عباس گُل بود، یه دسته گُل. خیلی محجوب و مظلوم بود. روز آخری که داشتم میرفتم بهم گفت آقا سعید این شیرینی ما رو نمیخوای بدی گفتم حتما رو چشَم عباس جان. ولی نشد که بشه ...با اینکه سنی 4 سال از من کوچکتر بود ولی با اخلاقش مثل یه داداش بزرگتر برام بود. هیچ وقت صداش رو بلند نمیکرد. خیلی صبور و مقاوم بود خنده هیچ وقت از رو لبش جدا نمیشد. نمیدونم چی بگم هرچی بگم کم گفتم فقط میتونم بگم واقعا جاش تو این دنیا نبود از تو همین عکس هم میشه فهمید یعنی ظاهر و باطنش یکی بود. واقعا این دنیا براش کوچیک بود. این دنیا جای من و امثال منه که دست و دلمون بهش دوخته شده. فقط امیدوارم ما رو بخاطر اذیت هایی که کردیمش حلال کنه و دستمون اون دنیا بگیره.
۲۲ خرداد ۹۵، ۱۶:۵۹
پاسخ:
خداوند با سالار شهیدان محشورش کنه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
ما بر آنیم تا از جبهه ی حق و در راستای حق و برای حق تلاش کنیم و نوری باشیم برای زدودن تاریکی افکار و روشنی بخش اذهان ...