‌های افراطی می‌جنگد. من شخصاً شورشیان سابقی را دیده‌ام که حالا در کنار نیروهای دولتی و علیه جبهه النصره و داعش می‌جنگند. اکناف بین المقدس یکی از آن گروه‌هاست که در کمپ یرموک فعال بود.

عراق و افسانه‌ی شبه‌نظامیان خونخوار شیعه

روایت غربی از تعارض موجود در عراق به شکلی مشابه تنها ارتباطی

ادامه مطلب...
۰۴ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۰۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا

نبردهای داغ حلب در روزهای گرم تابستان ! بخش دوم

دو روز پس از تکمیل محاصره حلب المحیسنی قاضی شرعی سعودی الاصل جیش الفتح با همراهی رسانه های قطری و سعودی تبلیغات عظیمی مبنی بر آغاز عملیات جدید مسلحین با عنوان " شکستن محاصره حلب " براه انداختند و به دنبال آن گروه بزرگی از مسلحین برای شرکت در این عملیات تجمع کردند .

تجمعی که از لحاظ تعداد گروه های شرکت کننده در یک عملیات تا به امروز یعنی از ابتدای درگیریهای سوریه تا کنون سابقه نداشته است .

گروه های شرکت کننده در این عملیات شامل اتاق عملیات جیش الفتح و فتح حلب به همراهی چند گروه دیگر میشدند که با در نظر گرفتن زیر مجموعه های آنها چیزی بیشتر از 30 گروه را در بر میگرفت .

حملات مسلحین طبق معمول با انتحاری های خط شکن و نفرات انغماسی که بیشتر آنها از تروریستهای خارجی و افراد با تجربه تشکیل شده اند در طول جبهه ای به وسعت 20 کیلومتر آغاز شد .

هرچند که المحیسنی تعداد نیروهای شرکت کننده در عملیات را 10 هزار نفر عنوان کرد ولی با توجه به وضعیت جغرافیایی منطقه و استفاده از نیروهای مجرب تعداد نیرویی بیشتر از 4000 هزار نفر برای عملیات موثر متصور نیست .

البته این را باید متذکر شد که رقم  10 هزار نفر در صورت در نظر گرفتن پتانسیل کلی مسلحین در جنوب حلب و ادلب دور از ذهن نیست و مسلحین قادر خواهند بود در صورت نیاز به شکل سریع نیروهای تازه نفس را با تلفات خود جایگزین کنند .

این واقعیت در حملات پیوسته ی مسلحین برای شکستن محاصره حلب و استفاده از موج های انسانی به تعداد دفعات بالا مشخص شد .

هر چند که جنگنده های روسیه و سوریه در طول این مدت کل منطقه را زیر آتش گرفتند و توپخانه ارتش سوریه به خوبی تحرکات تروریستها در جنوب حلب را هدف قرار داد ولی تصمیم و حرکت ضعیف نیروهای ارتش سوریه در روی زمین و طبق معمول کندی در ارسال نیروهای کمکی به منطقه و تعداد پایین مدافعان نسبت به نیروهای مهاجم ، این فرصت را در اختیار مسلحینی که به شکل انتحار گونه میجنگند مهیا کرد تا با دادن تلفات بالا قدم به قدم پیشروی کرده و ارتش نیز قدم به قدم عقب نشینی کرد .

واقعیات ماجرا در این نبرد بدین صورت است که پس از آغاز حمله ی مسلحین ارتش سوریه در مرحله اول سعی کرد خط دفاع اول در مدرسه الحکمه و بلندیهای  تل موته ، تل احد و کتیبة الصواریخ را حفظ کند . بدیهی است که این نقاط و بلندیها دیوار حائل بین مسلحین جنوب حلب با مواضع ارتش در توپخانه راموسه و مناطق حاشیه ای جنوب غرب شهر حلب هست و سقوط خط دفاعی اول دیر یا زود به منزله ی سقوط مناطق پشت سر آن خواهد بود و ارتش سوریه این را به خوبی میدانست .

بنابراین پس از سقوط این مناطق و مشخص شدن عدم توانایی ارتش در نگهداری مناطق پس از آن سیاست دیگری در پیش گرفته شد و آن گرفتن حداکثر تلفات از مسلحین در ازای عقب نشینی به مستحکم ترین مناطق ممکن بود .

این سخنان به معنای توجیه اشتباهات ارتش سوریه و یا تغییر واقعیات نیست کمااینکه با توجه به وضع میدانی موجود و با در نظر گرفتن تمام فاکتورها شاید هر فرمانده ی دیگری هم بود چنین تصمیمی را اتخاذ میکرد .همانطور که در گذشته گفتیم تمام اتفاقات و یا منصفانه تر بگوییم بیشتر مشکلاتی که در این عملیات برای ارتش سوریه بوجود آمد ؛ مربوط به غفلت آنها از جبهه ی جنوبی و متحدان خود در مناطق خان طومان و روستاهای پایین دست آن بوده و هست .

اگر در زمان حملات همه جانبه ی تروریستها به مناطق آزاد شده در ریف جنوبی تصمیمات بهتری گرفته میشد و متحدان همکاری بهتری با یکدیگر داشتند کار به دفاع در مدرسه الحکمه و چند بلندی در جنوب شهر نمیکشید و خطوط دفاعی چندین کیلومتر دورتر از مناطق شهری بود.

در هر صورت نبردها ادامه پیدا کرد و مسلحین سوری و غیر سوری با حملات همزمان از داخل و بیرون شهر به مواضع ارتش سوریه در توپخانه راموسه و منطقه راموسه ، ارتش را مجبور به عقب نشینی کردند و ارتش سوریه در آخرین موضع دفاعی خود یعنی کارخانه سیمان ، شمال توپخانه راموسه و اطراف مجتمع 1070 مستقر شد .

با پیشرویهای صورت گرفته معبری متزلزل برای مسلحین شرق حلب باز شد و محاصره حلب بصورت نظامی شکسته شد.البته این منطقه تا این لحظه برای استفاده عموم و یا حتی انتقال خود مسلحین قابل استفاده نیست و بر اساس آنچه که از کلیپ های ویدویی مشخص است کوچکترین تحرکات توسط جنگنده ها و توپخانه هدف قرار گرفته میشود .
در حال حاضر نبردها در این منطقه ادامه دارد و طبق آمار غیر رسمی چیزی نزدیک به 700 نفر از مسلحین در این دو ماه به هلاکت رسیدند . بصورت کلی مسلحین در چند گام کلی موفق به شکستن محاصره حلب شدند که در نقشه زیر مشخص شده است .

نقشه با کیفیت : http://www.mediafire.com/convkey/5909/edit9fz1qtp9v63zg.jpg

لازم به ذکر هست که در عملیات اخیر بیشتر نیروهای عملیاتی از خود ارتش سوریه و دفاع وطنی و تعدادی از نیروهای لواء القدس فلسطینی بوده و حضور نیروهای متحد غیر سوری بسیار اندک بوده است .

با تمام این تفاسیر هنوز دیر نشده و ارتش سوریه این فرصت را دارد با در دست گرفتن ابتکارعمل نتیجه نبرد را تغییر دهد  و مسلحین حاضر در شرق حلب یکبار دیگر محاصره کند .

لازمه ی این کار باز کردن چند جبهه همزمان در چندین محور و برهم زدن تمرکز مسلحین از توپخانه راموسه و  مناطق اطراف آن است . روشی که امتحان خود را پس داده و در عملیات محرم سال گذشته در جنوب حلب شاهد آن بودیم .

۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۴۱ ۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا

"افسانه‌ی سنی‌های واشنگتن و جنگ داخلی عراق و سوریه" (بخش دوم)

همه‌ی این حمایت خارجی که نصیب شورشیان سوری شد رابطه‌ی این گروه‌ها با جامعه‌ی خودی را کاهش داد. شورشیان موثر رابطه‌ای ارگانیک با جامعه‌شان دارند و تأکیدی زیاد بر وضعیت خوب جامعه می‌کنند. این اغلب به خاطر این است که آنها برای تأمین منابع، پناهگاه، و دیگر شکل‌های پشتیبانی به جامعه نیازمندند. اگر گروهی از خارج از کشور تعذیه‌ی مالی می‌شود، می‌تواند مستقل از این نگرانی‌ها اقدام کند و دورانی از وحشت بر جامعه تحمیل کند یا این واقعیت را نادیده بگیرد که اقداماتش به نابودی جامعه منجر می‌شود.

از دیدگاه من به عنوان کسی که در منطقه زندگی و کار می‌کند، تحلیلگران آمریکایی در تبلیغ و مشروعیت‌بخشی به شکاف شیعه-سنی، حتی فرقه‌گراتر از اکثر آدم‌های خاورمیانه هستند. جنبش‌های مبتنی بر فرقه‌ها و این فرقه‌گرایی طرفدار سنی آمریکایی‌ها، در دید عرب‌های مدرن و پیشرو چه شیعه و چه سنی، تنفرانگیز و خطرناک است. برای کسانی که نیرویی سنی می‌خواهند، داعش هست که شبه نظامی سنی در بهترین شکلش است. و اکثر قربانیان داعش، هم‌مذهبان سنی‌اش بوده‌اند.

