درست زمانی که ما در خواب بودیم، افرادی برای تامین امنیت خودشون و  البته ما بیدار بودن.
.
چه فرقی میکنه کی و جا،
شاید سرباز وظیفه ای که در محلمون گشت میزد
شاید جوانی در سوریه که دیشب 4 سال پر آشوب رو مرور کرد
شاید نیرویی از پیشمرگه که دیشب و طی طوفان شن سعی در حفظ موضعی داشت که به تازگی برای فتحش خون داده شده بود  
و شاید جایی در کنار باب المندب که جوانی پیکرش به خونش سرخ شد.
.
یک اسم بین اینهمه آدم هر چقدر بزرگ باشه باز هم گمه،
این همه اسمی که بعدا در کتاب های تاریخ به چند کلمه خلاصه خواهند شد: مردانی تلاش کردن تا اونچه بهش عقیده داشتن رو زنده نگه دارن.
و چه خوب عقیده ای که بر پایه پا گذاشتن در راه خدا باشه.
.
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