این عنوان مقاله ای است به قلم شخصی با عنوان مستعار سیروس محبوبی که اخیرا در پایگاه تحلیلی «جنگ روی صخره ها» منتشر شده است.
این پایگاه تلاش می کند تحلیل ها و خوانشهای متفاوت، دقیق تر و واقع گرایانه تری را از جنگ ها، امنیت بین الملل و سیاست خارجی نسبت به رسانه های جریان غالب ارائه دهد.
تاکنون مطالبی شبیه به این مقاله توسط افراد مختلف به صورت پراکنده بیان شده است اما تفاوت این مقاله در بیان کلی خوانش معوج غرب و رسانه های غربی از بحران سوریه و عراق با تمرکز تبلیغ و تقلیل کل بحران به درگیری فرقه ای-مذهبی در عین عدم ورود به جزییات و مصادیق پرتعداد هست.
اهمیت این مقاله در حدی است که «جاشوا لندیس» کارشناس و تحلیلگر مسائل سوریه که رویکردی ضد دولت سوریه دارد هم آن را از مهمترین مقالاتی می داند که تاکنون در مورد بحران در سوریه و عراق نوشته شده.
در روزهای گذشته قصد داشتیم خلاصه ای از ترجمه ی این مقاله را در صفحه قرار دهیم اما آقای جان نثاری در صفحه شخصی شان زحمت ترجمه کل مقاله را متقبل شدند. بنابراین ترجمه ی این مقاله مفصل را در سه بخش به ترتیبی که مترجم در صفحه شان منتشر کرده، در پستهای متناوب بازنشر می کنیم.
============================================
"افسانهی سنیهای واشنگتن و جنگ داخلی عراق و سوریه" (بخش اول)
ترجمه از «جنگ بر صخرهها»: اخیراً در عراق رهبران ارشد شیعهی حشد الشعبی(نیروهای بسیج مردمی) گرد هم آمدند. بین آنها یکی از فرماندهان ارشد اهل سنت بسیج مردمی هم حضور داشت که بعداً این ماجرا را برای من تعریف کرد. وقتی نفرات به نماز ایستادند، یکی از رهبران شیعه متوجه شد که رفیق سنیشان به آنها نپیوسته و همچنان نشسته است. رهبر شیعه پرسید «چرا نمیآیی؟»
فرمانده پاسخ داد «من نماز نمیخوانم».
همتای شیعهاش پرسید «منظورت چیست که نماز نمیخوانی؟»
فرماندهی سنی پاسخ داد «اگر نماز میخواندم، در کنار داعش با شما میجنگیدم».
اگر رسانههای غربی را بخوانید، از جمله همین سایت، احتمالاً به این نتیجه میرسید که بیشتر مشکلات خاورمیانه ناشی از محرومیت سنیها، مخصوصاً در سوریه و عراق است. بحث گستردهتر غربیها دربارهی جنگهای داخلی در جریان در خاورمیانه، با فهمی غلط از هویتهای فرقهای روبهروست. نخبگان واشنگتن مفهومی پهناور از هویت سنی را تصور میکنند که خارج از محدودهی عربستان سعودی و قلمروهای تحت کنترل گروههای جهادی وجود ندارد. نتیجهی منفی چنین تصویر غلطی، تشویق سیاستهایی است که هیزم بیشتری به آتشی میریزند که سوریه و بخشهایی از عراق را دربرگرفته است. در کنار این روایت، روایت دیگری است که حشدالشعبی عراق را به شکل شبه نظامیان فرقهگرای خونخواری تصویر میکند که دائماً مشغول آزار عربهای سنی عراق هستند. واقعیت این نیست.
همین افراد، دولت سوریه را با عنوان «رژیمی علوی» توصیف میکنند که سنیها را سرکوب میکند. اما سنیها در تمام سطوح رهبری دولت اسد حضوری قابل توجه دارند. قلمروی که دولت سوریه در این مرحله از جنگ و تمامی مراحل قبلی جنگ کنترل میکند، اکثریتی سنی دارد. و اکثریت نیروهای نظامی سوریه همچنان سنی هستند. شاید علویها سهمی بیشتر از جمعیتشان در نیروهای امنیتی داشته باشند، اما تنها معنی این امر این است که بیش از دیگران در این راه میمیرند. اگر دولت سوریه «رژیم علوی» است، عجیب نیست که این همه غیرعلوی داشته باشد؟
سنیها نه تنها از قدرت سیاسی در سوریه برخوردار هستند، بلکه از قدرت اجتماعی، فرصتهای بیشتر، و دامنهی وسیعتر انتخاب در زندگی در مقایسه با دیگر دولتهای منطقه برخوردارند که رییس دولتی سنی دارند. در بطن این بدفهمی غافلانهی اتفاقی که واقعاً در خاورمیانه میافتد، پذیرش و تبدیل به جریان اصلی تصویری از هویت سنی را میبینیم که توسط افراطیترین صداهای جهان سنی تبلیغ میشود: عربستان سعودی، القاعده و دولت اسلامی عراق و شام.
