ترکیه بعد از دهه ۹۰ میلادی نزج اقتصادی کم نظیری را تجربه کرد، این پویش اقتصادی چیزی شبیه یک جهش بلند بود که حتی در اوج بحران اقتصادی جهانی، اقتصاد ترکیه خم به ابرو نیاورد. همزمان با این تحول سیاستمداران ترک برخی فکر احیای هژمون ترکی ، برخی به فکر احیای هژمون عثمانی(اسلامی) و برخی به صرافت احیای یک ترکیه میکس شده افتادند. در تمام مدلهای مدنظر سیاستمداران ترک، ترکیه ثروتمند جدید در هیچ مرز جغرافیایی نمی گنجید.
این مدلها قایل به مرزهای تاخت و تاز ترکهای #اوغوز از سرزمین های شمال چین تا دروازه های "وین" در قلب اروپا و تمام خاور میانه و شمال آفریقا بودند.
برای تحقق این آمال اما ترکیه با رقبای منطقه ای زیادی روبرو بود، در تمام مدلهای فوق به طور اخص منافع منطقه ای و ملی ایران در تزاحم با اهداف بلندپروازانه ترکها بود. آنجا که ترکها بر ملیت و زبان خود تکیه می کردند، ایران در کشورهای حوزه نفوذ خود در آسیای میانه ردپایی از فرهنگ و زبان خود داشت. آنجا که ترکها سودای هژمون مذهبی داشتند، نفوذ ایران در کشورهای عرب منطقه مانع شکل گیری چنین هژمونی می شد.
در روزهای اخیر اما چراغ سبز مقامات روس برای پیوستن ایران به عنوان عضو دائم پیمان شانگهای چیزی نیست که ترکها کوچکترین تمایلی به آن داشته باشند.
نگاهی به ترکیب کشورهای این پیمان چرایی ناخوشایندی پیوست ایران به آن را، برای ترکیه ملموس تر می کند.
این پیمان متشکل از ۳ عضو ترک زبان قزاقستان (وسیع ترین کشور ترک زبان جهان)، ازبکستان و قرقیزستان به همراه چین، روسیه، پاکستان، هند و تاجیکستان است. چنین ترکیبی باعث شد تا در درگیریهای ایالت سین کیانگ چین در سال ۲۰۰۹ میلادی کشورهای ترک زبان این پیمان کوچکترین واکنشی به سرکوب تظاهرات اویغورها توسط حکومت چین، نشان ندهند این در حالی بود که ترکیه بابت راه اندازی کارزار رسانه ای GÖK BAYRAK AĞLIYOR
به معنای "پرچم آبی رنگ می گرید" هزینه هنگفتی در فاز سیاسی در روابط خود با چین متحمل شد.( اویغورهای ایالت سین کیانگ چین پرچم "ترکستان شرقی" را دقیقا به شکل پرچم ترکیه با پس زمینه آبی رنگ انتخاب کرده اند.) این در حالی بود که طی دو دهه اخیر دولت مردان ترکیه، پیرو شعار معروف مصطفی کمال پاشا (turkiye bütün türklerin dir ) (ترکیه متعلق به تمام ترکهاست) تسهیلات بی نظیری را در اختیار شهروندان این سه کشور از بورسهای شگفت انگیز تحصیلی در معتبرترین دانشگاههای این کشور گرفته تا معافیتهای گمرکی پرمنفعت برای تجار ، قرار داده است.
پذیرش افغانستان در این تشکل به عنوان عضو ناظر، هم برای ترکیه امر مطلبوبی نیست، چرا که ترکیه از طریق ازبکهای تحت رهبری ژنرال "عبدالرشید دوستم " و قرقیزهای پامیر همواره به دنبال جای پایی در تحولات افعانستان بوده است. (اعطای شهروندی به دهها خانواده قرقیز مستقر بین مرزهای افغانستان و پاکستان و پذیرش زنرال عبدالرشید دوستم پس از فرار از افعانستان گوشه ای از تلاشهای ناکام ترکیه برای تاثیر در تحولات افغانستان است.)
پذیرش ایران در این پیمان به عنوان عضو دائم گرچه ایران را به متحد استراتژیک هیچ یک از سه کشور ترک زبان مذکور تبدیل نمی کند اما دست کم روابط تجاری و حتی نظامی ایران را با آنها بهبود می بخشد.
گرچه در اساس نامه این تشکل بر غیر نظامی بودن این پیمان تاکید شده اما انجام ۳ مانور نظامی مشترک بین اعضا و اشارات اعضا به همکاری ارتشهای عضو در مبارزه با تروریزم و افراطی گری، احتمال تغییر مشی نظامی این تشکل را در اینده محتمل تر می کند. عدم پذیرش پیشنهاد ایالات متحده آمریکا برای حضور در این تشکل به عنوان عضو ناظر همزمان رویکردی در تقابل با ناتو را القا می کند گرچه اعضای این پیمان همواره رویکرد متوازن کننده در مقابل ناتو را رد کرده اند.
نزدیکی روابط ایران به ترکهای آسیای میانه همانقدر برای ترکیه دردناک است که نزدیکی روابط ایران و اعراب. چرا که ترکیه در دو دهه اخیر تمام ظرفیت های خود را برای ایجاد یک اتحادیه ترکی به تقلید از اتحادیه عرب به کار گرفته است اما علی رغم اینکه چنین اتحادیه ای تا کنون چیزی بیش از یک اسم نبوده با ورود ایران به روابط شبه راهبردی با ترکهای استپ نشین از طریق عضویت دائم در پیمان شانگهای؛ عملا کارکرد مورد نظر را برای ترکیه در مقابل هیچ یک از چالشهای منطقه ای نخواهد داشت، در صورتی که دست کم تا پیش از این، اتحادیه ترکی به صورت بالقوه توان تقابل با نفوذ ایران در مراکز هدف ترکیه را داشت.