بسیاری از پژوهشگران حوزهی گروههای سلفی- جهادی بر این اعتقادند که گروه داعش در نظام ساختاری خود تا حد زیادی بر شخصیتها و عناصر باقی مانده از حزب بعث عراق استوار است. واقعیت آن است که از حیث ایدئولوژیک، قرابتی میان اندیشهی «سلفی- جهادی» و حزب بعث وجود ندارد. با این حال این دو اندیشه در ساحت جغرافیایی عراق و سوریه رویکردهای مشترکی یافتهاند. از این رو، شاهد این هستیم که بسیاری از شخصیتها و عناصر بعثی در پرتو این رویکرد مشترک، خود را با آموزههای ایدئولوژیک داعش سازگار کرده و در ساختار نظامی و امنیتی این گروه نقشی تأثیرگذار ایفا میکنند. جایگاه مهم فرماندهان بعثی در داعش تا آنجا دارای اهمیت است که اساساً کشته شدن هر کدام از این شخصیتها را ضربهای مهلک بر پیکرهی این گروه ارزیابی میکنند. حجی بکر، بیلاوی، ترکمانی و حمدونی هر کدام چهرههایی کاریزما و سرنوشتساز و به نوعی حتی از بنیانگذاران داعش محسوب میشوند.
امروز یک نگرانی عمده در داعش آن است که این گروه، تعداد زیادی از فرماندهانش از جمله عناصر بعثی را طی دو سال گذشته از دست داده است. طبق گزارشها در عملیاتهای ائتلاف آمریکا و نیروهای امنیتی عراق بیش از 32 نفر از 43 فرماندهی ردیف اول داعش و بیش از 98 نفر از فرماندهان میدانی این گروه کشته شدهاند.
سؤال اینجاست: آیا داعش خواهد توانست جانشینان مناسبی برای این فرماندهانِ ازدسترفته بیابد؟ آن هم در شرایطی که این گروه با اوضاع بسیار وخیم و بحرانی در دو جبههی عراق و سوریه مواجه است. چالش جدّی در این زمینه آن است که برای چنین گروهِ ایدئولوژیکی، جایگزین کردن فرماندهانی باتجربه که به ایدئولوژی مذهبی «خلافت اسلامی» وفادار باشند نیز محل اختلاف رهبران و عناصر گروه است.
یک نکتهی مهم در سیر تطوّر داعش آن است که از اواخر سال 2014 شاهد آن هستیم که روند جذب فرماندهان داعش یک سیر معکوس داشته است. به عبارت دیگر، اگر شاهد آن بودیم که داعش تا این برهه، فرماندهان نخبهی بسیاری را از طیفهای مختلف سلفی و بعثی به خود جذب کرده، از این تاریخ به تدریج بسیاری از فرماندهان و حتی «رهبران شرعیِ» خود را طی تسویه حسابهای داخلی از دست میدهد. واقعیت آن است که این روند حاکی از نوعی عدم ثبات و فقدان ظرفیت لازم در این گروه برای مقابله با بحرانها و حفظ ساختار جمعی و ارائهی الگوی مقبول در تصویرسازی یک «خلافت اسلامی» است.
با این حال به نظر میرسد استمرار روند اختلافات میان داعش و جریان وفادار به القاعده همچنان بر تعاملات درونی داعش سایه افکنده است. با آنکه امید آن میرفت با حملات ائتلاف آمریکا و سپس روسیه به مواضع گروههای سلفی- جهادی، اختلافات میان دو طرف بهبود یابد اما ابوبکر بغدادی پا را فراتر نهاد و انتقادها از القاعده را شدیدتر کرد که به نوعی به تشدید رقابت درونگروهی میان دو نسل القاعده یعنی نسل بغدادی و زرقاوی انجامیده است. به این ترتیب شاهد آن هستیم که بغدادی در آخرین مواضع خود به شدت به القاعده و الظواهری میتازد و تمامی شاخههای القاعده را مرتدّ میداند. بغدادی در این پیام به شدت نسبت به هرگونه روابط عناصرش با القاعده هشدار داده است.
