نبرد بازپسگیری فلوجه با پیروزی به پایان رسید. عنصر کلیدی، آن طور که من دیدم و پژوهشم با فرماندههای درگیر ماجرا تأیید میکند، مشارکت هزاران رزمندهی حشدالشعبی بود. در ابتدا حشد مأمور بود روستاهای اطراف فلوجه را آزاد کند و ارتش و پلیس به شهر حملهور شوند. بعد از این که این نیروها شکست خوردند، واحدهای حشد وارد شهر شدند و آزادش کردند. این افراد، که تقریباً همه شیعیانی از نیروهای بدر بودند، در ابتدا یونیفورم پلیس به تن داشتند. اما وقتی دشمن را شکست دادند، دربارهی عضویتشان در حشد صادق بودند.
قابل انکار نیست که آزار و اذیتهای معمول عملیاتهای ضدشورش در فلوجه اتفاق افتاده است. محققان غربی حقوق بشر که در استان انبار کار میکردند به من گفتهاند که بین 600 تا 900 نفر بعد از عملیاتهای مختلف در انبار مفقود شدهاند و حدود 600 نفر که از فلوجه فرار کردند کتک خوردند یا شکنجه شدند. حشد الشعبی نیازمند قانون است، و باید به شکل علنی خطاکاران را جریمه کند و تحقیقاتی شفاف به عمل آورد تا مسئولیتپذیریاش را نمایش دهد. اگر حشد الشعبی میخواهد آن طور که به نظر میآید نهادی دائمی در عراق بماند، این امر میتواند مورد حمایت آمریکا و دیگر اعضای ائتلاف ضدداعش قرار بگیرد، به شکلی که مسئولیتپذیری این نیرو را افزایش دهد و تضمین شود که با نقض حقوق بشر برخورد میشود. آمریکا و متحدان اروپایاش میتوانند شروطی را برای حمایت از دولت عراق قرار دهند تا شبه نظامیان را وادار به رفتاری بهتر کنند.
بیشتر نابودی موجود در عراق نه از نبردها، که ناشی از انتقامجوییهای حشد و قبایل سنی و غیره است. تخریب عامدانهی خانهها برای جریمهی یک جامعه جنایت جنگی است، و جامعهی بینالمللی دارد برای ثبات و بازسازی به عراق پول میدهد. کمککنندهها میتوانند بر حمایت مالی شرط بگذارند یا اصلاً از پرداخت پول برای مرمت آسیبهای جنایات جنگی نیروهای امنیتی عراق اجتناب کنند. آمریکا و جامعهی بینالملل باید با حشدالشعبی تعامل کنند تا تشویق به انضباط و رفتار بهتری کنند، همانطور که با هر نیروی نظامی همکار دیگری در سراسر جهان تعامل میکنند. اما شاید بعضی از عراقیها به موعظههای آمریکا مشکوک باشند. نیروهای امنیتی عراق در جریان اشغال عراق به دست آمریکا ظاهر شدند، وقتی که زندانیهای بیگناه مورد آزار واقع میشدند، راهحلهایی وحشیانه در پیش گرفته میشدند، و بازداشتهای دستهجمعی انبوه انجام میشد. در این دوره بود که روایت «قربانی شدن سنیها» اوج گرفت.
در حالی که قطعاً آزار و اذیتهایی صورت گرفت، این ادعاها که کل سنیها در عراق مورد جفا قرار میگیرند واقعیتی بسیار ظریفتر را نادیده میگیرد. بعضی از سنیها مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، مثل مردانی از شهرهای مشخص که صرفاً به خاطر دیگران با آنها برخورد میشود(این کاری است که دولت سوریه هم انجام میدهد). مثلاً مردی از فلوجه، جرف الصخر، یا دیگر شهرهای با سابقهی پناه دادن به القاعده یا داعش احتمالاً آزار میبیند، اما این شامل همهی سنیها نمیشود. مثلاً سنیهای بغداد هدف گرفته نمیشوند. حالا 2006 نیست که هر روز جسد سنیها در سطل زبالهها پیدا میشد. حتی بعد از حملات با تلفات بالا به غیرنظامیان شیعی، مثل حملهی سوم ژوییه که حدود 200 نفر را کشت یا حملهی دیگر در ماه مه، حملهی انتقامجویانهای علیه سنیها انجام نشد.
