هفته هاست میخوام تحلیلی در مورد اثرات و پیامدهای استراتژی مهار پایگاه های اثرگذار داعش به وسیله محاصره کردنشون بنویسم.
کمی وقت و ترس از اینکه حق مطلب ادا نشه و البته در نظر گرفتن این نکته که ممکنه با گذشت زمان، برهه مناسب برای این تحلیل از دست بره منو به این فکر انداخت که با دادن فرضیات اولیه و مقدمات، از نظرات شما استفاده کنم.


با توجه به اینکه این استراتژی در سوریه کاملا نمود داره، اول یه سری پیش فرض ها  در مورد سوریه بگم که بعدا ممکنه در نظراتتون بدردتون بخوره:
در جریان ماه های اول درگیری های سوریه، بسیاری از مناطق از جمله زیرمناطق شهری در شهرهای بزرگ سوریه به کنترل کامل مسلحین در اومد. اینکه گروههایی بتونن محله هایی رو در شهرهای بزرگ به کنترل خودشون در بیارن و البته این کنترل رو چندین سال حفظ کنن، اغلب ناشی از برنامه ریزی هایی بود که تا حدود یک سال قبل از شروع درگیری ها، بافت تفکرات مذهبی و سیاسی مردمان محله ها رو که اغلب یکنواخت و آرام بود رو به پراکنده و ناآرام تقسیم کرد.
دمشق به عنوان شهری با حضور ناغالب تفکرات خاص (که این تفکرات در شهر گسترده بودن) در کمتر یکی دو سال و در آستانه درگیری ها به شهری تبدیل شد که هر گروه با تفکرات خاص ،خودشون رو در منطقه ای خاص متمرکز کرده بود.
محله سیده زینب که روزی به واسطه توریست پذیریش، منبع درآمد و محل زندگی اقشار مختلف بود، به محله ای شیعی، محله هایی مثل حجرالاسود و یرموک، محله هایی با تفکرات غالب اخوانی-القاعده ای-تکفیری و محله هایی مثل جوبر و به صورت غالب غوطه شرقی به کنترل ارتش آزادی ها در اومد.
البته این نکته که جزیره های مقاومتی شکل گرفته توسط معارضین طی این حدود 5 سال ؛ بسیار کوچک شدن رو نباید از قلم انداخت. اما این نکته رو باید اعتراف کرد که طبق محاسبات مثلا در دمشق و اطرافش برای حفظ فشار روی این مناطق بیش از 20 درصد ارتش سوریه در حالت انفعالی قرار گرفته! و حال اگر نیرویهای لازم برای حفظ محاصره مناطق جزیره ای در کل سوریه رو در نظر بگیریم، خواهیم دید که درصد قابل توجهی از نیروهایی که میتونن معادلات سوریه رو به نفع دولت بر هم بزنن، برای حفظ این محاصره ها، درگیر هستن.
* دوستان فکرتون مشغول سوریه نشه (این جزیره ها به علت عوامل مختلف به آسونی قابل پاکسازی نیستن و محاصره اونها در سوریه محاسنی بیشتر از دادن تلفات برای پاکسازیشون داره!)، این مقدمه ای بود برای قسمت بعدی بحث.
.
اما در عراق که منظور بحثه!