یک شکاف عمده در میان عناصر داعش آن است که روش و میراث «ابومصعب الزرقاوی» سیطرهی قابلتوجهی بهویژه در میان داعشیان عراقیالاصل دارد. بسیاری از عناصر این گروه معتقد هستند که گروهها و جریانهای سلفی- جهادی از هر طیف و جریان فکری که باشند، به نوعی «خادم» جریان مؤسس یعنی جریان زرقاوی هستند. برای آنان که زرقاوی را «پدر معنوی» گروه «دولت اسلامی» میدانند، اسلوب و راه جریان زرقاوی از آنچنان «قداست» و قطعیتی برخوردار است که اساساً هیچ چیز با آن قابل قیاس نیست. در این چارچوب اساساً مهم نیست که خلافت بغدادی را قبول داشته باشند یا خیر؛ مهم آن است که اگر کسی با روش و منش زرقاوی مخالفت کرد، اساساً «جهاد» و «خلافت» را تکذیب کرده است. جریان فوقالذکر قاعدتاً با نفوذ بعثیهای سکولار به ساختار ابتکاری ابوبکر بغدادی مشکل جدی دارد.
به نظر میرسد در برههی زمانی آغازین روزهای 2016، همچنان چالش جدی در میان رهبران بلندپایهی داعش به حضور جریان بعثی باز میگردد. اکنون این سؤال مطرح است که فرماندهان بعثی تا چه زمانی باید شیوه و اسلوب بنلادن و زرقاوی را نمایندگی کنند؟ اینکه اساساً حدود و اختیارات این فرماندهان تا چه حد است و تا چه اندازه مجازند خود را به عنوان نمایندگان سلفیه جهادی معرفی کنند. اکنون این نزاع جدّی مطرح است که آیا باید به راحتی فرماندهی و راهبری گروه را به آنها سپرد؟!
گروهی از داعشیان معتقدند که «نسل زرقاوی» راضی به فرماندهی این افراد نیستند و آنها حتی مدعی ادامهی راه زرقاوی نیز نمیتوانند باشند. این رویکرد سختگیرانه معتقد است بعثیها هرچه که توبه کنند و به هر طیف نظامی و امنیتی که وفادار باشند، شایستهی فرماندهی ردههای بالای گروه «دولت اسلامی» نیستند و نهایتاً باید در جبهههای میدانی ایفای نقش کنند. برآورد دقیقی از شمار معتقدان به این رویکرد وجود ندارد با این حال گزارشها حاکی از آن است که بخش اعظمی از داعشیها اعتماد چندانی به بعثیهای سکولار ندارند.
با این حال واقعیت آن است که بیشترین اعضای گروه داعش را کسانی تشکیل میدهند که از آوریل 2013 به این گروه پیوستهاند. اینها کسانی هستند که اساساً تفاوتی میان جریان مدعیان میراث زرقاوی و جریان بغدادی و متحدان بعثیاش قائل نیستند.آنها حتی برایشان فرقی نمیکند که دنبالهروی مسیر بنلادن و ظواهری یا مرجعیت فکری بغدادی و یا هر طرز تفکر سلفی داعشی یا غیرداعشی باشند.
ماجرا البته روی دیگری هم دارد. ابوبکر بغدادی با جریان پرنفوذی مواجه است که به شدت نسبت به وی تعصب دارند و معتقدند هر کسی که با بغدادی بیعت نکند خارج از اسلام و خونش مباح است. بیشتر معتقدان به چنین رویکردی را میتوان در میان غیرعربهای مهاجر خصوصاً چچنی و افغانها یافت.
از سوی دیگر منازعات درونی عناصر داعش در شبکههای اجتماعی، حاکی از نوعی رنگ باختن روابط صمیمی داعشیان مهاجر و داعشیان محلی به ویژه در عراق است. این مسئله باعث شده است که داعشیهای مهاجر رغبت بیشتری برای حضور در جبههی سوریه از خود نشان داده و فعالیت در عراق را برای خود قابل تحمل ندانند.
به نظر میرسد گروه داعش اکنون با گذشت بیش از یک سال از اعلان خلافت، با شکافهای جدّی مواجه است. گستردگی حوزهی فعالیت و حضور عناصری از کشورها و فرهنگها و ایدئولوژیهای مختلف موجب شده است تا این گروه با چالشهای جدّی فرهنگی، قومی و ایدئولؤژیک مواجه باشد.
.
محمدرضا عشوریمقدم
اندیشکده راهبردی تبیین
.
لینک مستقیم:
http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items-5/%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D9%81%E2%80%8C%E2%80%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4%D8%9B-%D9%86%D8%B2%D8%A7%D8%B9-%D8%AF%D9%88-%D9%86%D8%B3%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D9%87