یکی از مواردی که کمتر بهش اهمیت داده شده، نقش نیروی هوایی در عملیات ها و مخصوصا عملیات بیت المقدس بود.

هرچند اگر بخوایم منصف باشیم، بسیاری از رشادت های نیروهای سپاه هم به درستی منتقل نشده (مخصوصا نقش احمد متوسلیان در پیشروی و فتح خرمشهر) و کلا فرهنگ دفاع مقدس ما از تحلیل ابعاد نظامی به دور بوده و فقط به جنبه معنوی کار پرداخته..

عکس هوایی زیر، مهمترین پل پشتیبانی نیروهای عراقی در خرمشهر رو نشون میده که بعد از فاز اولیه علمیات و 15 روز قبل از فتح نهایی شهر، توسط سرهنگ خلبان محمود اسکندری و ستوانیکم علی اکبر زمانی بمباران و تخریب شد.

متاسفانه همیشه این طور نشون داده میشه که ایرانی طی جنگ تحمیلی یه یاعلی میگفتن و همه عراقی ها تسلیم میشدن ولی واقعیت اینه که فرماندهان و رزمندگان ایرانی، علاوه بر توکل از وسیعترین شناسایی ها و بهترین تاکتیک ها استفاده میکردن..

یه واقعیتی وجود داره که این چند سال اخیر فرماندهان دارن بهش اعتراف میکنن و اون هم اینه که تا قبل از پایان فاز اول عملیات "الی بیت المقدس" (دقیقا همون مرحله ای که نیروهای ایرانی بعد از 2 سال به مرز بین المللی رسیدن) تمامی تاکتیک ها برای فتح بصره چیده شده بود به صورتی که نیروها با گذر از مرز، به خاکریز های مثلثی حمله کرده و با گذر از اونها، عملا 11 لشکر تمام مجهز عراقی رو محاصره کرده و البته به دروازه های بصره برسن.

خاکریز های مثلثی که حاصل تجربه غربی ها در جنگ جهانی دوم بود، موثر ترین آرایش خاکریز در جهان و در مناطق باز هستن؛ که البته برای صدام طراحی و اجرا شدن :

بعد از اینکه نیروها به تنومه (دروازه بصره) رسیدن، نیروهای مردمی شیعه بصره در شهر به نیروهای عراقی حمله کنن و در واقع کاری کنن که نیروهای ایرانی بتونن وارد شهر بشن (مثلا همین هادی العامری یکی از مبارزان بوده).

اما در این میان مقاومت بالای عراقی ها در خاکریز های مثلثی و پنج ضلعی، خستگی نیروها، کمبود امکانات و همچنین تغذیه اطلاعاتی عراق توسط غرب و شرق باعث شد تاکتیک عوض بشه و تنها به محاصره شهر و نیروهای درون اون اکتفا بشه..

خاکریز های مثلثی به این شکل طراحی شده بودن که هر مثلث به صورت جزیره ای یا موزاییکی دفاع میکردن و سقوط یکی از مثلث ها باعث سقوط کل خط نمیشد.در خاکریز های خطی یا هلالی، تنها کافی بود که نیروها از خاکریز رد بشن تا کل پشت خاکریز در تیر رسشون باشه و به اصطلاح خاکریز سقوط کنه اما در خاکریز های مثلثی، هر مثلث بزرگ از 4 مثلث درونش تشکیل میشد و باز هم گرفتن به مثلث کوچک تر، باعث نمیشد که کل مثلث سقوط کنه؛در واقع خاکریز خط مقدم یه خاکریز نبود و چند تا خاکریز شده بود که بر هم دید داشتن.حتی اگر نیروها خاکریز ها رو دور زده و محاصره می کردن، به علت بسته بودن فضای خاکریز، توانایی دفاع از اون حداقل طی یکی دو هفته وجود داشت و در واقع با دور زدن اونها، نیروهای عراقی از پشت غافلگیر نمیشدن؛حالا اینکه توی این خاکریز ها آرایش نیروها و تانک ها و توپ ها و سنگرها چطور بوده، خودش یه داستانه ...