معمولاً گفته می‌شود که تنها یک نیروی عرب سنی می‌تواند داعش را شکست دهد. همین‌طور ادعا می‌شود که تا وقتی اسد رییس‌جمهور است نمی‌شود داعش را شکست داد زیرا اسد به شکل مغناطیسی برای جذب جهادی‌ها عمل می‌کند، زیرا آمریکا متحدان سنی نیاز دارد، و زیرا سنی‌ها احساس می‌کنند از 2003 همه چیز را باخته‌اند و تحت سرکوب هستند. اینها همه ایده‌هایی غلط هستند که بر فرض‌هایی غلط درباره‌ی هویت در منطقه بنا شده‌اند و خطری بزرگ برای سوریه، عراق و کل خاورمیانه دارند.

این شیوه‌ی فکر غلط آمریکایی درباره‌ی فرقه‌گرایی در خاورمیانه اخیراً توسط سفیر سابق آمریکا رابرت فورد تجلی پیدا کرد. او در اشاره به «نامه‌ی اعتراضی» مقامات تندروی وزارت خارجه نوشته بود:

«این اعتراض نشان می‌دهد که تمرکز روی داعش موجب جذب اعراب سنی سوری کافی برای ایجاد راه حلی خودکفا و بلندمدت به چالش داعش در سوریه نخواهد شد. جامعه‌ی عرب سنی سوریه دولت اسد را مسئله‌ای بزرگ‌تر از داعش می‌بیند.»

در سوریه، نیرویی نظامی با اکثریت سنی وجود دارد. این نیرو تنها نهاد ملی است که همچنان در دولتی باقی مانده است که به آن اندازه که مخالفانش فکر می‌کنند تمایزی بین فرقه‌ها قائل نمی‌شود. بله، از نیروهای مسلح سوریه حرف می‌زنم. حتی امروز، اکثریت کارمندان دولتی سوریه، مقامات دولتی و سربازان سنی هستند.اکثریت طبقه‌ی سرمایه‌دار شهری قدرتمند سوریه، سنی هستند. به عنوان کسی که در تمام دوران جنگ داخلی با افرادی در هر سوی آن تعامل کرده است، فهمیده‌ام که حتی بعضی از مقامات امنیتی ارشد اسد هم سنی هستند، مثل علی مملوک، رییس امنیت ملی که بر دیگر سازمان‌های امنیتی نظارت می‌کند. سرهنگ خالد محمد، سنی‌ای از درعا از سوی اداره ترسناک چهلم امنیت داخلی، مسئول تأمین امنیت دمشق است. دیب زیتون، رییس امنیت دولتی، و محمد رحمان، رییس امنیت سیاسی، هر دو سنی هستند، و همین طور رییس اطلاعات خارجی، وزیر دفاع، مقامات ارشد اطلاعات نیروی هوایی، وزیر کشور، رییس حزب حاکم بعث، اکثریت رهبران حزب بعث، و رییس مجلس. فرمانده‌ی نیروهای دفاع وطنی در درعا مردی سنی با اصالت فلسطینی است. فرمانده‌ی نیروهای دفاع وطنی در قنیطره، رقه و حلب نیز سنی هستند. یکی از رزمندگان مشهور ضدداعش رژیم که از همه‌ی شاخه‌های امنیتی رژیم کمک می‌گیرد، مهنا الفیاض است. او رهبر قبیله‌ی بزرگ بصیره است که بین دیرالزور و حسکه واقع است و همچنین عضو مجلس هم هست. حتی بعضی از خلبان‌هایی که بمب بشکه‌ای روی مناطق در اختیار شورشیان می‌اندازند سنی هستند. تعداد زیادی از رؤسای شاخه‌های اطلاعات نظامی نیز سنی هستند.

سنی‌های دولت سوریه شامل نفرات زیادی می‌شوند که از مناطق تحت کنترل داعش مثل دیرالزور رقه، یا از مناطق تحت کنترل شورشیان، مثل شرق حماه، درعا، و روستاهای حلب می‌آیند. این کلید فهم بقای رژیم است. رییس امنیت در استان حسکه در شمال شرق که هم‌مرز مناطق داعش است، خود سنی‌ای از شهر

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

"افسانه‌ی سنی‌های واشنگتن و جنگ داخلی عراق و سوریه" (بخش اول) حتما بخوانید

این عنوان مقاله ای است به قلم شخصی با عنوان مستعار سیروس محبوبی که اخیرا در پایگاه تحلیلی «جنگ روی صخره ها» منتشر شده است.

این پایگاه تلاش می کند تحلیل ها و خوانشهای متفاوت، دقیق تر و واقع گرایانه تری را از جنگ ها، امنیت بین الملل و سیاست خارجی نسبت به رسانه های جریان غالب ارائه دهد.

تاکنون مطالبی شبیه به این مقاله توسط افراد مختلف به صورت پراکنده بیان شده است اما تفاوت این مقاله در بیان کلی خوانش معوج غرب و رسانه های غربی از بحران سوریه و عراق با تمرکز تبلیغ و تقلیل کل بحران به درگیری فرقه ای-مذهبی در عین عدم ورود به جزییات و مصادیق پرتعداد هست.

اهمیت این مقاله در حدی است که «جاشوا لندیس» کارشناس و تحلیلگر مسائل سوریه که رویکردی ضد دولت سوریه دارد هم آن را از مهمترین مقالاتی می داند که تاکنون در مورد بحران در سوریه و عراق نوشته شده.

در روزهای گذشته قصد داشتیم خلاصه ای از ترجمه ی این مقاله را در صفحه قرار دهیم اما آقای جان نثاری در صفحه شخصی شان زحمت ترجمه کل مقاله را متقبل شدند. بنابراین ترجمه ی این مقاله مفصل را در سه بخش به ترتیبی که مترجم در صفحه شان منتشر کرده، در پستهای متناوب بازنشر می کنیم.

============================================

"افسانه‌ی سنی‌های واشنگتن و جنگ داخلی عراق و سوریه" (بخش اول)

ترجمه از «جنگ بر صخره‌ها»: اخیراً در عراق رهبران ارشد شیعه‌ی حشد الشعبی(نیروهای بسیج مردمی) گرد هم آمدند. بین آنها یکی از فرماندهان ارشد اهل سنت بسیج مردمی هم حضور داشت که بعداً این ماجرا را برای من تعریف کرد. وقتی نفرات به نماز ایستادند، یکی از رهبران شیعه متوجه شد که رفیق سنی‌شان به آنها نپیوسته و همچنان نشسته است. رهبر شیعه پرسید «چرا نمی‌آیی؟»

فرمانده پاسخ داد «من نماز نمی‌خوانم».

همتای شیعه‌اش پرسید «منظورت چیست که نماز نمی‌خوانی؟»

فرمانده‌ی سنی پاسخ داد «اگر نماز می‌خواندم، در کنار داعش با شما می‌جنگیدم».

اگر رسانه‌های غربی را بخوانید، از جمله همین سایت، احتمالاً به این نتیجه می‌رسید که بیشتر مشکلات خاورمیانه ناشی از محرومیت سنی‌ها، مخصوصاً در سوریه و عراق است. بحث گسترده‌تر غربی‌ها درباره‌ی جنگ‌های داخلی در جریان در خاورمیانه، با فهمی غلط از هویت‌های فرقه‌ای روبه‌روست. نخبگان واشنگتن مفهومی پهناور از هویت سنی را تصور می‌کنند که خارج از محدوده‌ی عربستان سعودی و قلمروهای تحت کنترل گروه‌های جهادی وجود ندارد. نتیجه‌ی منفی چنین تصویر غلطی، تشویق سیاست‌هایی است که هیزم بیشتری به آتشی می‌ریزند که سوریه و بخش‌هایی از عراق را دربرگرفته است. در کنار این روایت، روایت دیگری است که حشدالشعبی عراق را به شکل شبه نظامیان فرقه‌گرای خونخواری تصویر می‌کند که دائماً مشغول آزار عرب‌های سنی عراق هستند. واقعیت این نیست.

همین افراد، دولت سوریه را با عنوان «رژیمی علوی» توصیف می‌کنند که سنی‌ها را سرکوب می‌کند. اما سنی‌ها در تمام سطوح رهبری دولت اسد حضوری قابل توجه دارند. قلمروی که دولت سوریه در این مرحله از جنگ و

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۳:۲۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

نبردهای داغ حلب در روزهای گرم تابستان ! بخش اول

شهر حلب نه فقط یک شهر در یک کشور جنگ زده بلکه شهری است که سنگینی آن کفه ی ترازوی سیاسی منطقه را بالا و پایین میکند و مشخص کننده وضعیت آتی منطقه است .

آنچه که امروز و در پنج سال گذشته در حلب شاهد آن بودیم بیشتر یک نبرد بین المللی بوده و نه یک نبرد داخلی و اصولا وقتی نبرد در یک کشور با اهداف سیاسی بین المللی و منطقه ای جهت تغییر موازین قدرت آغاز میشود ؛ بالطبع نبردهای یکایک روستاها و شهرهای آن نبردی منطقه ای ست و نه داخلی .

و در این بین بعضی مناطق اهمیتی فوق العاده پیدا میکنند . ؛ شهر حلب ام المعارک سوریه و منطقه است .

تحولات حلب در برهه های مختلف زمانی تابعی از تغییرات سیاسی منطقه و میدانی حلب بوده است و این روند همچنان ادامه دارد .

برای بررسی بهتر مسائل حلب باید این موضوع رو مد نظر قرار داد که این معرکه ، معرکه ای باز و سیال با ظرفیت تغییر در هر برهه از زمان است .

