سازمان القاعده تا پیش از شکلگیری داعش رقیبی جدی در میان جریانهای سلفی نداشت. با ظهور غیرقابل پیشبینی داعش، القاعده در وضعیت بسیار بحرانی و سختی قرار گرفت. داعش از یک سو توانست بخش قابل توجهی از عناصر القاعده را جذب خود کند و از سوی دیگر سالها انحصار القاعده در نمایندگی جریان سلفی را به چالش کشید در نهایت با اعلان «دولت خلافت» یک گام از رقیب سنتیاش پیشی گرفت.
همزمان با رویکرد بسیار تند و متوحشانه رهبران داعش برای پیشبرد اهداف توسعهطلبانه خود، بسیاری بر این عقیده بودند که القاعده نیز برای عقب نماندن از این قافله رویکرد داعش را در پیش خواهد گرفت. با این حال ایمن الظواهری نه تنها چنین مسیری را انتخاب نکرد بلکه تلاش کرد چهرهای متفاوت و آلترناتیو نسبت به داعش از گروهش نشان دهد. در سوریه وقتی ائتلاف موسوم به «جیش الفتح» با محوریت جبهه النصره در آوریل 2015 تشکیل شد ابومحمد الجولانی، فرمانده النصره تلاش کرد که نشان دهد برخلاف رقیب داعشیاش میتواند با دیگر گروههای معارض همپیمان شود و با آنها تعامل داشته باشد. هرچند امروز زیرمجموعههای القاعده در کشورهای مختلف از استقلال عمل برخوردارند، با این حال واقعیت آن است که شواهدی مبنی بر طغیان این گروهها از رهبری مرکزی ایمن الظواهری وجود ندارد؛ مسئلهای که به وضوح در رقابت شاخههای القاعده در شمال آفریقا با هم پیمانان داعش در این منطقه قابل مشاهده است.
با این حال اعلام جدایی گروه النصره در سوریه از سازمان القاعده و تغییر نام این گروه به «جبهه فتح الشام» یک نقطه تحول در تاریخ القاعده به شمار میرود. آنگونه که جولانی در سخنانش اعلام کرد این رویکرد به معنای «پایان وابستگی النصره به جریانهای خارج از سوریه» است. این مسئله احتمالاً راهبرد جدید القاعده برای سالهای آینده را نشان میدهد. البته جولانی مشخص نکرد که واقعاً قرار است با فرماندهان بلندپایه القاعده به ویژه فرماندهان غیرسوری که در جبهه تازه تأسیس «فتح الشام» فعالاند چگونه تعامل کند. علاوه بر این، هنوز برای محافل سلفی این سؤال مطرح است که چرا جولانی نسبت به «فک بیعت» خود از ظواهری اقدامی نکرده و آیا واقعاً هنوز وی به سازمان مرکزی وفادار است یا نه. عبدالله المحیسنی از رهبران شرعی فتح الشام گفته است که بسیاری از گروههای معارض سوری از همکاری با النصره به دلیل بدنامی وابستگیاش به القاعده خودداری میکردند و از این رو رهبری مرکزی القاعده در اقدامی «مصلحتی» تصمیم گرفت زیرمجموعه سوریاش از القاعده، اعلام جدایی کند.
بنا بر این بر خلاف بسیاری از تحلیلگران اگر از نگاه راهبرد جدید به قضیه بنگریم، القاعده امروز در مرحلهای سرنوشتساز از رویکرد گام به گام توسعه منطقهای قرار گرفته است. القاعده پس از یک دوره سکوت و انفعال اکنون در بسیاری از کشورها شاخههایی مستقل و فعال دارد. در افغانستان نیز طالبان 15 سال پس از سرنگونی بار دیگر سربرآورده و با سیطره بر مناطقی از افغانستان دولت این کشور را به چالشی جدی کشیده است. اما داعش به گفته بسیاری از تحلیلگران حوزه گروههای سلفی نخواهد توانست همانند گذشته به مسیر خود ادامه دهد. گروهی که توانست بر اساس رویکردی طائفهای و ضدشیعی در مدتی بسیار کوتاه بر بخش قابل توجهی از عراق و سوریه تسلط یابد امروز در موضعی تدافعی قرار گرفته و به نظر نمیرسد که بتواند بیش از این از گفتمان طائفهای برای پیشبرد اهدافش استفاده کند. اگر رهبران داعش قرار باشد همچنان راهبرد خود را با محوریت گفتمان طایفهای دنبال کنند قطعاً چنین گفتمانی در خارج از محدوده عراق و شام نخواهد توانست حرفی برای گفتن داشته باشد.
امروز رهبران داعش از یک بحران مشروعیت جدی رنج میبرند. بسیاری از مفتیان جریان سلفی جهادی حاضر به بیعت و تأیید این گروه و رفتارهای تندروانه داعش نیستند. واقعیت آن است که گروههای همپیمان داعش در کشورهای مختلف، از قبیل ولایت سینا در مصر و بوکوحرام در نیجریه، اصالتی القاعدهای دارند. واضح است که داعش در صورت فروپاشی در عراق و سوریه به سوی غرب و مناطق شمالی آفریقا مهاجرت خواهد کرد و به ناچار استراتژی «ولایات پراکنده» را پی خواهد گرفت اما به نظر میرسد با این فروپاشی این ولایات ترجیح خواهند داد بار دیگر خود را در سبد القاعده تعریف کنند. رهبران القاعده در این مدت توانستند جامعه جهانی را به این سو جلب کنند که امروز داعش تهدید اول دنیاست و به این ترتیب با فراغ بال بیشتری به یارگیریهای خود در سوریه، یمن، مصر و پهنه وسیعی از شمال آفریقا و حتی شبه قاره هند پرداختند. القاعده با رویکرد عملگرایانهتری که نسبت به رقیب خود دارد تعامل خود با طرفهای منطقهای را حفظ کرد و توانست حمایت قدرتهای منطقهای را به مثابه جایگزینی کم خطرتر از داعش جلب کند. جریانهای سلفی نزدیک به القاعده، به ویژه در کشورهای بازمانده از بهار عربی گفتمان فراگیرتری از داعش ارائه دادهاند و توانستهاند با بهرهبرداری از میراث سرکوب جریانهای اسلام سیاسی و اخوانی، راهبرد بلندمدتی را برای برای آینده ترسیم کنند و زنگ خطری جدی را برای دولتهای منطقه به صدا درآورند.
محمدرضا عشوری