ممد سیاه و دوستانش را چه شد!!!
هوا گرمه، تابستون شده، ، دو طرف سرک ( جاده ) سبزه سبزه، درختان سیب دره میدان برگ دادن، درخت های زردالو هم همینطور، جلریز تو این فصل از دید خیلی ها چه منظره ی زیبایی داره اما از نظر تو ممد این یعنی خطر!!! طالب حالا جون پناه داره بدون دیده شدن خودشه می رسونه تا لب سرک این یعنی ، گزمه، درگیری، خطر مین...
اما مگه اینا دلیلی میشه برای کم کاری و ترک وظیفه؟ اونم وظیفه ی که حفاظت از 20 کیلومتر ناامن شاهراه 250 کیلومتره کابل – بامیانه.
یکی از دو مسیری که مناطق مرکزی افغانستان رو با کابل وصل می کنه... ممد تو می تونستی بری استراحت کنی! مرخصی بگیری نا سلامتی تو هم ادمی، خونه و خانواده داری کسی رو داری که منتظر اومدنت باشه... اما نمی تونی بری وجدانت و روحیه ت نمی زاره بری، اگه من برم یک نفر از محافظین سرک کم میشه اونم یکی از قومندان ها ( فرمانده ها).
کم کم مردم دارن امادگی عید فطر رو می گیرن این به این معنی هست که رفت و امد مردمت، مردم هزاره و شیعه ات از این مسیر پر تردد، بیشتر می شه... خیلی ها از الان دارن برای رفتن به خانه شون در تعطیلات عید برنامه میریزن، دکان دارها الان در تکاپوی تهیه وسایل عید هستند نکنه مشتری بیاد در دکان و چیزی بخواد و دکاندار نداشته باشه مبادا سفره محقر عید مردم خالی تر از همیشه بمونه، ناسلامتی عید فطر یکی از اعیاد بزرگه مسلمون ها هست. نشه که من نباشم راه برای چند روزی به دست وهابی ها بسته بشه این یعنی شروع فاجعه در منطقه خودم، هزارستان، منطقه ی که عشق خدا، محمد و اهل بیت توش موج می زنه... قریه و دهی نیست که مسجد نداشته باشه و قریه و دهی نیست که مسجد داشته باشه و تکیه و حسینیه نداشته باشه.