در هفته های گذشته شاهد تحولات مهمی در نبرد حلب بودیم ؛

بسته شدن مسیر مهم و راهبردی کاستلو توسط ارتش سوریه و قطع ارتباط مسلحین داخل و خارج حلب بواسطه آن ؛؛؛

کودتای نافرجام ترکیه در میانه ی این نبرد ؛؛؛

تلاش انتحارگونه ی مسلحین سوری و غیر سوری برای شکستن محاصره حلب و باز کردن مسیری جدید از جنوب حلب ؛؛؛

ارتش سوریه از ابتدای تیرماه (1395) حملاتی را از سمت شمال غربی شهر حلب و در محور حندرات-کاستلو آغاز کرد ؛ همزمان با این عملیات ، عملیات دیگری با چند روز تاخیر محور دیگری در منطقه خالدیه و مناطق صنعتی اللیرمون در غرب حلب آغاز شد .

در ابتدا پیشروی ها در این دو  محور کند بود و از آنجا که مسلحین تنها مسیر ارتباطی خود با داخل حلب را در معرض خطر میدیدند ؛ بشدت در برابر پیشروی ها مقاومت کردند . کمااینکه در ابتدا مزارع شمالی ملاح چندین بار دست به دست شد .

البته سماجت سهیل حسن و حضور او بعنوان فرمانده در این محور نشان از عزم جدی ارتش برای پیشروی داشت ؛ در این حین بارها شاهد موج حملات انتحاری و انغماسی تروریستها بودیم که با رصد عالی توپخانه و همکاری عالی جنگنده های روسیه هر بار این حملات با شکست روبرو شد .

در این بین چیزی که جالب توجه بود ؛ عدم حمایت تلویحی ترکیه از مسلحین خود و در راس آنها مسلحین ترکمن در شمال حلب بود ؛ بطوری که این گروه  تقریبا تنها رها شده و بار اصلی تلفات ها به دوش این گروه و گروه فیلق الشام افتاده بود  . و جالب تر آنکه احرار الشام نیز بدلیل آنچه که عدم وجود پشتیبانی درست و بی فایده بودن نبرد و جلوگیری از کاهش روحیه افراد عنوان کرده بود از ادامه نبرد انصراف داد و یا حضور آنها بسیار کمرنگ شد .

پیشروی ها در محور کاستلو در شمال و محور خالدیه در غرب حلب پیوسته و آرام ادامه پیدا کرد و در این بین به ناگاه کودتایی عجیب با طرحی عجیب تر در ترکیه شکل گرفت ؛ کودتایی درست پس از احتمال و خبرهای عدم حمایت ترکیه از مسلحین تحت حمایت غرب در سوریه !

این را در نظر داشته باشید که ترکیه پس از تنش های بوجود آمده با روسیه و قطع روابط  بین دو کشور و در  پی ادامه سیاستهای نادرست خود در قبال منطقه روز به روز بیشتر تحت فشار قرار گرفت . این فشار دو سویه بود ، هم از طرف مخالفان خود و هم از طرف موافقان .

 از اینرو بارها برای عادی سازی روابط و یا تلطیف فضای بین دو کشور تلاش کرد و شمال حلب فرصتی بود برای نشان دادن حسن نیت به کشور روسیه  و متحدانش و این میتوانست پالسی باشد به روسیه و و متحدانش و نوعی باج دهی در مسائل منطقه ای به ازای از سر گیری روابط مجدد .

بررسی آنکه ترکیه با دادن چنین فرصت و امتیازی به روسیه و متحدانش چه چیزی در ازای آن دریافت خواهد کرد و اینکه چه خسارتهایی از جانب متحدان غربی و عربی اش متحمل خواهد شد ؛ بماند مجالی دیگر .

در هر صورت کودتا شکست خورد و نیروهای ارتش سوریه به پیشروی های خود ادامه دادند و مسیر کاستلو پس از گذشت تقریبا 30 روز از آغاز عملیات و رسیدن نیروهای عملیات کننده در دو محور شمالی و غربی به یکدیگر بسته و محاصره حلب پس از چند سال کامل شد .

ارتش سوریه در طول تقریبا 30 روز بین ششم تیر تا هفت مرداد نود و پنج عملیاتهایی را برای پیشروی در دو محور شمالی و غربی ترتیب داد که در پاره ای از زمانها با عقب نشینی هم همراه بود ولی بصورت کلی عملیات در 6 مرحله ی عمومی به اتمام رسید که در نقشه بالا میتوانید مشاهده کنید .

با تکمیل محاصره حلب و بسته شدن راه امداد مسلحین حاضر در بخش های شرقی شهر حلب ضربه ی روحی و سیاسی بزرگی بر پیکره ی مسلحین و حامیان منطقه ای آنها وارد شد . از آنجا که این شهر در تعیین سرنوشت نبرد سوریه و منطقه نقش بسیار مهمی دارد ؛ بنابراین بار دیگر اتاق فکر عملیات منطقه ای مخالفان دست به کار شد تا شاید راهی برای برون رفت از این مشکل پیدا کند .

هرچند گفتگوهای غیر علنی جان کری و همتای روسی اش درست در هفته ی پایانی تکمیل محاصره حلب و اعلام جان کری مبنی بر آنکه " شاید تا هفته آینده تصمیم مهمی برای سوریه گرفته شود" به وضوح بیانگر احتمال وقوع اتفاقاتی ویژه در آینده ای نزدیک داشت .

و آن اتفاق ویژه چیزی نبود جز حمله ی انتحار گونه مسلحین و تجمع وسیع گروه های مختلف مسلح سوری و غیر سوری با عنوان "شکستن محاصره حلب" .

ادامه دارد ...

۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۴ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

چرخش نرم مواضع غرب و آمریکا در قبال بحران سوریه / و اشتباه های لفظی !

مصاحبه ی عجیب دیروز کری که به طور غیرمنتظره ای علاوه بر صحبت از لزوم مبارزه با داعش و النصره، احرارالشام و جیش الاسلام را اشتباها دو زیر مجموعه ی داعش و النصره دانست که با آن همکاری می کنند، موجی از واکنش ها را بر انگیخت. برخی از آن به عنوان چرخش تدریخی مواضع ایالات متحده یاد کردند و شماری در پی تصحیح و تفسیر صحبتهای کری برآمدند.

http://www.businessinsider.com/john-kerry-jaysh-al-islam-ahrar-al-sham-syria-2016-7

https://www.washingtonpost.com/opinions/global-opinions/kerry-touts-the-russian-line-on-syrian-rebel-groups/2016/07/11/e7ba7dcc-4798-11e6-90a8-fb84201e0645_story.html

صحبتهای بن علی ییلدریم مبنی بر ترمیم و عادی سازی با سوریه هم مورد توجه خبرگزاری ها قرار گرفت. هر چند رسانه ی بی بی سی روز بعد از مصاحبه، نقل قول دیگری از ییلدریم مبنی بر اینکه برای تجدید روابط دو ترکیه-سوریه، شخص بشاراسد یا عملکرد او باید تغییر کند. در هر صورت این اظهار نظر نشان از رویکزد جدید و متفاوت ترکیه در قبال بحران سوریه دارد.

http://www.hurriyetdailynews.com/turkey-needs-to-normalize-relations-with-syria-says-pm-yildirim.aspx?PageID=238&NID=101536&NewsCatID=510

http://www.bbc.co.uk/news/world-europe-36785495

انتخاب بوریس جانسون، وزیر امور خارجه جدید بریتانیا که مواضع متفاوتی با دیوید کامرون در مورد سوریه دارد، از تحولات جدید این روزهاست که مستقیما می تواند بر روی سیاست گذاری های انگلیس در قبال سوریه تاثیر گذار باشد. بوریس جانسون از طرفداران خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و مبارزه با داعش به جای مبارزه با دولت سوریه است.

بوریس جانسون قبلا در اظهار نظرهایی پس از آزاد سازی پالمیرا باوجود دیکتاتور دانستن اسد، از او تمجید کرده و غرب را به همکاری نزدیک با دولتهای روسیه و سوریه در مبارزه با گروههای تروریستی فراخوانده بود.در آخر مصاحبه ی جالب دیروز ژان مارک آیرو وزیر امور خارجه فرانسه با شبکه 2 تلویزیون فرانسه بود که در آن به اشتباه نگرانی خود را از محاصره شدن حلب توسط نیروهای صدام حسین بیان کرده بود:

http://lelab.europe1.fr/ce-moment-ou-jean-marc-ayrault-confond-bachar-al-assad-et-saddam-hussein-2799586

البته آیرو قبلا هم سابقه ی تلفظ اشتباه اسامی را درباره ی گروههای درگیر در سوریه داشت و "جبهه النصره" را "جمال النصره" خوانده بود:

http://lelab.europe1.fr/original-le-ministre-des-affaires-etrangeres-jean-marc-ayrault-invente-le-groupe-terroriste-jamal-al-nosra-2686090

آیرو و کابینه ی اولاند تاکنون حمایت سرسختانه ای از مخالفین سوری داشته اند و شخص آیرو قبلا بارها با نمایندگان گروههای مخالف سوری دیدار کرده بود.