داعش اما در عراق به شیوه ای متفاوت زمین تسخیر کرد و اون، پیشروی از خارج از کشور به سمت داخل بود. البته درسته که سه شهر موصل، تکریت و فلوجه؛ قبل از رسیدن داعش به اونها تقریبا از داخل توسط شهروندان موافق داعش به مرز سقوط رسیدن ولی بر خلاف سوریه که قیام جزیره ای قسمت اصلی استراتژی طراحان سقوط سوریه بود، این مورد برای دواعش از برنامه ها حساب نمی شد.
بعد از به خود اومدن دولت و ارتش و نیروهای مردمی برای سازماندهی مقابله با داعش اگر یادتون باشه اولین عملیات های موفق در مناطق نزدیک  بغداد، کربلا و سامرا و استان دیاله شروع شد. البته در مناطق شمالی هم کردها به کمک ارتش تونستن پیشروی های خوبی داشته باشن.
اگر بخوام نوع استراتژی ها در فتح مناطق رو دسته بندی کنم میشه به این نکته اذعان کرد که استراتژی کلاسیک و چریکی در نسبتی مناسب که توسط ارتش و نیروهای مردمی اجرا میشد، متضمن پیشروی ها بود.
در این روش پس از محاصره اولیه منطقه که باعث فشرده شدن دشمن میشه (که استراتژی کلاسیک میشه حسابش کرد)، با درگیری های سنگین توان داعش گرفته میشد و اگر نیروهای داعش فرار نمیکردن، اقدام به حمله مستقیم و همه جانبه میشد.
مواردی مثل اینکه نظرات فرماندهان به کدوم سمت (استراتژی کلاسیک یا غیر کلاسیک) منعطف باشه هم، مواردی همچون طول مدت محاصره شهر یا نحوه تعیین محورهای حمله نهایی رو مشخص میکرد.
اما کمی وارد زمان حال بشیم:
شاید این حقیقت که وزنه استراتژی کلاسیک در مبارزه با داعش داره سنگین تر میشه رو به خوبی در این 6 ماهه درک کرده باشید و در این 3 ماهه دیده باشید. این استراتژی مخصوصا بعد از ورود نیروها به الانبار و رفتن قسمت قابل توجهی از نیروهای نظامی داوطلب (که عموما استراتژی کلاسیک ندارند) زیر نظر نیروهای ارتش به خوبی مبین شده.
البته هیچ زمانی نمیتونم به نیروهای داوطلب و فرماندهانشون برای این کار خرده بگیرم برای اینکه اگر این شرط رو قبول نمیکردن، الانبار به مرز سقوط رسیده و وضعیت سه استان بغداد، کربلا و صلاح الدین جدا بحرانی میشد.
اما کم کم به انتهای بحث برسیم.
همونطور که میدونید اگر چه پیشروی ها در استانی مثل الانبار خوب بوده و در شمال صلاح الدین هم هر ماه نسبت به ماه قبل تقویت استقرار داشتیم، اما پیش گرفتن استراتژی جزیره ای ساختن و وارد فرسایش شدن نیروهای حفظ کننده جزیره، این نگرانی رو برای من ایجاد میکنه که عواملی مثل بی انگیزه شدن نیروها، جا خوش کردن غده های سرطانی داعش در منطقه، احتمال به نتیجه نرسیدن فشارهای ایجاد شده توسط محاصره و ... به وجود بیاد.

مخصوصا اینکه فعلا دولت عراق و تصمیم گیران محلی ترجیح میده که زندگی رو بر دواعش مورد محاصره قرار گرفته سخت نکنن (ارتش سوریه با ایجاد عواملی مثل بمب باران های منظم، قطع دسترسی ها، منع رفت آمد و ... فشار ایجاد میکنه)  و این در حالیه که از اینور  هنوز برق شهر فلوجه وصله.


مناطقی که در محاصره کامل یا قابل توجه هستن (سعی کردم به ترتیب اهمیت و استحکام محاصره بنویسم):
رمادی
فلوجه
روستای کرمه و منطقه صنعتی جنوبش
زنجیره روستاهای بین رمادی و فلوجه که اهمیتی کمتر از خود شهر ها ندارن
نیمه شمالی شهر بیجی
منطقه عمومی جنوب کرکوک و شمال صلاح الدین
روستاهای بین کوه های حمرین و فرات در شرق بیجی
مجتمع مسکونی سد ثرثار (حمله گاه و بی گاه به اطراف سامرا)
قسمت جنوبی کوه های حمرین در استان صلاح الدین
کوه های حمرین و تعدادی روستای اطراف آن در دیاله
.
حال اگر دوست دارید برای تکمیل بحث و نتیجه گیری شرکت کنید، لطفا با اظهار نظر در موارد زیر، کمک کنید:
1- در بحث موارد فوق نکته ای میتونید ذکر کنید که باعث روشن تر شدن بحث بشه یا اطلاعات رو نقض یا تکمیل کنه؟ (تکمیل و تصحیح فرضیات)
2- از اطلاعات ارائه داده شده میشه نتایج معتبر تری گرفت که استدلال رو تکمیل یا تضعیف کنه؟
3- در مقوله نتیجه گیری، موردی از قلم نیوفتاده؟ موردی اضافه نیست؟ شما چه نتیجه ای میگیرید؟
4- راه حل چیه؟ آیا روشی که پیش گرفته شده درسته؟ میشه بهبودش داد؟ کلا اشتباهه؟ شما روشی میشناسید که بر پایه واقعیت های موجود و استعداد های میدانی بشه از اون نتیجه بهتری گرفت؟