بعضی تحلیلگران آمریکایی ادعاهای غلط امثال عادل الجبیر، وزیر خارجهی سعودی، و دیگرانی را پذیرفتهاند که مدعی نمایندگی جهان اعراب سنی هستند. آنها روایتی از قربانیشدن فرقهای را پذیرفتهاند که شورشیان سوری و سخنگویانشان پذیرفتهاند، انگار که این صداها نمایندهی اکثریت مردم سوریه یا حتی اکثریت سنیهای سوریه هستند. آنها درخواست حمایت عصبانیترین مخالفان سنی عراقی را پذیرفتهاند، انگار که پذیرش خواستههایشان آنها را به سمت جنگ با داعش یا آشتی با عراق هل میدهد. منظورم از مخالفان آن بعثیها یا اسلامگرایانی است که نظم جدید را نمیپذیرند و در عوض میخواهند سرنگونش کنند. بر اساس تجربهام در سالهای زندگی و کار در خاورمیانه، این صداها نمایندهی آنهایی نیستند که مدعی نمایندگیشان هستند. تنها جذابیت سعودیها برای دیگر اعراب پولی است که پیشنهاد میدهند. سخنگویان شورشیان سوری تنها نمایندهی بخشی از سنیهای سوریه هستند. رهبران خودخواندهی سنیهای عراق نه قلمرو و نه کسی را در اختیار دارند. آمریکا به سنیهای اشتباهی گوش میکند. وقتی اوباما یا ژنرال پترائوس یا دیگران افسانههای تبعیضی را تکرار میکنند که این صداها تبلیغ میکنند، در حال مشروعیت دادن و تقویت روایت فرقهای خطرناکی هستند که باید در عوض با آن مقابله کنند.
ایدئولوژی جایگزین دولت اسلامی خودخوانده، چه در خاورمیانه، چه در زاغههای اروپا یا در شوروی سابق، بر خلاف کاری که دولت بوش با شعار «متحدان سنی میانهرو»یش کرد، تبلیغ هویت سنی نیست. ایدئولوژیای در مقابل [ایدئولوژی داعش] باید بر شهروندی و دولت سکولار تکیه کند. این همان مدلی است که غرب در مصر بعد از جمال عبدالناصر به نابودیاش کمک کرد و همین مدلی است که حالا دارد در سوریه نابود میکند. در این یادداشت توضیح میدهم که چرا نگاه غرب به فرقهگرایی، به شدت دربارهی منطقه غلط است و منجر به سیاستهایی میشود که به جای حل جنگهای داخلی مرتبط با هم دیگر در جریان در خاورمیانه، سبب تداوم آنها میشود. در بخش اول، از واقعیتهای جاری استفاده میکنم تا نشان دهم که چرا نگاه واشنگتن به سوریه و عراق ربطی ندارد به اتفاقی که واقعاً دارد در این کشورها میافتد. در بخش دوم، روایتی جایگزین روایت غربی فرقهگرایی در منطقه ارائه میکنم و تجدید نظری اساسی برای رویکرد غرب و به ویژه آمریکا به خاورمیانه پیشنهاد میدهم.
خوانش اشتباه فرقهگرایی در سوریه
افراد زیادی دائماً گله میکنند که دولت آمریکا به اندازهی کافی از شورشیان فرقهگرای سنی تحت حمایتش در سوریه پشتیبانی نمیکند. در این نقطه از جنگ، این افراد علناً میگویند که این «میانهرو»های عرب سنی با القاعده همکاری میکنند، اما ادامه میدهند که آنها همچنان شایستهی پشتیبانی از سوی واشنگتن هستند. در همین وبسایت، فیصل عیتانی بابت این ایده کهش اید روسیه و آمریکا برای تضعیف جبهه النصره همکاری کنند افسوس خورده بود. النصره گروه قسمخوردهی سلفی و جهادیای است که تا همین چند روز گذشته به عنوان شاخهی القاعده فعالیت میکرد.
این طرفدارها اغلب اینها را نادیده میگیرند که [اولاً] شورشیان سنی کمکهای فراوانی دریافت کردهاند و [ثانیاً] نخبگان سیاسی و نظامی سوریه اکثریتی سنی دارند. بله، من دربارهی رژیم اسد حرف میزنم. کسانی که بابت کمک ناچیز ارائهشده از سوی آمریکا به شورشیان سوری تأسف میخورند، این واقعیت را نادیده میگیرند که این شورش از یکی از بهترین پشتیبانیهای تاریخ برخوردار بوده است. علاوه بر این، به این اهمیت نمیدهند که شورشیان سوریه تا چه حد در بیرون کردن نیروهای اسد از بیشتر کشور موفق بودهاند. بیشتر کشور به آشوب یا در دستان جهادیهایی افتاده است که با گروههای تحت حمایت آمریکا همکاری کردند. در واقع، کمک خارجی به شورشیان سوریه اینقدر موفق بود که روسیه را به مداخلهی نظامی برای پیشگیری از فروپاشی کامل سوریه کرد. در ابتدای همین ماه، سلفی-جهادیهایی تحت رهبری یک روحانی سعودی [عبدالله المحیسنی] از انفجارهای انتحاری و رزمندههای خارجی بهره بردند و به ورود به نیمهی تحت کنترل دولت حلب بسیار نزدیک شدند. و البته، در رسانههای غربی به شکل شورشیانی قهرمان تصویر شدند و توسط رهبران اپوزیسیون سوری تحت حمایت آمریکا مورد تشویق قرار گرفتند. اگر آنها موفق شوند، بیش از یک و نیم میلیون نفر ساکن بخش تحت کنترل دولت در حلب در معرض خطری بزرگ قرار خواهند بود.
همین صداهای غربی که از کاخ سفید برای عدم حمایت بیشتر از شورشیان سوری گلایه میکنند، بلافاصله مدعی میشوند که حمایت بیشتر از شورشیان «میانه رو» در ابتدای مسیر، مانع رشد جهادیها میشد و دولت سوریه را ساقط میکرد.
این صداها اشتباه میکردند و میکنند، زیرا نادیده میگیرند که چهقدر سلفیگری و فرقهگرایی همان زمان هم روندهایی مهم در طبقهی روستایی سنی و فقیران شهریاش بود. این بخشهای جامعه همیشه هستهی شورش را شکل دادهاند. جنبش آنها تحت تسلط اسلامگرایان فرقهگرای سنیای بود که بالاخره بعد از بیرون کردن دولت از مناطقشان توانستند آزادانه عقایدشان را بیان کنند. برونداد منطقی این جنبش افراطیگری است. نمیتوانید همه یا حتی بخش بزرگی از این را به گردن روشهای تند رژیم سوریه بیاندازید. طرفداران حمایت بیشتر از به اصطلاح میانهروها در مراحل اولیه فراموش میکنند که بعد از فروپاشی دولتها و ظهور شبهنظامیها چه اتفاقی میافتد: مردم به سراغ هویتهای ابتداییتر میروند و شبهنظامیان افراطی مسلط میشوند.
علاوه بر این، منتقدان غربی حمایت غیرتمامعیار واشنگتن از اپوزیسیون مسلح سوریه همیشه تعهد متحدان سوریه را ناچیز شمردهاند. و فراموش میکنند که [جنگ] سوریه در زمینهای منطقهای اتفاق میافتد که قرار بود تسویه حسابهای فرقهای انجام شوند. سعودیها و قطریها امیدوار بودند که دولت سوریه را سرنگون کنند و آن را بدل به رژیمی «سنی» کنند، و سوریها را ابزاری برای این اهداف دیدند. ایران به ممانعت از چنین اتفاقی متعهد بود و هست. دولتهای خلیج [فارس] در پرورش شورش نقشی حیاتی داشتند، اما این سبب شد شورش به بازیگران خارجی وابسته باشد.
------
توضیح وبسایت «جنگ بر صخرهها»: یک غربی با تجربهی زیاد در سوریه و عراق توضیح میدهد که چگونه فهم غرب از هویت فرقهای در خاورمیانه به شدت غلط است. او اطلاعات جدیدی از این جنگهای داخلی و شرکتکنندهها در آنها ارائه میدهد. توضیح دبیر: نویسنده با اسم مستعار مینویسد. من نویسنده را میشناسم و با این که ادعاهایش قطعاً جنجالی هستند، از منابع و تجربهی مرتبط با موضوعش مطمئنم. تصمیم گرفتهام به او اجازه دهم با نام مستعار بنویسد، زیرا حق دارد نگران امنیت و وضعیت شغلیاش باشد.
لینک اصلی مقاله: http://warontherocks.com/2016/08/washingtons-sunni-myth-and-the-civil-wars-in-syria-and-iraq/
هر کشوری با جمعیت و اقوام بیشتر، کشت و کشتار و خونریزی و نفرت و درگیری بیشتر: پاکستان، نیجریه، سودان، مصر، سوریه و حالا ترکیه.
مشکلات و ضعفهای داخلی و خارجی یمن و سوریه زمینه رو برای ایجاد سریعتر جنگ داخلی محیا کرد، وگرنه کشورهای دیگر و از جمله ایران هدف اصلی هستند.