در ماه می امسال پس از قتل عام روستای الزاره حمص توسط احرارالشام و جبهه النصره، مارک تونر سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در حالیکه به وضوح با تلفظ کلمه ی احرارالشام مشکل داشت (احرار الشام را آشار اسام می خواند)، در پاسخ به سوال خبرنگار در مورد این گروه و مشارکتش در کشتار مردم الزاره با بیان اینکه از جزییات کشتار اطلاعی ندارد، گفت ایالات متحده احرارالشام را به دلیل اینکه در ائتلاف مخالفان تحت حمایت ریاض حضور دارد، جزو گروههای تروریستی نمی داند.

https://www.youtube.com/watch?v=bCEj-4Ux9UY

۲۵ تیر ۹۵ ، ۰۰:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

فقه توحش ؛ بازخوانی مهمترین مانیفست فقهی داعش

عملکرد داعش طی مدتی که بر بخش های مهمی از عراق و سوریه و مناطقی در آفریقا سیطره داشته تا آن حد خشونت آمیز بود که حتی انتقاد شیوخ جریان سلفی جهادی همچون «ابومحمد المقدسی» و «ابو قتاده فلسطینی» را نیز برانگیخته است. با این حال، این عملکرد متوحشانه ریشه در رویکرد رهبران این جریان از زمان «ابو مصعب الزرقاوی» در عراق دارد تا جایی که در محافل سلفی از زرقاوی با عنوان «امیر الذباحین» نام برده شده است. «ابوبکر البغدادی» خلیفه داعش نیز که خود را وام‌‌‌دار میراث زرقاوی می داند به شدت از مراجع فقهی و فکری زرقاوی متاثر است.

به عنوان مهمترین مرجع فقهی در این‌‌‌‌باره باید از کتاب «مسائل من فقه الجهاد» یا «فقه الدماء» اثر «ابوعبدالله المهاجر المصری» اشاره کرد. ابوعبدالله مهاجر که از جایگاه مهم و قابل احترامی در میان جریان های مختلف سلفی جهادی برخوردار است روابط بسیار نزدیکی با زرقاوی داشت و حتی گفته می شود که استاد وی نیز بوده است. وی علوم اسلامی را در دانشگاه اسلامی پاکستان آموخت و سپس در دوره جنگ های افغانستان به این کشور رفت و مدتی را در اردوگاه زرقاوی در شهر هرات به تدریس پرداخت و تا مسئولیت کمیته شرعی سازمان القاعده نیز پیش رفت. وی پس از انقلاب 2011 مصر به این کشور بازگشت اما خیلی زود مصر را به قصد سوریه و عراق ترک کرد.

بسیاری از آموزه های ابوعبدالله مهاجر را باید در کتاب «فقه الدماء» یافت که در 20 مسئله و 600 صفحه به صورتی تفصیلی مسائل مرتبط به «جهاد» را با تمرکز بر فقه حنبلی و به ویژه فتاوی ابن تیمیه و ابن قیم و آموزه های مکتب «سلفی وهابی» تبیین می کند.

بر اساس رویه سنتی کتاب های «فقه الجهاد» این کتاب با دوگانه‌‌‌‌ی «دار الاسلام» و «دار الکفر» آغاز می شود. نویسنده کتاب، دار الاسلام را منطقه ای می داند که احکام شریعت اسلامی در آن اجرا می شود و دار الکفر نیز منطقه ای که احکام کفر در آن سیطره دارد. به این ترتیب وی تمامی کشورهای جهان و به ویژه تمامی کشورهای عربی و اسلامی را وارد در محدوده «دار الکفر» و «اهل رده» و واجب الحرب می داند.

نویسنده کتاب حاکمانی را که بر اساس «بما انزل الله» (مائده/44) حکومت نمی کنند «مرتد» دانسته و به شدت نسبت به کسانی که معتقدند اسلام صرفا ادای شهادتین و اقامه نماز و زکات و روزه است انتقاد می کند: "اگر می خواهی اهل اسلام را بشناسی به تجمعات مردم در مساجد و فریادهای لبیک آنها توجه نکن بلکه به چگونگی تعامل آنها نسبت به دشمنان شریعت نگاه کن" که در اینجا منظور وی حاکمان کشورهای اسلامی هستند.

وی معتقد است که هیچ مسیر امنی برای کافر غیر از «اسلام آوردن» وجود ندارد و علت جواز قتل کافر هیچ ربطی به «محاربه» ندارد بلکه صرفِ «کفر» موجب جواز یا وجوب قتل است. مهاجر در بخش دیگری می گوید حمایت از مشرکان به هر شکلی «کفر» است و موجب "خروج از امت اسلام" می شود.

با این حال بخش قابل توجه و متمایز کتاب «مهاجر» این است که وی ده ها صفحه از کتاب خود را به احکام جنگ با شیعیان به مثابه «کفار رافضی» اختصاص داده است. وی در این باره بر قتل شیعیان تاکید دارد و می گوید: "شیعیان از تمامی دشمنان برای امت اسلام خطرناک تر هستند. عالمان به خوبی می دانند که رافضیان همواره به دشمنان دین گرایش داشته اند."

ادامه مطلب...
۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۹ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا

سند محکمی دیگر بر رفتار مزورانه آمریکا در مسائل سوریه / رفتار منافقانه ی آمریکا / رابرت فورد

**حتما تا آخر مطالعه بفرمایید** (ملحق بالترجمة العربیة)

در گذشته در مورد سیاستهای ضد و نقیض و چندگانه ایالات متحده در مورد سوریه مطالبی را منتشر کرده بودیم و به خصوص به نقش جریانهای جنگ طلب و سلطه طلب از طریق افرادی مانند هیلاری کلینتون، رابرت فورد (سفیر و نماینده آمریکا در سوریه در آغاز بحران) و جان مک کین اشاره کردیم.

سه روز پیش در توییتر ،گفتگو و بحث جالب توجهی بین رابرت فورد و فعال مخالف سوری با نام رفاعی* در مورد نقش آمریکا در بحران سوریه در گرفت که می تواند به عنوان سندی محکم و غیر قابل خدشه از نقش مخرب و مزورانه آمریکا در شعله ور کردن بحران داخلی سوریه و رد ادعای مقامات آمریکایی در این چند سال در باره حل مسالمت آمیز این بحران باشد.

قبل از ما سهیل جان نثاری زحمت ترجمه بخشی از این گفتگو را به فارسی کشیده(در ترجمه از رفاعی به عنوان معترض یاد شده) :

==========================================

رابرت فورد، سفیر آمریکا در سوریه در آغاز اعتراض‌ها، مصاحبه‌ای با نیویورکر داشته و گفته است «از عراق یاد گرفتیم که راه ایجاد تغییرات سیاسی مثبت، تغییر رژیم نیست. در جنگ داخلی، باید مذاکره بین اپوزیسیون و دولت انجام شود».

یکی از معترضان سوری جواب داده است:

آقای سفیر این چیزی نبود که در ملاقات‌ها به ما گفتید. این پیامی نبود که به ما رساندید.

در سال 2011 شما در دمشق بیشتر از اکثر اعضای اپوزیسیون آزادی عمل بیشتری داشتید و در ملاقات‌هایتان، پیامتان با این حرفتان تفاوت داشت.

شما این شجاعت را داشتید که به دیدار مقاماتی بروید که به نظر می‌رسید حاضر به جدایی از رژیم باشند...و پیامتان قطعاً «مذاکره» نبود.

شما به وضوح گفتید که آمریکا در سال 2011 به شکل نظامی درگیر نخواهد شد اما «منتقل کردید» که در همه‌ی زمینه‌های دیگر آمریکا پشت ما خواهد بود.

دیدارهایتان در ابو رمانه، ملکی، و خانه‌های معترضان شناخته‌شده یادتان هست؟ قول‌هایتان یادتان هست؟

بیشتر از این نمی‌توانم درباره‌ی این دیدارها توضیح دهم آقای سفیر، اما به نفع من و شما نیست.

منظورم جزییات این است که این ملاقات‌ها در خانه‌ی چه کسانی بودند و چه کسانی در آنها شرکت داشتند. حالا مهم نیست. گفته‌ها را می‌نویسم.

اینها جزییاتی فرار و گذرا هستند آقای سفیر. چیزی که به حساب می‌آید بخش «اسد باید برود» است که شما و رییس‌جمهورتان مرتب تکرار کردید.

---

رابرت فورد: باید به یاد بیاورید که ما(سفارت آمریکا و دیگران) به گفتگو با دولت سوریه و مسالمت‌آمیز بودن اعتراض‌ها اصرار کردیم.

[فورد تلویحا به آمیخته شدن اعتراضات با خشونت از سوی معترضین اشاره می کند]

---

معترض:

وقتی می‌دانستید مناف طلاس یا نخست‌وزیر قصد پشت کردن به رژیم را دارند، آیا به آنها برای گفتگو اصرار کردید؟

در «اسد باید کنار برود» اوباما در آگوست 2011 جای این گفتگو کجاست؟

لینک اظهارات اوباما در واشینگتن تایمز، اگوست 2011:

https://www.washingtonpost.com/politics/assad-must-go-obama-says/2011/08/18/gIQAelheOJ_story.html

وقتی فاروق الشرع[معاون اول اسد] در سال 2011 اپوزیسیون را دعوت به دیدار کرد، شما به نبیل مالح، میشل کیلو و فایز ساره توصیه کردید گفتگو نکنند.

آیا می‌خواهید سفیر بلغارستان به شما یادآوری کند؟ یا ب.ر یا م.ت؟ همه آنجا بودند وقتی به اپوزیسیون گفتید گفتگو نکنند.

به ما شرح می‌دادید که که چرا مهم است در اتحادیه‌ی اروپا بچرخیم و برای هدفمان لابی کنیم، و روی قطع روابط اتحادیه با اسد سرمایه‌گذاری کنیم.

---

فورد: در 2011 اصلاً فایز را ندیدم. اصرار کردیم که گفگوی الشرع گسترش یابد و شامل افرادی مثل میشل و هیثم هم بشود.

