چند روز پیش در درگیریهای جرابلس کردها رو اسیر کردن، امروز در درگیریهای جرابلس اسیر کردها شدن...
نیروهای گروه نورالدین زنکی.....
چند روز پیش در درگیریهای جرابلس کردها رو اسیر کردن، امروز در درگیریهای جرابلس اسیر کردها شدن...
نیروهای گروه نورالدین زنکی.....
شهیده خردسال آیة احمد اهل فوعه و کفریا بر اثر خمپاره باران تروریستها امروز به شهادت رسید.
روز گذشته تروریستهای تکفیری حاضر در اطراف شهرکهای فوعه و کفریا اقدام به خمپاره باران جنونی منطقه کردند و طی 3 ساعت خمپاره باران بدون وقفه چندین مخزن آب شرب اهالی را از بین بردند .
همه ی اینها در تناقض آشکار قرداد صلح فوعه کفریا/زبدانی مضایا اتفاق می افتد و متاسفانه با روزمرگی گویا این توافق به فراموشی سپرده شده است .
آیا فریاد رسی هست ؟
گزارش های تایید نشده حاکی از توافق اولیه دولت سوریه و تروریست ها در حی الوعر حمص می باشد.
ارتش پس از توقف عملیات نظامی و آزادسازی بعضی بازداشت شده گان این منطقه، اجازه خروج تروریستهای مسلح را به سمت ادلب خواهد داد..
ابومحمد العدنانی، نفر دوم داعش با مسئولیت هایی همچون "سخنگوی دولت اسلامی"،"فرمانده عملیات بلاد شام دولت اسلامی" و "فرمانده عملیات های برون مرزی دولت اسلامی" طی بمباران جنگنده های ائتلاف در روستای قباسطین در شمال الباب کشته شد.
العدنانی را می توان از قدیمیترین افراد در کادر فرماندهی داعش نامید که از سال 2000 و در عراق، شروع به اقدامات خود کرد.
وی متولد شهر بنش، در شمال شهر ادلب سوریه می باشد که بعد از دستگیری چند باره توسط سازمان اطلاعات سوریه، به عراق فرار کرد و سالهای 2005 تا 2010 در زندانهای ائتلاف زندانی بود.
درگیریها در طیبه الامام و تل ناصریه و بطیش ادامه دارد .
منابع مخالفین از تصرف طیبه الامام بدست تروریستهای جند الاقصی خبر میدهند . برای روشن موضوع باید تا صبح صبر کرد .
امروز ارتش آزاد به کمک ترکیه دو روستای دیگر در غرب جرابلس را تصرف کرد .
ضمن آنکه روستای الدادات در جنوب رود ساجور هم دیروز تصرف شد .
در حالی که گفته میشود توافق هایی بر اتمام موقت درگیریها بین ترکیه و کردها در جنوب جرابلس صورت گرفته اما ارتش آزاد به پیشرویهای خود در عمق مناطق داعش ادامه میدهد .
خبر مهم دیگر امروز هم هلاکت العدنانی یکی از رهبران برجسته و معروف داعش در حلب هست . با کشته شدن أبو محمد العدنانی 41 نفر از 43 نفر اصلی داعش به هلاکت رسیدند و فقط دو فرمانده ی برجسته ی دیگر با نام های وائل حسین و صالح حیفا برای داعش باقی مانده است .
گفته میشود این فرد در اطراف الراعی کشته شد .
نقشه با کیفیت : http://www.mediafire.com/convkey/fa4a/ckyw0s4ix5lv5qezg.jpg
نقشه با کیفیت : http://www.mediafire.com/convkey/b8d1/zww92gik93tpq6wzg.jpg
نکته :
وضعیت القراصی هنوز مشخص نیست .
امروز کردها موفق شدند سه روستای حربل ، ام حوش ، تل قراح را تصرف کنند .
مطمئنا پیشروی از سمت اعزاز به سمت منبج در دستور کار اکراد قرار گرفته و انها سعی میکنند با پیشروی در عمق مناطق داعش از رقیب خود یعنی ارتش آزاد کم نیاورند .
کار داعش در شمال حلب هفته هاست که تمام شده و این فقط مسئله وقت است .
پیشروی ارتش به سمت الباب هم میتواند سورپرایز ماه باشد !
از روز دوشنبه مسلحین حاضر در شمال شهر حماه عملیاتی با نام مروان حدید آغاز کردند .
در این عملیات بار اصلی حملات بروی دوش گروه تروریستی جند الاقصی میباشد و گروه تروریستی اجناد قفقاز نیز در کنار دیگر گروه ها حضور دارد .
