شورشیان اسلام‌گرایی مثل احرار الشام، فیلق الشام، یا نورالدین زنکی( که حالا به خاطر آخرین ویدیوی گردن‌زنی‌اش مشهور شده است) هم حضور دارند.

آنها فقط وقتی با داعش می‌جنگند که به آنها حمله می‌کند، و حتی در چنین وقتی، اکثر نیروهایشان مایل به جنگیدن با هم‌مذهبان سنی‌شان نیستند. خنده‌دار است که حشد الشعبی، که هزاران نیروی سنی دارد و بخشی از دولت عراق است، «شبه نظامیان شیعه» نامیده می‌شود در حالی که شورشیان سوریه که تماماً سنی هستند و صراحتاً برای سنی‌ها می‌جنگند، با عنوان «شورشیان» توصیف می‌شوند.

شورشیان اسلام‌گرا اهداف سیاسی و ایئدئولوژیک ناهمگون با منافع آمریکا( و البته با اکثریت سوری‌ها) دارند و از قضا شباهت زیادی به اهداف و ایدئولوژی داعش دارند.

احرار الشام نمی‌تواند بدون همکاری جبهه النصره یا بدون اجازه گرفتن از جبهه النصره بجنگد، و در حالی که جبهه النصره اخیراً خود را از قاعده جدا کرد، این حرکت مورد استقبال القاعده قرار گرفت. این امتیاز مثبتی نیست. القاعده فهمید که یک النصره‌ی مستقل یا النصره‌ی ظاهراً مستقل، برای جهادش بهتر است و به روزنامه‌نگاران غربی اجازه می‌دهد تهاجمش به حلب را حمله‌ی «شورشیان» توصیف کنند.

از هزاران گروه شورشی مشغول در سوریه، بعضی‌ها ایدئولوژی ندارند و چریک‌هایی تصادفی هستند، اما ایدئولوژی سلفی جهادی مسلط، واردات خارجی است. این ایدئولوژی آزادی، پیشرفت و مدرنیته را رد می‌کند. زبان این گروه‌ها-یا زبان «فعالان» توجیه‌کننده‌ی آنها- در تعامل با غرب اغواکننده است اما گفتمانشان در عربی از گفتمان القاعده و داعش متمایز نیست. تنها تفاوتشان بر سر این است که چه کسی قدرت داشته باشد و آیا مشروع است که حالا خلافت اعلام کنیم یا خیر. هر کسی با دانشی اولیه از عربی می‌تواند ببیند که به عنوان هدف اصلی جنگشان یک صدا خواهان نابودی فرقه‌های رقیب می‌شوند. آنها برای دموکراسی، آزادی یا حقوق بشر نمی‌جنگند.

در سوریه، سنی‌های میانه‌رو علیه القاعده و داعش می‌جنگند. خالد اباظه یکی از آنهاست. او فرمانده‌ی سنی واحدی شبه نظامی در جنوب است که چند سال است با جبهه النصره و دیگر گروه‌های افراطی می‌جنگد. من شخصاً شورشیان سابقی را دیده‌ام که حالا در کنار نیروهای دولتی و علیه جبهه النصره و داعش می‌جنگند. اکناف بین المقدس یکی از آن گروه‌هاست که در کمپ یرموک فعال بود.

عراق و افسانه‌ی شبه‌نظامیان خونخوار شیعه

روایت غربی از تعارض موجود در عراق به شکلی مشابه تنها ارتباطی ضعیف با واقعیت‌های موجود دارد، مخصوصاً وقتی به آزار و اذیت‌ها و نقش هویت‌های فرقه‌ای در هر سو می‌پردازد. هیچ جا به اندازه‌ی نیروهای بسیج مردمی(حشد الشعبی)، گروهی دربرگیرنده‌ی شبه نظامیان نهادی رسمی بسیج شده برای جنگ علیه داعش، این وضعیت مشخص نیست. در طول نبرد فلوجه، مدلی جدید از مقاله‌ها ظاهر شدند که که هشدارهایی هیستریک درباره‌ی نقش حشد الشعبی در عراق می‌دادند. این مقاله‌ها به خطا حشد را شبه نظامیان فرقه‌ای یا شیعه‌ای توصیف می‌کردند که وقف آزار و اذیت سنی‌ها شده‌اند. در واقع این واحدها بخشی از دولت عراق هستند، با نیروهای امنیتی عراق هماهنگ می‌کنند، و به نخست‌وزیر عراق جواب پس می‌دهند.

از آنجا که آنها عمدتاً در پاسخ به تهدیدی ناگهانی و فوری شکل گرفتند، سازمان‌دهی آنها امری تدریجی بوده است و با تصمیم سال 2016 برای گذار از دسته‌بندی‌ها و رسیدن به ساختار نظامی رسمی به اوج رسیده است. به جز چند استثنا، واحدهای حشد الشعبی مشغول آزار و اذیت سنی‌ها در طی جنگ با داعش نشده‌اند. در حالی که اکثر واحدهای حشد شیعه هستند، طرف صحبت‌های دیدار من با مقامات حشد و اعضای دولت عراق به من گفته‌اند که سی هزار سنی به عنوان اعضای حشد حقوق می‌گیرند. این شامل رهبرانی مثل یزن جبوری می‌شود که در همکاری با واحدهای تحت حمایت ایران تکریت را آزاد کرد، و همچنین انس حسین، که قبیله‌اش شجاعانه در برابر داعش مقاومت کرد و خواهرش امیه جباره اولین زنی بود که در جنگ با داعش کشته شد.