---

معترض: باشد. قبول. از آنها می‌خواهم که بگویند چه به آنها گفتید. سؤال بی‌ربط: چرا کمک «غیرکشنده» به شورشی‌ها رساندید؟

و وقتی به مرز سوریه با ترکیه رفتید و با شورشی‌ها دیدار کردید، آیا به آنها توصیه کردید گفتگو کنند؟

لابه‌لای این توییت‌ها هم کسی پرسیده «می‌خواهی چه بگوید؟». معترض جواب داده «که بر خلاف آنچه در مصاحبه‌ی نیویورکر گفته است، هرگز به اپوزیسیون نگفت «گفتگو» کند. اصلاً به اپوزیسیون گفت مذاکره نکند».

==============================================

پ.ن1: حساب توییتری مربوط به رابرت فورد، حساب رسمی و واقعی، شخصی هست.

پ.ن2: کسانی که علاقمند به دنبال کردن بحث دو طرف در توییتر هستند از لینک زیر می توانند استفاده کنند:

https://twitter.com/THE_47th/status/744868915277406208

پ.ن3: اطلاعات دقیقی از شخص رفاعی در دست نداریم. او ادعا می کند که سوری اهل حمص است. خانواده الرفاعی مانند خانواده های تلاس و آتاسی از خانواده های سرشناس و متمول حمص هستند. با بررسی آرشیو مطالب توییتری مشخص هست که رفاعی تسلط چندانی به زبان عربی نداره. بعضی اطلاعات تایید نشده بیانگر این هست که او سوری مقیم آمریکا و مرتبط با جریان اخوانی سوریه هست. در هر صورت مشخص هست که او به عنوان مخالف خارج نشین سوری در جلسات با فورد شرکت داشته و نحوه پاسخگویی فورد نشان می دهد که او را می شناسد و البته پاسخ قانع کننده ای در برابر اظهارات او ندارد.

پ.ن4: در بخش دیگری از مصاحبه فورد با نشریه نیویورکر هم اظهارات کذب وجود دارد. جایی که فورد می گوید:

"در سال 2012، ما در وزارت امور خارجه، انتظار دو پاره شدن القاعده و تشکیل یک فرم افراطی تر که بخش شرقی سوریه و بعدا قسمتی از عراق را کنترل کند، نداشتیم.."

در حالیکه در اگوست 2012 آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) در سندی که شامل ارزیابی سطح بالای شرایط در سوریه بود، این ادعای فورد را رد می کند و نشان می دهد کاخ سفید انتظار شکل گیری داعش را داشته. لینک فاکس نیوز:

http://www.foxnews.com/politics/2015/05/18/military-intel-predicted-rise-isis-in-2012-detailed-arms-shipments.html

مایکل فلین ریاست DIA هم در مصاحبه سال گذشته با الجزیره ی انگلیسی به این مساله اذعان کرد (دقیقه 8:50) که عدم جلوگیری از تشکیل و اوج گیری داعش، تصمیمی دلخواه کاخ سفید و متحدانش بوده :

"احتمال تشکیل یک ماهیت سلفی در شرق سوریه (حسکه و دیرالزور) وجود داشت، و این دقیقا چیزی بود که قدرتهای حامی مخالفین سوری می خواستند.."

https://www.youtube.com/watch?v=SG3j8OYKgn4&feature=youtu.be&t=8m50s

لینک دانلود سند 7 صفحه ای DIA :

http://www.judicialwatch.org/wp-content/uploads/2015/05/Pg.-291-Pgs.-287-293-JW-v-DOD-and-State-14-812-DOD-Release-2015-04-10-final-version11.pdf

پ.ن5: تصویر سمت چپ، رابرت فورد در کنار عبدالجبار العقیدی، فرمانده ارشد ارتش آزاد. تصویر سمت راست، العقیدی در کنار ابوجندل امیر داعش در تصرف فرودگاه منغ.

پ.ن6: لطفا این مطلب را در فیسبوک و دیگر فضاهای مجازی به اشتراک بگذارید.

باللغة العربیة :

ادامه مطلب...
۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۰:۳۷ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

خطرهای نادیده گرفتن «ظرفیت ایدئولوژیکِ» داعش ؛ چرا داعش همچنان بازتولید می شود؟!

اکنون پس از گذشت دو سال از اعلان دولت خلافت(داعش) توسط ابوبکر بغدادی، فهم پدیده داعش بیش از گذشته نیازمند نگاه عمیق‌‌‌تری به تحولات منطقه است. بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان مسائل استراتژیک در تحلیل‌ها و ارزیابی های خود درباره وضعیت داعش همواره دستاوردهای نظامی و شکست های این گروه را در عرصه تحولات میدانی مد نظر قرار می دهند.

به نظر می رسد برای درک صحیح این پدیده باید آن را از این زاویه بررسی کنیم که چه زمینه ها و عواملی به شکل‌گیری و صعود این گروه انجامیده است و می تواند به روند ابقای آن کمک کند. اگر بخواهیم از زاویه رویکرد رایج امنیتی نگاه کنیم مطمئنا نمی توان تلاش‌‌های منطقه ای برای سرنگونی دولت قانونی عراق بعد از حکومت صدام را نادیده گرفت. قطعا نمی توان نافی کمک های گسترده نظامی و مالی بود که از برخی کشورها و جریان ها به سوی عراق و سوریه سرازیر شده است. این یک واقعیت است تا زمانی که شاهد این دخالت ها هستیم تحرکات چنین گروه هایی نیز محتمل خواهد بود.

با این حال برای اینکه نگاه دیگری به قضیه داشته باشیم لازم است ابتدا بدانیم که ما تنها با یک گروه مسلح در سوریه و عراق مواجه نیستیم بلکه اساساً با یک جریان چند بُعدی مواجهیم.

1- داعشِ متمرکز در عراق سوریه

2- ولایات و زیرمجوعه های داعش در کشورهای مختلف

3- داعش به مثابه یک جریان ایدئولوژیک

به نظر می رسد بُعد مهمتر و خطرناک‌‌تر ماجرا همین رویکرد «ایدئولوژیک» است. واقعیت آن است که همین ماهیت ایدئولوژیک چنان ظرفیتی به این گروه داده که در گوشه و کنار جهان از فرانسه تا اندونزی همواره افرادی را دارند که بتوانند به نام دولت خلافت دست به عملیات بزنند. داعش در همین مدت کوتاه توانسته است پهنه‌‌‌‌‌ی وسیعی از شمال آفریقا از صحرای سینا در مصر تا بخش های مهمی در لیبی و تونس را تحت نفوذ خود درآورد.

واقعیت آن است که هر چند این «جریان ایدئولوژیک» بخش قابل توجهی از مناطق تحت سیطره خود را از دست داده، اما در عین حال این ظرفیت را دارد که بتواند همواره توسعه و گسترش یابد. اگر بخواهیم وضعیت داعش در عراق و سوریه را مورد ارزیابی قرار دهیم باید بگوییم که از نظرگاه سلفگرایانه جهادی هر دو کشور یک وضعیت مشترک دارند که از آن به «بحران سُنی» تعبیر می شود. شاید پذیرش این موضوع برای بسیاری ناخوشایند باشد اما واقعیت آن است که بزرگترین اشتباهی که می تواند در تقابل با داعش صورت گیرد تمرکز بر رویکردهای نظامی-امنیتی و غافل ماندن از زمینه های سیاسی-اجتماعی است و خطرناک‌تر آنکه بسیاری این جنبه را مسئله ای ثانوی به شمار می آورند.

طی این دو سال همواره این نکته گوشزد می شده است که بازپس‌گیری شهرهای رقه و موصل- دو پایتخت داعش در سوریه و عراق بسیار مشکل و حتی دست نیافتنی است. این گزاره به تنهایی می تواند حاکی از واقعیت‌هایی جدی و تأمل برانگیز باشد. واقعیت آن است که داعش در مناطق تحت سیطره خود به هزاران جنگجویی متکی است که تا پای جان حاضر به جنگیدن در رکاب خلافت داعش هستند. بر پایه میراث بازمانده از آموزه های زرقاوی در عراق، داعش اکنون توانسته است گفتمانی «طائفه ای» در منطقه شکل دهد که بر محوریت یک نگرانی از افزایش نفوذ شیعیان در جهان اسلام استوار است و همچنان نیز با بهره گیری از همین تقابل گفتمانی خود را پابرجا نگاه می دارد.

اگر به فرض بپذیریم که با راهبردها و ائتلاف های مختلف سرانجام «دولت داعش» در موصل و رقه در هم بشکند با این حال این سئوال همچنان مطرح است که سرنوشت هزاران نفر از نیروها و طرفداران این گروه در منطقه چه خواهد دشد. بسیار متوهمانه است اگر بپذیریم که قرار است تمامی ده‌‌‌‌ها هزار نفر از منتسبان به داعش کشته شوند. نهایت کاری که می تواند صورت گیرد آن است که سناریوی انتقال اعضای این جریان از کشوری به کشور دیگر محقق شود.

داعش اکنون هزاران نفر از نسل کودک و نوجوانی را در اختیار دارد که برای آنها برنامه ریزی کرده و می توانند نسل آینده فعال جریان سلفی جهادی در منطقه باشند. واقعیت آن است که اگر قرار است اوضاع برای ریشه کن کردن داعش اینگونه پیش برود نسل آینده سلفیان جهادی در منطقه بسیار جدی تر و افراطی تر از نسل کنونی شکل خواهد گرفت.