علاوه بر این، آن آزاری که سنیهای عراق میبینند، نابخشیدنی نیست، اما اینگونه نیست که «بدون تبعیض» متوجه همه شود. بر اساس مصاحبهها و تحقیقات من، افرادی که همان ابتدا از مناطق تحت تسلط داعش فرار کردند و در مناطق تحت کنترل دولت، از جمله مناطق با اکثریت شیعه، پناه گرفتند، مورد شک رابطه با داعش نیستند و کسی کاری به آنها ندارد. اما آنها که در منطقه تحت تسلط داعش ماندند یا اخیراً فرار کردند، گهگاه با این فرض ناعادلانه که از تروریستها طرفداری میکردهاند مورد پیگرد قرار میگیرند. از دیدگاه نیروهای امنیتی، اینها انتخاب کردند در دو سال گذشته در فلوجه بمانند، بر عکس تعداد زیادی از اهالی فلوجه که در همان ابتدا از داعش فرار کردند و به بغداد پناه آوردند. نیروهای امنیتی حق دارند نگران باشند که بعضی از رزمندههای داعش در میان شهروندان فراری بوده باشند. در پیشرفتی قابل توجه نسبت به دورانی که عراقیها «دوره فرقهگرایی» میدانند و در 2008 پایان گرفت، تخلفات امروز شامل قتلهای بسیار کمی میشود و بیشتر متوجه تخریب خانهها و روستاها در انتقام از حمایت ساکنان از داعش است. حشد الشعبی، مثل هر نیروی امنیتی دیگری در خاورمیانه، بی نقص نیست. با توجه به نقش فلوجه به عنوان پناهگاه طرفداران شورشیان و کسانی که شیعیان را گردن میزنند، خویشتنداری حشد الشعبی تا اینجای کار حیرتانگیز بوده است. ناظران خارجی میتوانند دربارهی اولویت دادن دولت عراق به آزادسازی فلوجه بحث کنند، اما بغداد چنین امکانی ندارد. فلوجه پنجاه کیلومتر با پایتخت فاصله دارد و فاصلهی زیادی از شهر مذهبی کربلا ندارد. همچنین، فلوجه بر سر راه بزرگراه بغداد-عمان است که مسیر تجاریای حیاتی است.
حشد الشعبی از حمایت و مشاوران ایرانی برخوردار است،ا ما این واحدها فرماندهان عراقی دارند و تحت فرمان نخستوزیر عراق هستند. حشد در ابتدا به سرویس ضدتروریسم عراق، پلیس و ارتش اجازه داد تا شهر را بگیرند و آنها شکست خوردند. در همین حال، پذیرش دستورهای نخستوزیر عراق از سوی حشدالشعبی باطل کنندهی ادعاهایی است که میگویند حشد نیرویی فراقانونی و تحت کنترل ایران است. رسانههای غربی و و بعضی کانالهای ماهوارهای عربی) ترسهای سنیها را شعلهور کردهاند و فلوجه را بدل به نمادی برای اتحاد کردهاند، اما این اعضای حشد الشعبی نیستند که دلیل این امر نیستند.
در نهایت، حشد الشعبی نیرویی برای پاکسازی و حمایت از دیگران است، نه نیرویی برای کنترل منطقه. منطقه را از داعش آزاد میکند یا نیروهای امنیتی عراق(که خود اکثریتی شیعه دارد) را در این کار حمایت میکند. سپس حشد الشعبی از منطقه میرود، و نیروهای محلی(سنی) را برای کنترل منطقه و دولت را برای بازسازی بر جا میگذارد.
ارتش عراق و نیروهای امنیتی هم درست مثل حشد الشعبی اکثریتی شیعه دارند. همانطور که نقش کلیدی حشد الشعبی در آزادسازی فلوجه نشان داد، هیچ جایگزینی برای حشد الشعبی در عراق نیست. از وقتی که حشد الشعبی تکریت را گرفت، اکثر ساکنانش برگشتهاند و زندگی به حالت عادی بازگشتهاست. از آنجا که حشد الشعبی اجازه پیدا نکرد در عملیات آزادسازی رمادی شرکت کند، و از آنجا که نیرویی زمینی و مایل به گرفتن شهر در کار نبود،[مجریان عملیات] وادار به تخریب شهر شدند. این به این معنی نیست که حشد الشعبی نیرویی ایدهآل است. حشد راه حلی اورژانسی در پاسخ به تهدیدی حیاتی است، و عراق را از فروپاشی تمامعیار نجات داده است. به جای ممانعت از حشد، آمریکا باید با این نیرو تعامل کند. به جای ممانعت از مشارکت حشد در آزادسازی شهرها، آمریکا باید این نیرو را در برنامهریزیهایش در کنار نیروهای امنیتی متعارف عراق دخیل کند. این کمک خواهد کرد که حشد بیش از پیش در دولت عراق ادغام شود.
روایت فرقهای غربی به کجا میرود؟
توضیح دادم که روایت غربی این درگیریها و نقش هویت فرقهای به شکل مشخص، با واقعیتهای موجود تطابقی ندارد. این منجر به اتخاذ سیاستهایی ضعیف در همهی موارد شده است.
این توجیهکنندهی سرکوبهای دولت سوریه و دولت عراق نیست. مخصوصاً در سوریه، دولت سطح بالایی از خشونت را به دست گرفته است که شامل تنبیه دستهجمعی، حملات غیرتبعیضآمیز به مناطق تحت کنترل شورشیان، و تاکتیکهای محاصرهی خشن برای ممانعت از ورود شورشیان به مناطق تحت تسلط دولت و اجبار آنها به آتشبس میشود. مثل همیشه، این خشونت هم قطعاً به تندروی منجر شده است. میشود امید داشت که با این میراث جنایات جنگی از سوی همه برخورد شود، اما اولویت اصلی باید پایان دادن به جنگها باشد. اما موضوعاتی گستردهتر هستند که واشنگتن باید با آنها روبهرو شود.
در مقالهی بعدیام مینویسم که چگونه به اینجا رسیدهایم، از بحران هویت سنی میگویم که در قلب این تعارضات است، و خواهم گفت که سیاست غرب و به ویژه آمریکا باید چه تغییری کند تا با واقعیتهای خاورمیانه هماهنگ شود و بر ساختن و تقویت نهادها و نیروهای ملی غیرفرقهای تمرکز کند.
* ترجمه از سهیل جان نثاری