حملات مسلحین در این منطقه در حالی آغاز شد که این روزها تمام توجه ها معطوف به جبهه جنوب غرب حلب است و یکی از اهداف این عملیات کم کردن فشار از روی مسلحین در جبهه جنوب حلب میباشد .
تروریستهای جند الاقصی برای پیشروی در این محور از یک انتحاری استفاده کردند و پس از ساعاتی موفق شدند حلفایا یکی از مهم ترین شهرکهای شمال حماه رو با کمترین مقاومت تصرف کنند .
در واقع مقاومتی در حلفایا صورت نگرفت و دلایل این موضوع هنوز مشخص نیست . البته وضعیت شهرک محرده فرق میکند و با توجه به بافت این شهر انتظار میرود در برابر حملات مسلحین مقاومت کنند .
از طرف دیگر گروه جیش العزه وابسته به ارتش آزاد در بیانیه ای تهدید کرد اگر مردم !!! در ریف شمالی حماه و ادلب جنوبی توسط جنگنده ها و توپخانه بمباران شوند نیروگاه برق محرده را که بر آن اشراف دارد هدف قرار داده و از بین میبرد .
در عملیات صورت گرفته و تا پایان امروز مناطق بویضه ، مصاصنه ، حیصا و حلفایا بدست مسلحین افتاد .
نیروهای ارتش سوریه بهمراه ادوات لازم به منطقه اعزام شدند و در حال حاضر درگیریها بشدت در جریان است .بیشتر درگیریها در اطراف بویضه در نزدیکی های طیبه الامام متمرکز است .
نقشه با کیفیت : http://www.mediafire.com/convkey/6fab/3tajlipbcitt1alzg.jpg
به تصویر زیر دقت کنید .
این تصویر مربوط به یکی از نیروهای تحت حمایت ترکیه هست که قبلا در یگانهای داعش به مبارزه میپرداخت و الان در لباس ارتش آزادی ها با کردها میجنگد ...
عقل سلیم چی میگه ؟ غیر از اینه که داعش با ترکیه همکاری داره و همینجوری داره زمین میده ..
کردها هم که زیاد به آمریکا اعتماد کردند ، در حال گرفتن مزدش هستند ..
خیلی بلاگی شد :)
از شب گذشته تا امروز بعدازظهر نیروهای تحت حمایت ترکیه موفق شدند روستاهای توخار کبیر و صغیر ،حلوانجی ، محسنلی ، الیعقوبیه و ملحمیه را تصرف کنند .
نیروهای SDF بدلیل حضور جنگنده های ترک قادر به جابجایی ادوات سنگین نیستند و داعش هم همانطور که انتظار میرفت در حا عقب نشینی با کمترین مقاومت هست .
با این روند مطمئنا منطقه حائلی که ترکیه در شمال سوریه مد نظر داشت بروی زمین محقق خواهد شد .
پیشرویهایی نیز از سمت غربی یعنی از سمت گذرگاه راعی صورت گرفته که در نقشه ی بعدی مشاهده خواهید کرد .
نقشه با کیفیت : http://www.mediafire.com/convkey/86a8/d2ecl5h5kcs8wlxzg.jpg
ایجاد دود به واسطه آتش زدن لاستیک جهت کور کردن دید نیروی هوایی ارتش سوریه؛ در پشتیبانی از عملیات جیش النصر در شمال حماه.
امروز ارتش آزاد موفق شد روستاهای بیشتری در عمق مناطق کردها را تصرف کند .
برخلاف تصور بسیاری از کارشناسان نیروهای تحت حمایت ترک ها از آهنگ پیشروی خوبی برخوردار هستند .
نقشه با کیفیت : http://www.mediafire.com/convkey/6353/q0idoey28mbhjz0zg.jpg
ابوجمال، فرمانده لواء شهدا الاسلام (نیروهای اصلی درگیر با ارتش در داریا) بعد از رسیدن به منطقه تحت کنترل تروریستها.
این کلیپ نسخه کامل تر کلیپ قبلی هست که با حمله تروریستها آغاز میشه و در نهایت پس از هلاکت همه ی تروریست ها سرباز سوری و دوستان دوربین رو بر میدارند و کلیپ به پایان میرسه ...
خانه های آماده شده در بخش دولتی دمشق برای مردمی از داریا که خواستار زندگی در مناطق تحت کنترل دولت شده اند.