با این حال عوامل و زمینه های صعود داعش در هر منطقه متفاوت است. به عنوان مثال شاهد این هستیم که در صحرای سینای مصر گروه «ولایت سیناء» یا انصار بیت المقدس با داعش اعلام بیعت کرده است. واضح است که شرایط در مصر بسیار متفاوت از عراق و سوریه است. فضای منطقه سیناء بیش از آنکه متاثر از تقابل های مذهبی باشد تحت تاثیر کودتای نظامیان علیه دولت اخوان و شرایط اقتصادی و اجتماعی آن منطقه است. لیبی نیز شرایط خاص خود را دارد و اوضاع بی ثبات سیاسی و امنیتی در این کشور فضای مناسبی برای فعالیت داعش فراهم کرده است.

تجربه نشان داده که اساساً زیرمجموعه های القاعده مثل داعش توانایی بازتولید سریع تیم های فرماندهی جدید را دارند و رهبران جدید نیز البته بسیار خطرناک تر از تیم گذشته خواهند بود. اگر بخواهیم صریح باشیم باید بپذیریم که داعش یک «ظرفیت ایدئولوژیکِ» پایدار دارد که توانسته است چنین توانی از بازتولید را در اختیار داشته باشد به گونه ای که بسیاری از کشورها حتی نسبت به تمامیت ارضی خود نیز احساس نگرانی می کنند. این ظرفیت ایدئولوژیک حتی حاکمان کشوری مثل عربستان سعودی را نیز نگران کرده است. داعش به واسطه افکار سلفگرایانه‌‌‌‌‌ی جهادی توانسته است بخش قابل توجهی از نسل جوان سعودی را تحت تاثیر قرار دهد و از این رو می بینیم که در موارد بسیاری، سخنان ابوبکر بغدادی بر روی عربستان متمرکز بوده است. این واقعیت را نمی توان انکار کرد که طیف گسترده ای از افکار عمومی منطقه دارای تمایلات و گرایش‌‌‌‌‌های مختلف سلفی هستند. همه‌‌‌‌ی حرف این است که داعش، امروز می خواهد به حاکمان منطقه بگوید که ما نماینده واقعی اندیشه سلفی و مدافع واقعی اهل سنت در منطقه هستیم.

محمد رضا عشوری مقدم.

 

۳۰ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا

چند خطی در مورد وضعیت جنوب حلب / تحلیل

عملیات پیشروی در محور جنوبی حلب به دست نیروهای محور مقاومت و بدون حضور اثرگذار نیروی زمینی سوریه تقریبا همزمان با شروع عملیات رفع محاصره فرودگاه کویرس در اکتبر 2015 یا مهر 1384 آغاز شد.
هرچند که در برهه اولیه شروع عملیات، هدف یا اهداف عملیات مشخص نبود و اهداف احتمالی رو می شد در سه گزینه
1- تقویت بازوی جنوبی جهت محاصره حلب
2- پیشروی به سمت فرودگاه ابوضهور و امن کردن میسر پشتیبانی حلب
3- پیشروی در عمق به سمت استان ادلب و شهرهای محاصره شده فوعه و کفریا
خلاصه کرد اما با گذشت هفته های ابتدایی و جهت گرفتن پیکان حملات به سمت فوعه و کفریا مشخص شد که گزینه سوم یعنی رسیدن به فوعه و کفریا، به احتمال زیاد هدف نهایی عملیات هست ..
حال و فضای آن روزهای سوریه از جمله مقاطع خاص جنگ داخلی سوریه است که در هیچ محوری دفاع یا عقب نشینی خاصی نداشتیم. در این برهه حضور نیروی هوایی روسیه و پشتیبانی واقعی اونها (همانند آنچیزی که الان آمریکا مشابه آن برای کردها مهیا کرده) عملا جبهه های لاذقیه رو برای پیشروی های اولیه مشتعل کرده بود و قطع مسیر پشتیبانی حلب از اعزاز نیز ضربه ای سنگین به مسلحین زده بود (که هنوز آثارش قابل مشاهدس).
شرایط فوق و البته حضور نیروهای نخبه مثل نیروی صابرین در کنار برادران فاطمیون و عراقی ها باعث شد که نیروها طی حدود 20 روز به شهر الحاضر برسن و طی 60 روز به حد نهایی پیشروی های خودشون در جنوب حلب برسن که دست آوردهای این 60 روز رو در نقشه به رنگ نارنجی مشاهده می کنید و به این ترتیب حدود 20 کیلومتر از مسیر 50 کیلومتری حلب تا فوعه طی شد.
اما عملیات در این زمان متوقف شد.
در مورد چرایی توقف عملیات باید گفت که طبیعتا با ورود نیروهای محور مقاومت به عمق میدانی جبهه ادلب، مسیر پشتیبانی نیروها باید همون قدر که طویل می شد، از عرض هم گسترش پیدا میکرد تا در صورت حمله احتمالی به مشکل بر نمیخوردیم. خوب طبیعتا فرمانده ها نیز منتظر به سرانجام رسیدن عملیات لاذقیه با رسیدن نیروهای سوری به جسر الشغور بودن تا با درگیر شدن بیشتر مسلحین در این شهر که حدود 40 کیلومتری ادلب هست (ما نیز در محور مقابل در 40 کیلومتری ادلب بودیم) مسلحین از دو طرف قیچی شده و جنگ سوریه عملا تموم شده حساب شه (نقشه دوم رو مشاهده کنید که همون زمان طراحی کردیم).
به این ترتیب عملا ما حدود 3 ماه از آخرین روزهای سال 2015 تا ماه مارس 2016 صبر کردیم تا نیروهای سوری در بیشترین پیشروی خود به کنسبا در حدود 15 کیلومتری جسرالشغور رسیدن.
اما ماه مارس که میتونست ماه فتح جسرالشغور باشه، روسها به صورت ناگهانی اعلام کردن که اکثر نیروهاشون رو از سوریه خارج خواهند کرد.
هرچند که نبود نیروی هوایی روسیه بصورت خاص و مستقیم بر عملیات نیروهای مقاومت در جنوب حلب تاثیر گذار نبود اما عمده ی تاثیرات آن به صورت غیر مستقیم نمایان شد.
از اثرات این ماجرا میتوان به اطمینان گروه های تکفیری از عدم پیشروی ارتش سوریه در کوه های لاذقیه و اطمینان از عدم وجود نیروی هوایی موثر در حملات نقطه زن بود.
بدین ترتیب که دیگر خبری از هدف قرار گرفتن کاروانهای زرهی امدادی مسلحین از ادلب به ریف جنوبی حلب و یا از جسر الشغور به ریف شمالی لاذقیه نبود ..
حضور هوایی کامل سوریه در این برهه از عملیات تضمین کننده هدف قرار گرفتن نیروهای پشتیبانی گروه های مسلحین بود .
و مورد دیگر اینکه این گروه ها که اعضاشون اکثرا از نیروهای خارجی القاعده بودن قبل از این برای جلوگیری از قطع مسیر پشتیبانی جبهه شمالی مسلحین در کوه های لاذقیه درگیر بودن و میدونستن که به واسطه وجود شهرهای بزرگ نیروهای محور مقاومت تا بزرگراه حلب بیشتر پیشروی نمیکنن، فرصت کردن که به واسطه ترزیق و انتقال نیرو، به جبهه جنوبی حلب بیان (هرچند که این انتقال عملا 2 تا 3 ماه طول کشید).
بعد از این بود کم کم محک زدن ها شروع شد و تا الان که حملات گسترده تر برای پس گیری مناطق از دست رفته شروع شده .
.
اما در مورد عملیات های اخیر در جنوب حلب (بعد از به اصطلاح آتش بس) ، باید گفت که سهم ما یک عملیات و سهم طرف مقابل 5 عملیات جدی بوده.
حمله ابتدایی اونها به العیس و تل العیس که با موفقیت همراه بود.
حمله ما با العیس و تل العیس که با موفقیت همراه نبود.
حمله گسترده اونها به خان طومان، خالدیه، برنه و زیتان که با موفقیت همراه نبود.
حمله متمرکزشون به خان طومان و خالدیه که با موفقت همراه بود.
حمله گسترده شون به معراته، مخازن سلاح و سوخت، حمیره و قلعیجه که با موفقیت همراه بود.
حمله به قراصی که با موفقیت همراه بود.

.
اما در مورد عقب نشینی ها و علل:
همونطور که اول بحث گفتم، اگر علت اصلی باز کردن این محور را رسیدن به فوعه و کفریا به کمک محور لاذقیه بدانیم، خوب طبیعیه که وقتی محور لاذقیه ایستاد و مسلحین شروع به تشکیل خط دفاعی جدید کردن، ما نیز از خیر پیشروی گذشتیم چون یک سمت عملیات نیمه تمام رها شد .
حال اینکه چرا خط دفاعیمون رو محکم نمی کنیم تا این مناطق رو از دست ندیم، فعلا ترجیح میدم در موردش صحبت نکنم اما چند نکته که واضحه باید اشاره بشه:
1- بهترین نیروهای جبهه النصره و گروه های اعوان و انصارش در مقابل ما هستن. مخصوصا نیروهای خارجی النصره که انغماسی ها (خط شکن ها) اغلب از این گروه ها هستن.
2- گستره ی عملیات های انتحاری و استفاده از موشک های هدایت شونده شون نشون دهنده اینه که حتی در همین برهه که نیروهای موجود ما در خط ، اغلب نیروهای عادی هستن، مسلحین از ورود به مناطق ،بدون تلفات سنگین عاجز هستن.
3- عکس ها و فیلم های منتشر شده از نبردها بیانگر اینه که در بسیاری موارد به خصوص این حمله آخر به اطراف خان طومان(الحمیره ، قلعجیه ، معراته) ، نیروهای محور مقاومت به صورت سیستماتیک و با دانستن حمله عقب نشینی کردن. البته در جایی مثل خلصه که عزم بر دفاع بود، دو انتحاری حمله کننده به مرکز شهر نیز راه به جایی نبردن.
.
اما در مورد پیشبینی آینده
از سه هدفی که در صورت در اختیار داشتن جنوب حلب میتونه محقق بشه:
1- رسیدن به فوعه و کفریاست که با شرایط فعلی غیر ممکنه
2- عملیات محاصره حلب که از همون اول هم اینکه محور جنوبی رو برای پیشروی و تکمیل محاصره حلب در نظر بگیریم، کمی غیر منطقی بود.
3- تحکیم و تعریض جاده خناصر-اثریا که با این پیشروی های ارتش سوریه به سمت طبقه عملا داره انجام میشه.
.