یه نکته ای هم که وجود داره که خیلی ها این انتقاد رو میکنن که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ ادامه داده شد؟برای این بود که فرماندهان از همون اول نقشه فتح بصره به عنوان برگ برنده در میز مذاکرات و تضمین کننده قراداد صلح و پرداخت غرامت رو دفاع کرده بودن و در واقع در سیاستمدارها این انتظار رو به وجود اومده بود که بعد از این عملیات جنگ میتونه خاتمه پیدا کنه..

اصلا اگر هم دقت کنید 3 عملیات بزرگ کربلای 5 (محدوده خاکریز های مثلثی، پنج ضلعی و کانال ماهی تا تنومه) کربلای 4 (روخانه اروند در محل تلاقی کارون و جزیره بوارین) و والفجر 8 (رودخانه اروند در مصب خلیج فارس در محدوده اروندکنار و فاو) دقیقا برای رسیدن به اهداف تعریف شده در عملیات بیت المقدس طراحی شده بودن (گرفتن بصره به عنوان برگ برنده)

اگر مصاحبه سردار سلیمانی هم دیده باشید ایشون میگن که سخترین مرحله جنگ، عملیات بیت المقدس بود..البته در این میون من مطمئن هستم برای اینکه ایرانی ها روی زمین تمام تلاششون رو کردن، خداوند کاری کرد که تمام عراقی های محاصره شده تسلیم بشن وگرنه توان و استعداد ایران (70 هزار نیرویی اولیه که 20 روز دائما جنگیده و حداقل 50 کیلومتر راه رفته) خیلی کمتر این بود که بتونه استعداد 11 لشکر در خارج از خرمشهر رو خنثی کنه و 20 هزار نیرو تمام تجهیز شده و پرانرژی رو طی 2 روز اسیر کنه..

اگر ایران علاوه بر 6 لشکر و تعدادی تیپ مستقل، دو سه لشکر بیشتر نیرو داشت سرنوشت جنگ و دو کشور عوض می شد.

یه زمانی داشتم به مکالمات ضبط شده بیسیم حسن باقری (مقر فرماندهی) و احمد متوسلیان (نوک پیکان حمله) گوش میدادم، حاج احمد که فشار زیادی روی نیروهاش بود که باقری میگفت که یه گروهان واسم نیرو بفرست، حسن باقری میگفت الان یه گروهان برای من ارزش یه تیپ رو داره!

خیلی از جنگ دیده ها، حاج قاسم رو با احمد متوسلیان اون روزها مقایسه میکنن که هر جا کار گره میخورد، تیم باقری-متوسلیان اون گره رو باز میکردن؛

اما امان از رسانه ها که یک دهم عظمت حاج احمد متوسلیان رو نشون ندادن.

ایمان، پشتکار، توان فرماندهی و کاربلدی حاج احمد به حدی بود که معاونی مثل حاج همت داشت (که خود حاج ابراهیم همت هم واسه خودش عظمتی بود).

نقشه عملیات کربلای 5 که با پیروزی نسبی ایران به پایان رسید.

خاکریزهای مثلثی اونقدر زیاد و مجهز بودن که فرماندهان ترجیح دادن اونها رو دور زده و از پنج ضلعی به تنومه و بصره نزدیک بشن.

نبرد کربلای 5 اونقدر سنگین بود که آمارها نشون میده یک سوم شهدای 8 ساله ایران و عراق، در چند هفته این عملیات شهید شدن.

به نقل از شاهد عینی میگم که صدام اونقدر زرهی توی یه وسعت 40 در 30 کیلومتر اورده بود که وقتی از روی خاکریز نگاه میکردی انگار تنومه مثل لونه مورچه ها و تانک ها مثل مورچه هایی بودن که دور شیرینی جمع شدن. (بعدها تعداد رسمی بین 1500 تا 1800 تانک اعلام شد).

در این عملیات با اینکه باز هم خطوط مقدم و خط یک و دو عراق شکسته شد و سازمان رزم عراق به هم خورد، یه علت کمبود نیرو و تجهیزات، عملیات تا تنومه ادامه پیدا نکرد.

تعداد نیروهای عراقی حداقل 400 هزار و ایرانی حداقل 500 هزار نفر (اکثریت عراقی ها لشکر های مجهز شامل پیاده، مکانیزه و زرهی ولی ایرانی ها تمامی 6 لشکر پیاده و پشتیبانی تیپ ها و گردانهای زرهی و مکانیزه)