بعضی از این واحدهای سنی نیروهای قبیله‌ای هستند، در حالی که حداقل هفت هزار رزمنده در سلسله مراتب حشد الشعبی قرار دارند. صدها سنی در واحدهای با اکثریت شیعه حضور دارند و چند هزار سنی هستند که در کنار این واحدها می‌جنگند اما هنوز رسماً ثبت نشده‌اند و حقوقی دریافت نمی‌کنند. علاوه بر این، این واحدها بیش از نیروهای تحت حمایت ائتلاف آمریکا چیزی نقض نمی‌کنند. بعضی، مثل سرایا السلام(که قبلاً به نام ارتش مهدی شناخته می‌شد)، در واقع کمترین فرقه‌گرایی را دارند و باانضباطترین واحد نظامی و شبه نظامی در جنگ امروز عراق هستند.

بسیاری از تحلیلگران غربی ظاهراً فکر می‌کنند که تنها به خاطر این که نیرویی امنیتی اکثریتی شیعه دارد، نخواهد توانست از کشتن و آزار سنی‌ها اجتناب کند. بعضی‌ها در غرب حتی صلاحیت دولت عراق در آزادسازی فلوجه، شهری در کنترل داعش در یک ساعتی بغداد را زیر سؤال بردند(همان‌طور که شک دارند که آیا حلب باید نیمه‌ی تحت تسلط جهادی‌ها در حلب را پس بگیرد). این صداها بیشتر از این که نگران داعش باشند، نگران این هستند که دولت عراق چگونه با فلوجه برخورد می‌کند، انگار که این گروه جهادی به خاطر اشتراک در هویت سنی با ساکنان فلوجه برخوردی مناسب دارد. کافی بود افراد به سامرا و تکریت، شهرهای آزادشده از چنگ داعش نگاه می‌کردند تا ببینند سنی‌ها بعد از آزادی مورد آزار و اذیت قرار نگرفتند.

بغداد نمونه‌ی دیگری است. شهری با اکثریت شیعه با بخش‌های متراکم سنی، مثل اعظمیه، عامریه، و غیره. محله‌های سنی بغداد قبلاً دژ شورشیان بودند. حالا، نیرویی امنیتی با اکثریت شیعه امنیت این محله‌ها را تأمین می‌کند که حالا پر از آوارگان سنی از استان انبار هستند. آنها امنیت دارند و آسیبی ندیده‌اند. کافه‌ها، رستوران‌ها، چایخانه‌ها و مغازه‌ها روز و شب مشغول هستند. بزرگ‌ترین خطر در بغداد داعش است. اگر محافظان شیعه در نیروهای امنیتی می‌خواستند همه‌ی این سنی‌های غیرمسلح و آسیب‌پذیر را هدف بگیرند، می‌توانستند. اما چنین کاری نمی‌کنند. شورای استانی انبار الان در محله‌ی منصور بغداد مستقر است و توسط نیروهای امنیتی با اکثریت شیعه محافظت می‌شود.

حشد الشعبی نیرویی با اکثریت شیعه است که از طرف سنی‌ها می‌جنگد تا مناطق با اکثریت سنی را از داعش پس بگیرد. قطعاً، آزار و اذیت‌هایی اتفاق افتاده است. خانه‌ها و مساجدی خراب شده‌اند و قتل‌های غیرقانونی‌ای اتفاق افتاده است. اما این تخلف‌ها در مقایسه با رویدادهای جنگ داخلی عراق در دوران اشغال آمریکا رنگ می‌بازند. عراق شاید چنان از پارادایم سنی-شیعه فراتر رفته باشد که متضاد تحلیلگران مستقر در واشنگتن باشد. تهدید امروز خشونت بین سنی، بین شیعه، بین کرد و بین کرد و عرب است.

صدری‌ها، یکی از گروه‌های سیاسی شیعه در عراق، می‌دانند که رقبایشان در سیاست عراق نه از سوی سنی‌ها که از سوی شیعه‌های دعوه، بدر و مجلس اعلی می‌آید. صدری‌ها معترفند که نمی‌شود بدون سنی‌ها عراق را اداره کرد. به این خاطر است که صدری‌ها آغوششان را به سمت سعودی‌ها باز کردند.اگر رقبای منطقه‌ای ایران هوشمند بودند، برای موازنه علیه ایران به دنبال عده معدودی مخالف سنی نمی‌رفتند که آن‌قدر کم‌تعدادند که نمی‌توانند تهدیدی متوجه ایران کنند. در عوض، به دنبال حمایت از بلوک شیعه‌ی بزرگی می‌رفتند که مخالف نفوذ زیاده از حد ایران در عراق است. در آوریل امسال که حامیان صدری‌ها به منطقه سبز و مجلس عراق یورش بردند، چیزی را از تندروهای سنی ربودند که برای بیش از یک دهه آرزوی آنها بود: ورود به منطقه سبز برای غارت دولت شیعه.

دیگر نمی‌شود عراق را به سادگی به دولتی شیعه و اپوزیسیونی سنی تقسیم کرد. در عوض، شیعیان و سنی‌هایی در دولت هستند و شیعیان و سنی‌هایی در اپوزیسیون. حامیان صدری‌ها شعارهایی ملی‌گرایانه سر دادند که شامل درخواست از ایران برای خروج و رد قاسم سلیمانی هم بود. صدری‌ها ثابت کردند که شیعیان عراق می‌توانند میهن‌پرستان عراقی، و نه ابزار ایران، باشند. و در عراق امروز، محبوب‌ترین سیاستمدار نزد سنی‌ها ایاد علاوی است، که شیعه است!

* ترجمه از سهیل جان نثاری

لینک مقاله اصلی:

http://warontherocks.com/2016/08/washingtons-sunni-myth-and-the-civil-wars-in-syria-and-iraq/