حرفی خودمانی و نتیجه گیری:
اینکه در این روزها سوالات زیادی پرسیده میشه که اگر بنا به عقب نشینی بود، پس چرا اینهمه خون برای پیشروی ریخته شد، حرف اشتباهی نیست اما کامل هم نیست.
موضوع اینجاست که این محور برای ارتش سوریه اولویت و توجیه نداره یعنی ارتش سوریه به تنهایی به واقع قادر نیست که خط رو جلو ببره و گروه های مختلف مسلحین هم طبیعتا برای ماندن در صحنه ی نبردهای اصلی برای حلب و جلوگیری از سقوط حلب ، جنوب حلب رو انتخاب میکنن و اینجاست که عملا در این صورت با نگه داشت منطقه توسط ما ، باید شهدای زیادی رو متحمل بشیم (هرچند که طرف مقابل کمتر از ما تلفات نمیده و مطمئنا بیشتر هست) .
موضوع دیگر آنکه تصمیم گیران محور مقاومت این رو نشون دادن که در جبهه ای جز جایی که جان انسان های بی گناه در خطره، حضور میدانی و سیاسی نخواهند داشت. به صورتی که حضور گسترده نظامی-میدانی ما (و به خصوص نیروهای ایرانی) تنها در عملیات شکست محاصره نبل و الزهرا و تلاش برای شکست محاصره فوعه و کفریا خلاصه شد در صورتی که همین نیروهایی که در جنوب حلب عملیات میکردن رو اگر در محور مخیم حندرات بکار میگرفتیم، به احتمال بسیار زیاد حلب محاصره شده بود.
سوریه باید در نهایت توسط خود سوری ها آزاد بشه و اگر نیروهای ایرانی در حجم وسیع تری به سوریه اعزام بشن حتی در صورت پیروزی نهایی ، تبعات منفی بعد از اتمام جنگ بیشتر از نتایج مثبت آن  خواهد بود ؛ ارجاع میدم شما رو به سخنان امام خامنه ای که اطرافیانشان از تاکید امام بر آزادی سوریه توسط خود سوری هاست .

و اما یک نکته ای که معمولا کمتر به آن توجه میشه این هست که بعد از این چند سال نبرد ،ثابت شده که فرماندهان اگر قصد جدی برای مقاومت یا پیشروی داشتن، محال بود که این مناطق از دست برند؛ این سخن رو کسانی که از نبردهای سوریه بازگشته اند به خوبی تایید میکنند .

در نهایت توجهتون رو به نقشه اصلی جلب میکنم، که در اون مقدار پیشروی های عملیات دو ماهه بچه های ما با رنگ نارنجی و مقدار پیشروی های اخیر تروریست ها با رنگ های آبی مشخص شده.


۲۱ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۵ ۲۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میرزا

"بررسی تانکهای T90 در سوریه"

با بررسی اختصاری تانک تی 90 ای موجود در سوریه در خدمت شما هستم.

کامنتهای مطلب موشک تاو عمدتا بر طولانی بودن مطلب تاکید داشت بنده باز هم تلاش می کنم کوتاه بنویسم .

موفقیت یک تانک به عوامل متعددی بستگی دارد از جمله آموزش خدمه ، تاکتیک به کارگیری تانک ، نوع تهدید موجود و .... ، بنده برای طولانی نشدن مطلب فقط به بررسی تانک و تا حدودی به توان تانک در برابر تهدیدات می پردازم.

تی 90 کاملا براساس تی 72 ساخته شده ولی از سامانه آتش تی 80 استفاده میکرد ، یک نمونه ارتقا یافته از تی 72که به خاطر عملکرد فاجعه بار تی 72 در نبرد خلیج فارس روسها نام تی 90 را به آن اختصاص دادند.

وزن تی 90 معادل 46.5 تن می باشد.

تی 90 سه خدمه دارد راننده  در جلوی تانک ، توپچی در سمت چپ و فرمانده در سمت راست درون برجک قرار دارد.

به نوع پریسکوپهای به کار رفته برای خدمه در کنار رایانه کنترل آتش دیجیتال به صورت مختصر می پردازم :

راننده دارای یک سامانه دید رو به جلو است که مجهز به سامانه دید شبانه از نوع TVN-5  است.

توپچی از یک سایت با دید شبانه نسل دوم بهره می برد که در کنار رایانه آتش بالستیک از نوع 1 ای 43 و سنسور سنجش باد توان درگیری تا برد 2500 متر در روز و 1500 متر درشب را دارد ( هندی ها توان درگیری در روز را تا 2200 متر عنوان کرده اند ).

فرمانده از یک سایت پانورماتیک با دید شبانه نسل اول استفاده میکند که برد کشف هدف در شب برای آن 700 متر است. این سایت قابلیت هدایت مسلسل 12.7 میلیمتری از درون تانک را به فرمانده می دهد که در نبرد های شهری بسیار مهم است. به تی 72 های سوری توجه کنید اغلب آنها مسلسلهای 12.7 میلیمتری فرمانده از روی آنها باز شده چون در نبرد شهری فرمانده خیلی باید جرات داشته باشد تا پشت مسلسل قرار بگیرد.

در نگاره شماره 1 سایت فرمانده با دایره آبی ، سایت آتش روزانه توپچی با دایره زرد ، سایت آتش شبانه  توپچی با پیکان مشکی و نورافکنهای سامانه چشم قرمز با دایره سرخ رنگ مشخص شده.

سلاح اصلی تانک گونه ای از توپ نصب شده بر روی تی 72 است ، توپ معروف 2 ای 46 ( به جزییات و نوع مهمات پرتاب شونده از این توپ نمیپردازم تا مطلب طولانی نشود ). اما این توپ و سامانه گلوله گذار آن مهمترین مشکل این زره پوش است!

گلوله ها و خرج پرتاب درون یک سینی دقیقا زیر برجک قرارگرفته ، خرج در بالا و مهمات در پایین بر روی هم و در دو ردیف قرار دارند. اصابت مهمات به جلو و یا خصوصا کناره های تانک که زره کمتری دارد و نفوذ آن ، منجر به انفجار مهمات و کشته شدن خدمه میشود که اغلب با کنده شدن برجک همراه است. این در حالی است که در تانکهای غربی با استفاده از گلوله گذار زنجیری و یا خدمه گلوله گذار و ذخیره مهمات در پشت برجک عملا احتمال اصابت گلوله به مهمات ذخیره شده به شدت کاهش یافته.

نگاره شماره 2 سامانه گلوله گذار تانک و نگاره شماره 3 موقعیت قرارگیری کلی سامانه نسبت به تانک را نمایش میدهد ( نگاره 3 از یک کلیپ در مورد تانک تی 90 ام اس برداشته شده ولی برای تی 90 ای هم موقعیت کلی در همین نقطه از تانک می باشد ).

توپ 22 گلوله آماده شلیک و 21 گلوله ذخیره حمل میکند. سرعت بار گزاری مهمات 8 گلوله بر

ادامه مطلب...
۱۰ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۹ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا

تسلیحات مورد استفاده در جنگ سوریه / قسمت اول "تاو"

*** سعی می کنیم در خلال پست ها، مقالات و مطالب تحقیقی که بعضی از دوستان و همراهان صفحه برای ما ارسال می کنند رو به صورت پست در صفحه قرار بدیم.

آقای محمد قرایی قرار هست مطالبی در مورد تسلیحات مورد استفاده در جنگ سوریه رو برامون بفرستن که قسمت اولش رو در این پست قرار دادیم : ***

"از این پس با مجموعه مقالاتی در مورد تسلیحات نظامی طرفهای درگیر در نبرد سوریه در خدمات شما عزیزان خواهم بود.

اما اجازه بدهید پیش از آغاز به چند نکته اشاره کنم:

اول اینکه بنده تلاش میکنم به دور از تعصب نسبت به طرفین درگیر در نبرد سوریه در مورد تسلیحات و تجهیزات و تاکتیکهای به کارگیری آنها مطلب بنویسم و تا حد امکان از منابع معتبر استفاده کنم ، نکته دیگر اینکه سعی میکنم پستها تا حد امکان کوتاه باشد تا از حوصله دوستان خارج نشود برای مثال موشک ضد زره تاو دارای مدلهای متعددی است که من فقط به نسخه هایی که توسط طرفین درگیر استفاده میشود میپردازم و از بیان تخصصی و گسترده مطالب خودداری میکنم از سویی دیگر متاسفانه در برخی موارد بنده مجبور خواهم بود به حدس و گمان متوسل شوم ، برای نمونه اینکه تروریستها دقیقا از چه مدلهایی از تاو استفاده میکنند مشخص نیست ( هیچ مرجع رسمی وجود ندارد ).

