خوب نگاه کنید این عکس را؛ بچه های فوعه قبل از خروج از محاصره
آخرین بار دست روی شانه های هم گذاشتند و آخرین عکس یادگاری را در روستای آبا و اجدادی شان انداختند.
به امید آزادی و خروج از محاصره...

اخبار می گوید چند ساعت بعد از انفجارِ امروز تبادل آغاز شد و امشب همه ۵۰۰۰ نفر وارد حلب می شوند.

اما چه باید گفت از مادری که فرزندش را جا گذاشته و به اجبار و تکلیف آمده؟!  فرزندی که همه ی راه را برایش قصه آزادی خواند ...  قصه دیدار با خانواده و دوستان... برایش از قصه های شجاعت مجاهدین گفته و از خدا خواسته که او هم بزرگ شود و لباس جهاد بر تن کند.
اما حالا بدون او به حلب رسیده و چه رسیدنی ؟!

راستی چقدر این تصویر شبیه به کربلاست؟! آری اینجا شام سرزمین مصائب زینب کبری (س) ست.
سرزمین رباب سلام الله علیهاست.
آنها هم فرزاندانشان را در کربلاء گذاشتند و به اجبار آمدند. اما این کجا و آن کجا؟!

راستی مگر نشنیده اند که ما مدافع آن زینبی (س) هستیم که فرمود: " فواللّٰه لن تمحوا ذکرنا "
مگر می تواند تاریخ شما را فراموش کند؟! مگر توانست حسین (ع) را فراموش کند؟!

به این عکس خوب نگاه کنید؛ آنها میخندند؛ آنها در تاریخ گم نمی شوند.

خودم میدانم، جنگ سوریه کم جنایت و خون ریزی به خود ندیده.
اما این بار فرق میکند.
سختی ش آنجاست که انسان در غربت و زیر چشم دشمنِ نامرد مصیبت ببیند. و نگذارند که خودت به داد عزیزانت برسی.

این بار فرق می کند که زن و کودک غیرمسلح را با صدها بار عهد و پیمان و تضمین برای تبادلی متوازن راهی کنی تا جان انسان های کمتری در جنگ و درگیری از بین برود. اما 48 ساعت آنها را اسیر کردند و در روز روشن و جلوی چشم دنیا این جنایت را روا داشتند. آنها شهید نیرنگ و بدعهدی شدند...

مردان فوعه در هر عملیات سنگین مسلحین نهایتا ۵۰ شهید می دادند،  اما از طفلکان و بانوان خود محافظت کردند و داغ سقوط فوعه کفریا را به دل دشمن گذاشتند.
حالا یکجا 60 شهید داده اند که اکثرشان کودک و زن هستند. که باید منتظر باشیم تا همان دشمن نامرد و بی دین به امداد شان برسد. این داغ را به کجا باید بُرد ؟!

راستی مسلحین مضایا و زبدانی تماما در امنیت به سر می برند.
در مرام شیعه علی بن ابیطالب (ع) نبود که با اسیر و غیرمسلح تلافی کند.
بزدل است کسی که در میدان مردانه می بازد و تلافی را از کودکان و زنان میگیرد.

مگر ندیدند مرام ما را؟!  مسلحین الوعر و داریا و خان الشیخ و قدسایا و... همه به سلامت منتقل شدند و نه دست اهانت کسی به آنها رسید و نه خون از دماغ کسی جاری شد.

همین برای قضاوت کفایت میکند که مرام و دین آنها چیست...
و سبحان الله ازینکه بعد از جنایت هم در صفحاتشان با شادی و خوشحالی بهم تبریک میگویند.

اینها نمی دانند که ما مدافعان آن بانویی هستیم که در اوج مصائب فرمود: " ما رأیت الا جمیلا".

و چه مزدی بالاتر از این شهادت برای جهادِ زینبیِ شیرزنان فوعه و کفریا...

و ای بهشتی کودکان فوعه!
در خواب ناز خود غوطه ور باشید که دایه های بهشتی شما را بس.

شما تاوان ولایت و محبت علی(ع) و زهرا(س) را دادید.
شما تاوان عشق زینبی(س) را دادید.
"و نعم عقبی الدار" ...

ما را ببخشید که به جای ما هم تاوان می دهید و اینجا عده ای ناسپاسی میکنند و طعنه میزنند...
بعید میدانم با تصویر پیکرهای نازنین سوخته شما هم از خواب بیدار شوند و بفهمند این جنگ تمام عیار هدفش کیست...
آسوده ی راحت طلبِ مانده ی در شهر را چه به درد و بلای مجاهد و مدافع و شهید ؟!

و باز هم ما را ببخشید که اینجا در ام القرای شیعه، کسی به فکر شما نبود و بازی و سرگرمی برایمان مهم تر بود...
کجاست حاج رسول حیدری ما؟! که داغ و درد اهل سنت بوسنی آرام و قرار را از او گرفت و راهی قلب اروپا شد تا درد تجاوز به نوامیس مسلمین ادامه پیدا نکند... و جان شیرین اش را همانجا نهاد ..

عظمت این داغ را ما چه میفهمیم؟! باید به صاحب الزمان (عج) تسلیت گفت که می بیند و میشنود و داغ شیعیانش را می گرید...
خدایا به کودکان در آتش سوخته فوعه، برسان مهدی صاحب الزمان (عج) را که جان ها به تن گران آمده و شرم از زنده بودن داریم ...

داغ عظیم است و نمی توان از آن گذشت، اما هنوز بخشی از مجروحین در شهرک های اطراف حلب در اختیار مسلحینِ بدعهد و بی دین هستند. و از همه چیز مهم تر حفظ جان آنهاست ...

اما شکی نیست که این جنایت بی جواب نمی ماند که " لا تستعجل عقابهم فأن ربک بالمرصاد " ...
و این خونهایی که یقینا هدر نرفته ...

عشق چون گوهر نایابش کرد /// عاقبت داغ حسین آبش کرد

#شیعه
#شهادت
#لایوم_کیومک_یااباعبدالله

#جهاد_رضا