این کلیپ از دوربین یکی از فرماندهان میدانی تروریستها گرفته شده و پس از آنکه به تپه ام القرع در جنوب توپخانه راموسه وارد میشوند توسط ارتش سوریه و متحدان به هلاکت میرسند .
کنترل ام القرع و تلة الصنوبرات در اختیار ارتش سوریه هست و با در اختیار داشتن این بلندیها تنها جاده ورودی به راموسه و شرق حلب یعنی جاده خان طومان-راموسه زیر آتش ارتش سوریه و متحدان قرار دارد .
در کلیپ مسلحین ضربات سختی را متحمل میشوند .
ارتش آزاد تعداد دیگری از مناطق غربی جرابلس را تصرف کرد .
درگیریها با کردها در یوسف بیک ادامه دارد .
نقشه با کیفیت : http://www.mediafire.com/convkey/4481/bqv5cdupuuc6pq4zg.jpg
در ادامه درگیریهای نیروهای تحت حمایت ترکیه در اطراف جرابلس امروز ارتش آزاد موفق شد روستاهای تل شعیر و حیمر رو تصرف کند .
دواعش بدون مقاومت خاصی از روستاها عقب نشینی کردند .
همچنین امروز توپخانه ترکیه مواضع SDF در اطراف العمارنه را هدف قرار داد .
هر چند که گفته میشد روز گذشته تعدادی از نیروهای YPG در پی اخطار آمریکا مبنی بر عقب نشینی آنها به شرق فرات ؛ در حال عقب نشینی هستند ولی واقعیات میدانی چیز دیگری را نشان میدهد و بصورت کلی با توجه به ماهیت SDF و در نظر گرفتن درصد نیروهای کرد تشکیل دهنده ی SDF در اصل موضوع هیچ تغییری ایجاد نشده و این عقب نشینی یا دستور به این کار به نوعی عوام فریبی ست .
نقشه با کیفیت : http://www.mediafire.com/convkey/be53/z92vauhr5ib1h3zzg.jpg
مراحل انتقال اهالی و خروج مسلحین از داریا ادامه دارد .
صبح امروز 11 اتوبوس دیگر برای انتقال مردم به حرجله و الکسوه وارد داریا شد.
⭕️ مواد غذایی:
هیچ غذایی نیست، اصلا چیزی پیدا نمی شود که ما بخوریم. بیش از 95 درصد خانه ها، خالی از مواد غذایی است. این به دلیل عدم ارسال کمک های غذایی از طریق هلال احمر و کشورهای متحد هست. چند ماه است که هیچ کمکی نرسیده. جیره بندی غذا تاسف بار است، مثلا چهل گرم شکر برای هر خانواده!!
⭕️ امنیت :
تک تیراندازهایشان بصورت روزانه ما را می زنند! این کار را جیش الفتح که ما را محصور کرده بدون در نظر گرفتن جوانب انسانی انجام می دهد.
⭕️ آب :
چند ماه بعد از قطع شدن آب {لوله کشی} و انتشار بیماری های گوناگون در اثر نوشیدن آب غیر بهداشتی، برایمان مازوت فرستادن، این مازوت می تواند (موتورخانه) را روشن کند و به هر خانواده سهمیه 2 متر مکعب آب می رسد، البته معلوم نیست دوباره کی مازوت ارسال شود!
⭕️ برق:
از زمان شروع محاصره، یعنی یک سال و نیم پیش فوعه و کفریا برق ندارند. باطری ها(وسایلمان) از طریق انرژی بادی یا توربین های کوچک آبی شارژ می شوند. البته مقدارش بسیار ناچیز و حدود 1 آمپر است. ضمنا بسیار از باطری هایمان آسیب دیده است، چرا که عمر باطری معمولا حدود یک سال است و از زمان محاصره هیچ باطری ای به ما نرسیده. مشکلات زیادی برای تامین روشنایی خانه ها داریم.
⭕️ بیمارستان ها:
مدام از ذخیره داروها کم می شود. برخی از اقلام که کلا تمام شده است. این بدلیل ارسال هرازگاهی داروها توسط هلال احمر و متحدین است. گاهی نمی فرستند. آن چیزی که خیلی اضطراری هست دولت سوریه بطریق هوایی می فرستد اما واقعاً مقدارش کم است. برخی از انواع دارو اصلا امکان ارسال از طریق هوا نیست، چرا که ممکن است شیشه شان در حین سقوط با چتر از آسمان بشکند.
حال بیماران در این چند وقت رقت بار است. انواع هپاتیت و بیماری های نادر زیاد شده اند. امراض ناشی از سوء تغذیه زیاده شده است. همچنین کم خونی زیاد شده، امراض ناشی از کمبود ویتامین و ...
⭕️ از نظر اجتماعی:
همه امیدها از رفع حصار فوعه و کفریا به یاس تبدیل شده و تقریبا به نوعی بیماری روانی بدل گشته.
👈 نیاز های اولیه :
یک سال و نیم است که لباس و کفش نو پیدا نمی شود. مصالح برای ترمیم و بنایی ساختمان هایی در جنگ طی موشک ها خراب شده وجود ندارد. هیچ شیشه یا جایگزینی برای درست کردن درها و پنجره ها نیست. وسایل گرمایشی و سرمایشی نیست.
بخاری ها کار نمی کند و با رسیدن فصل سرما، این خود می تواند فاجعه ای ایجاد کند. اکثر مادرها از بیماری های ریوی به علت پخت غذا روی چوب رنج می برند و این بدلیل کمبود گاز یا سوخت دیزل برای پخت و پز هست..
بسیاری از ملزومات زندگی اینجا پیدا نمی شود.
💢 مشکلات بسیار است اما بعضی از ما امید به گشایش و بهبودی اوضاع داریم.
به قلم السید أحمد أسود ابو هادی
از داخل شهر محاصره شده الفوعه
از 👈 @foaa_kafria
تصویر کنید مسلحین در چنین محاصره ای بودند ... عکس العمل آنها و غرب چگونه بود ؟؟
واقعا به فکر فوعه و کفریا هستید ؟؟
امروز جشن تولد دخترهای دو قلو ام بود . پنجمین سال تولدشان ....5 سال از تولدشان در جنگ و بحران و محاصره گذشت .... پنج ساله شدند .. با گلوله و خمپاره و موشک ....پنج سال گذشت از تولدشان ... با جیره بندی و گرسنگی نگرانی و خشم و بلا ... و درد
صبح که بینشان نشسته بودم از شوهرم با صدایی که دلم را لرزاند پرسیدم
امروز چندمه؟
گفت 23 آب
لبخندی زدم و گفتم امروز روز تولد دوقلو هاست .... حواسم نبود بچه ها می شنوند
شوهرم نگاهی کرد و چیزی نگفت ... حتی لبخند هم نزد ...انگار که ناراحت شده باشد اما دختر ها زود جمله ام را گرفتند و شروع کردن بالا و پایین پریدن ....
- مامان مامان ... حالا چی می پزی برامون .... یه غذای خوشمزه بپز ....
شوهرم با دلخوری نگاهم کرد انگار با سکوتش می گفت چرا یادشان انداختی؟ نگاه های شوهرم را نادیده گرفتم و با خنده گفتم باشه ... براتون یه چیز خوشمزه درست می کنم و با خودم گفتم باید برای آنها چیزی درست کنم ... هر چیزی که شده ... حتی اگر شده یک چیز ساده ... تا آنها لبخند بزنند ... من هم ... من هم به لبخند احتیاج دارم ...
بعد از مدتها با آشپزی خوشحال می شوم ....رفتم به آشپز خانه و کاببینت های خالی را یکی یکی زیر و رو کردم ... انگار که نمی خواهم باور کنم که چیزی نیست .. ظرف ها را یکی یکی باز می کردم .... قابلمه های خالی .... کشو های خالی . کابینت های خالی .... همه جا را به دقت گشتم ... اینقدر که پاهایم خسته شد ....از این همه سرپا ایستادن ... از این همه گشتن کابینت های خالی ... یک صندلی کشیدم و نشستم رویش ....به آرد کمی که برایمان مانده نگاه کردم .... با خودم می جنگیدم .... دستم را دراز می کردم طرف آرد و بر می گرداندم ...
نه.... آرد خط قرمز است ....آرد فقط برای نان پختن است ... فکر کیک را از سرم بیرون کردم ... اصلا شکری نمانده ... 3 ماه و نیم است روی شکر را ندیده ایم .... پس چکار باید بکنم ... یاد چیز هایی افتادم که قبلا در جشن تولد درست می کردم
آب میوه؟ آب میوه نمانده
تبوله؟ تبوله کجا بود
پفک؟ چیپس؟ ذرت بو داده؟ فکرش هم خنده دار است .... کیک؟؟ نه ... گذشت آن روزها ... روزهای کیک تولد ....غم عالم به دلم ریخت ... دلم از غصه داشت می ترکید .... زدم زیر گریه ... بی صدا .....ببین به جه روزی افتادیم ... روزهای خوب ما چه زود گذشت .... روزهایمان شده است بدبختی و بلا .....
شوهرم به آشپز خانه آمد .... فورا فهمید که چرا گریه می کنم ... درمانده شده ام ....و هیچ کاری از دستم بر نمی آید با درد عمیقی گفت .... تقصیر خودت بود ...چرا یادشان انداختی .... از آشپز خانه بیرون زد .... از خانه هم .... به بسته غذایی که به دستمان رسیده بود نگاه کردم ... بسته هایی که هر از چند گاهی با هواپیما روی شهر می ریزند ....
آخر برج پنجم بود که آخرین بسته به دست ما رسید یعنی چقدر باقی مانده از آن ....اصلا چیزی باقی مانده؟ کارتون که خود به خود پر نمیشود ....ای کاش درش را باز می کردم و می دیدم که پر شده است دوباره .... کاش . نمی شود اما ... می دانم ... نه روغن ... نه آرد .... حتی گندم هم دارد تمام می شود دیگر ... آش عدس هم شده است رویا برای ما .
سرم را لای دست هایم فشار دادم .... فکر و خیال اذیتم می کرد . دختر ها دویدند آشپز خانه پیشم و گفتند مامان چی درست کردی؟
احساس کردم دارم خفه می شوم ... اصلا خفه شدم .... کلماتم شکست توی گلویم ....نمی توانستم حرف بزنم حتی . پشیمان شدم .... چرا یاد بچه ها انداختم که تولدشان است . چرا یاد آن روزهای خوب افتادم ... حالا که یک سال و نیم است در این محاصره لعنتی برای زنده ماندن دست و پا می زنیم ... چرا یاد آن روزهای خوب افتادم ... چرا؟
محاصره که باشی حق نداری به این چیزها فکر کنی ... به کیک ... جشن تولد ... حق نداری . کمک های هوایی شده است مثل رویاء ... کی می رسد؟ داخل بسته ها چیست؟ همه فکر و خیالمان شده این ....چرا هواپیماها نمی آیند ... تاخیر کرده اند ....یعنی این بسته ها چقدر دوام می آورند .... گریه ام گرفت ... شده ایم مثل گدا ها .... باورت می شود؟؟..
من که باورم نمی شود ....اشک هایم بند نمی آمد .....دخترها می گفتند چی شده مامان ... بچه چه می داند چه دردی دارم من .... به فکر جشن تولدند ....یکی شان از پایم کشید بالا و در بغلم نشست .... همانطور که وقتی گریه می کند می بوسمش صورتم را بوسید ... چه نمی توانستم بگویم به بچه ها ...بگویم نمی توانم چیزی درست کنم؟ مواد غذایی نداریم .... و رغبتی هم نمانده برایم دیگر .... حالا که اوضاع و احوالمان را دوباره به یاد می آورم .... وسط گریه ام در باز شد و دیدم شوهرم با دو هندوانه کوچک قرمز وارد خانه شد دخترها با شوق طرفش دویدند به کدام یک هندوانه کوچک داد و گفت ... این هم هدیه تولدتان ....بچه ها چه ذوقی کردند برای این هدیه ...
که در شرایط عادی یک هدیه عجیب بود و در شرایط ما مناسب ترین و به موقع ترین هدیه .... شوهرم دوباره نگاهم کرد . اشک هایم را پاک کردم . اینبار لبخند می زد .حالا از سوال عذاب آورشان خلاص شده بودم ... سوال از اینکه جه چیزی برایشان می پزم ... مطمئنم این دو هندوانه کوچک به اندازه کل جشن تولد بچه ها قبل از جنگ خرج برداشته برای پدرشان ....
اما مشکلی نیست ... این روزها مشکلات ما بزرگ تر از جشن تولد است . مردمی که دارند از گرسنگی و محاصره و موشک می میرند جشن تولد آخرین چیزی است که به آن ممکن است فکر بکنند ... یک سال و نیم است این قصه ها برای ما فراموش شده ....نمی دانم چرا با خودم فکر کردم شاید بتوانم کاری کنم ... اما نشد ....به خاطر این محاصره لعنتی که دارد خون ما را می مکد .... دارد نابودمان می کند ... شادی ما را کشته است .... خسته مان کرده است ....این محاصره جهنمی که ما را در مقابل کار های سخت روزانه ضعیف کرده .... این محاصره لعنتی .... خمپاره و موشک دشمن ...
تاکی ... خدایا تاکی .... منتظریم خدایا ... به فریادمان برس
بقلم المدرسة لیلی اسود
الفوعة المحاصرة
ترجمة : رقیة کریمی