موشک ضد زره تاو نوعی موشک هدایت شونده در خط دید است که فرامین به وسیله سیم به موشک منتقل میشود. موشک درون یک بسته استوانه ای شکل قرار دارد. موشک دارای سامانه پرتاب دو مرحله ای است مرحله اول موشک را از بسته خارج میکند و مرحله دوم موشک را به جلو میراند.

در انتهای موشک شعله ای وجود دارد که لانچر پرتاب آن را تشخیص میدهد به این ترتیب سامانه هدایت ، موشک را به صورت خودکار در یک راستا با لانچر قرار میدهد. فرامین هدایتی از طریق سیمی که یک سر آن به موشک و سر دیگر آن به لانچر متصل است منتقل میشود و تنها کاری که نفر پرتاب کننده موشک باید انجام دهد نگاه داشتن سایت هدفگیری روی هدف است بقیه مراحل خودکار انجام میشود.

توان نفوذ موشک در زره در مدلهای مختلف موشک تاو متفاوت میباشد ، تاو نسخه ای ( یا بیسیک تاو ) دارای برد 3000 متر بوده و میتواند در 430 میلیمتر زره نفوذ کند تاو نسخه بی تنها برد بیشتری دارد و برد آن به 3750 متر می رسد تاو نسخه سی با کلاهک دو مرحله ای توان نفوذ در 630 میلیمتر زره را دارد و تاو نسخه دی تا 900 میلیمتر توان نفوذ دارد و برد نسخه سی و دی به 3750 متر میرسد ( به سایر انواع تاو نمیپردازم تا مطلب طولانی نشود ).

گونه های مختلف تاو

کلاهک نسخه های سی و دی دو مرحله ای می باشد و برای مقابله با زره واکنش دهنده طراحی شده. نحوه عملکرد آن به این صورت است که ابتدا کلاهک نصب شده در میله جلوی موشک منفجر شده و زره واکنش دهنده را نابود میکند سپس کلاهک دوم منفجر میشود و در زره اصلی نفوذ میکند.

نسخه ایرانی موشک تاو، طوفان نام دارد.

ایران پیش از انقلاب قراردادهایی برای تولید تاو در ایران با آمریکا امضا کرد که با وقوع انقلاب اسلامی قراردادها لغو شد.

طوفان 1 معادل بیسیک تاو بوده و توان نفوذ در 550 میلیمتر زره را دارد و برد آن به 3500 متر میرسد ، طوفان 2 با کلاهک دو مرحله ای توان نفوذ در 760 میلیمتر زره را دارد. نسخه دیگری بر اساس طوفان 2 با نام طوفان 2 بی ساخته شده که تا 900 میلیمتر در زره نفوذ میکند گونه دیگری با نام طوفان 5 با هدایت لیزری نیز تولید شده که از وضعیت عملیاتی و توان نفوذ آن اطلاعی در دسترس نیست.

یکی از اصلی ترین برتری های موشکهایی نظیر تاو ( به جز طوفان 5 که از هدایت لیزری استفاده میکند ) این است که با پرتاب موشک هیچ هشداری به خدمه تانک در مورد هدف قرار گرفتن داده نمیشود ( در موشکهای هدایت لیزری در صورتی که تانک مورد تابش امواج لیزر قرار بگیرد و تانک مجهز به هشدار دهنده لیزری باشد خدمه آگاه میشوند ).

راه حل مقابله با موشک تاو استفاده از اخلالگر تاو می باشد.

این سامانه بر روی تانکهایی نظیر تی 90 و آبرامز وجود دارد ، اخیرا نیروهای مستقر در سوریه هم به گونه ای از این اخلالگر که ساخت ایران است مجهز شده اند.

شیوه عملکرد این اخلالگرها به این صورت است که  یک شعله مشابه شعله انتهای موشک ایجاد میکنند به این ترتیب لانچر دو شعله را میبیند و نمی تواند شعله واقعی را تشخیص دهد و در نهایت موشک خطا می رود. اغلب اوقات موشک منحرف شده به سمت زمین شیرجه می زند ولی عدم انهدام تهدید توسط سامانه ، نظیر آنچه در تروفی ساخت رژیم اسراییل شاهد آن هستیم از ایرادات اخلالگر محسوب میشود.

سامانه اخلالگر به کار رفته در تی 90 روسها چشم قرمز نام دارد (بخشی از مجموعه دفاعی شوترا) و ایرادات خاص خود را دارد که در بحث تانک تی 90 به آن خواهیم پرداخت .در عکس با دایره قرمز نورافکنها مشخص شده است.

نمونه ایرانی از تعدادی لامپ زنون تشکیل شده که با ایجاد پوششی 360 درجه، تمام موشکهای با هدایتی شبیه تاو ( نظیر کونکورس ) را منحرف میکند و عملا راهی برای مقابله با آن وجود ندارد

در تصویر زیر این سامانه را نشان می دهد( ارسال دیر این سامانه به سوریه واقعا جای تعجب دارد! ).

این سامانه گرچه از خودروهای مجهز به این اخلالگر محافظت میکند ولی همچنان موشک تاو به عنوان سلاحی تاثیرگذار بر علیه محل تجمع نیروها ، ساختمانها و سنگرها استفاده خواهد شد هر چند که تاو فاقد نسخه ای تخصصی برای هدف قرار دادن سنگرها و محل های تجمع دشمن میباشد ( بر خلاف آنچه که در موشک کورنت شاهد آن هستیم ).

در نهایت به دور از هرگونه تعصبی باید 

ادامه مطلب...
۲۷ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۶ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

پوشش خبرهای یمن / بهبود روش خبررسانی یمن در تحولات

سلام بر شما دوستان و همراهان همیشگی

نکته ای رو در مورد یمن لازم دیدم که خدمتتان عرض کنم .

در این چند مدته که فعال هستیم و کار خبری میکنیم ؛ متاسفانه خبرها و تحولات یمن بدلیل مشکلات بسیاری مانند نبود وقت کافی ، سیر تحولات سریع کشورهای سوریه و عراق ، حجم زیاد اخبار سوریه و نقشه های میدانیش ، کمبود نیروی کاربلد در حوزه ی یمن و ......

باعث شده تا حوزه ی اخبار یمن در تحولات مغفول باقی بماند و آنطور که شایسته یمن و مردم مظلومش هست به خبررسانی نپرداختیم .

البته در بازه های مشخص و مختلف زمانی ، نقشه های میدانی یمن و تغییر خطوط تماس در نقشه و اخبار مربوطه رو به سمع و نظر شما رساندیم ولی خب آنطور که خودم دوست دارم نبوده و جای کار بسیاری داشت و داره و تحولات جهان اسلام این موضوع رو به خوبی میداند .

بنابراین تصمیم گرفتیم تا همکاری خودمان رو با یکی از افراد کاربلد و قدرتمند در حوزه یمن  گسترش بدهیم .

با صحبتهایی که با آقای پیربداغی اانجام شد از این پس اخبار میدانی یمن رو با همکاری یکدیگر بروی صفحه و بالطبع بروی دیگر صفحات تحولات جهان اسلام در فضای مجازی منتشر خواهیم کرد .

امیدوارم خداوند این حرکت کوچک و ناقابل رو از ما قبول بفرماید و در حد توانمان کمکی باشیم برای اطلاع رسانی بهتر، شفاف تر در حوزه ی یمن و یاری مردم مظلوم و قهرمانش ...

۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۴۲ ۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میرزا

انفجار مهیب تررویستی در قلب ترکیه

امروز ظهر انفجار مهیبی در اطراف مسجد سلطان احمد استانبول که یکی از مهم ترین اماکن تاریخی و گردشگری ترکیه هست روی داد که طی این انفجار 10 نفر کشته و 15 نفر زخمی شدند .
آمارها دقیق نیست و تا این لحظه کشته شدن 10 نفر حتمی هست .
هنوز مشخص نیست که علت این انفجار چه بوده ولی شاهدان از تروریستی بودن این انفجار خبر میدند .
دقایقی پیش جلسه اضطراری سران ترکیه برای بررسی این موضوع خاتمه پیدا کرده .
در همین حین ارزش لیر ترکیه هم در بازارهای جهانی با کاهش مواجه شد .

خبرهای تکمیلی در پستهای بعدی ..

۲۲ دی ۹۴ ، ۱۵:۵۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میرزا

به نظر شما ...

به نظر شما

آیا در آینده ( ی نزدیک یا دور ) جنگی بین عربستان و ایران رخ خواهد داد ؟

نظرتان را بفرمایید

۱۷ دی ۹۴ ، ۱۹:۲۰ ۶۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
میرزا

جنوب حلب، نیروهای کتائب حزب الله و لانچر طوفان

طوفان نام موشک ضد تانک هدایت‌شونده ایرانی است که به روش مهندسی معکوس از روی موشک تاو ساخت ساخته شده است.

ساخت این موشک در اوایل دهه ۱۳۸۰ در مرکز صنایع هوافضای جمهوری اسلامی آغاز شد و آزمایش آن بر روی سکوهای شلیک از روی سه‌پایه، خودروهای رزمی زرهی و هلیکوپتر انجام شد.

۱۱ دی ۹۴ ، ۰۲:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا