عملیات پیشروی در محور جنوبی حلب به دست نیروهای محور مقاومت و بدون حضور اثرگذار نیروی زمینی سوریه تقریبا همزمان با شروع عملیات رفع محاصره فرودگاه کویرس در اکتبر 2015 یا مهر 1384 آغاز شد.
هرچند که در برهه اولیه شروع عملیات، هدف یا اهداف عملیات مشخص نبود و اهداف احتمالی رو می شد در سه گزینه
1- تقویت بازوی جنوبی جهت محاصره حلب
2- پیشروی به سمت فرودگاه ابوضهور و امن کردن میسر پشتیبانی حلب
3- پیشروی در عمق به سمت استان ادلب و شهرهای محاصره شده فوعه و کفریا
خلاصه کرد اما با گذشت هفته های ابتدایی و جهت گرفتن پیکان حملات به سمت فوعه و کفریا مشخص شد که گزینه سوم یعنی رسیدن به فوعه و کفریا، به احتمال زیاد هدف نهایی عملیات هست ..
حال و فضای آن روزهای سوریه از جمله مقاطع خاص جنگ داخلی سوریه است که در هیچ محوری دفاع یا عقب نشینی خاصی نداشتیم. در این برهه حضور نیروی هوایی روسیه و پشتیبانی واقعی اونها (همانند آنچیزی که الان آمریکا مشابه آن برای کردها مهیا کرده) عملا جبهه های لاذقیه رو برای پیشروی های اولیه مشتعل کرده بود و قطع مسیر پشتیبانی حلب از اعزاز نیز ضربه ای سنگین به مسلحین زده بود (که هنوز آثارش قابل مشاهدس).
شرایط فوق و البته حضور نیروهای نخبه مثل نیروی صابرین در کنار برادران فاطمیون و عراقی ها باعث شد که نیروها طی حدود 20 روز به شهر الحاضر برسن و طی 60 روز به حد نهایی پیشروی های خودشون در جنوب حلب برسن که دست آوردهای این 60 روز رو در نقشه به رنگ نارنجی مشاهده می کنید و به این ترتیب حدود 20 کیلومتر از مسیر 50 کیلومتری حلب تا فوعه طی شد.
اما عملیات در این زمان متوقف شد.
در مورد چرایی توقف عملیات باید گفت که طبیعتا با ورود نیروهای محور مقاومت به عمق میدانی جبهه ادلب، مسیر پشتیبانی نیروها باید همون قدر که طویل می شد، از عرض هم گسترش پیدا میکرد تا در صورت حمله احتمالی به مشکل بر نمیخوردیم. خوب طبیعتا فرمانده ها نیز منتظر به سرانجام رسیدن عملیات لاذقیه با رسیدن نیروهای سوری به جسر الشغور بودن تا با درگیر شدن بیشتر مسلحین در این شهر که حدود 40 کیلومتری ادلب هست (ما نیز در محور مقابل در 40 کیلومتری ادلب بودیم) مسلحین از دو طرف قیچی شده و جنگ سوریه عملا تموم شده حساب شه (نقشه دوم رو مشاهده کنید که همون زمان طراحی کردیم).
به این ترتیب عملا ما حدود 3 ماه از آخرین روزهای سال 2015 تا ماه مارس 2016 صبر کردیم تا نیروهای سوری در بیشترین پیشروی خود به کنسبا در حدود 15 کیلومتری جسرالشغور رسیدن.
اما ماه مارس که میتونست ماه فتح جسرالشغور باشه، روسها به صورت ناگهانی اعلام کردن که اکثر نیروهاشون رو از سوریه خارج خواهند کرد.
هرچند که نبود نیروی هوایی روسیه بصورت خاص و مستقیم بر عملیات نیروهای مقاومت در جنوب حلب تاثیر گذار نبود اما عمده ی تاثیرات آن به صورت غیر مستقیم نمایان شد.
از اثرات این ماجرا میتوان به اطمینان گروه های تکفیری از عدم پیشروی ارتش سوریه در کوه های لاذقیه و اطمینان از عدم وجود نیروی هوایی موثر در حملات نقطه زن بود.
بدین ترتیب که دیگر خبری از هدف قرار گرفتن کاروانهای زرهی امدادی مسلحین از ادلب به ریف جنوبی حلب و یا از جسر الشغور به ریف شمالی لاذقیه نبود ..
حضور هوایی کامل سوریه در این برهه از عملیات تضمین کننده هدف قرار گرفتن نیروهای پشتیبانی گروه های مسلحین بود .
و مورد دیگر اینکه این گروه ها که اعضاشون اکثرا از نیروهای خارجی القاعده بودن قبل از این برای جلوگیری از قطع مسیر پشتیبانی جبهه شمالی مسلحین در کوه های لاذقیه درگیر بودن و میدونستن که به واسطه وجود شهرهای بزرگ نیروهای محور مقاومت تا بزرگراه حلب بیشتر پیشروی نمیکنن، فرصت کردن که به واسطه ترزیق و انتقال نیرو، به جبهه جنوبی حلب بیان (هرچند که این انتقال عملا 2 تا 3 ماه طول کشید).
بعد از این بود کم کم محک زدن ها شروع شد و تا الان که حملات گسترده تر برای پس گیری مناطق از دست رفته شروع شده .
.
اما در مورد عملیات های اخیر در جنوب حلب (بعد از به اصطلاح آتش بس) ، باید گفت که سهم ما یک عملیات و سهم طرف مقابل 5 عملیات جدی بوده.
حمله ابتدایی اونها به العیس و تل العیس که با موفقیت همراه بود.
حمله ما با العیس و تل العیس که با موفقیت همراه نبود.
حمله گسترده اونها به خان طومان، خالدیه، برنه و زیتان که با موفقیت همراه نبود.
حمله متمرکزشون به خان طومان و خالدیه که با موفقت همراه بود.
حمله گسترده شون به معراته، مخازن سلاح و سوخت، حمیره و قلعیجه که با موفقیت همراه بود.
حمله به قراصی که با موفقیت همراه بود.

.
اما در مورد عقب نشینی ها و علل:
همونطور که اول بحث گفتم، اگر علت اصلی باز کردن این محور را رسیدن به فوعه و کفریا به کمک محور لاذقیه بدانیم، خوب طبیعیه که وقتی محور لاذقیه ایستاد و مسلحین شروع به تشکیل خط دفاعی جدید کردن، ما نیز از خیر پیشروی گذشتیم چون یک سمت عملیات نیمه تمام رها شد .
حال اینکه چرا خط دفاعیمون رو محکم نمی کنیم تا این مناطق رو از دست ندیم، فعلا ترجیح میدم در موردش صحبت نکنم اما چند نکته که واضحه باید اشاره بشه:
1- بهترین نیروهای جبهه النصره و گروه های اعوان و انصارش در مقابل ما هستن. مخصوصا نیروهای خارجی النصره که انغماسی ها (خط شکن ها) اغلب از این گروه ها هستن.
2- گستره ی عملیات های انتحاری و استفاده از موشک های هدایت شونده شون نشون دهنده اینه که حتی در همین برهه که نیروهای موجود ما در خط ، اغلب نیروهای عادی هستن، مسلحین از ورود به مناطق ،بدون تلفات سنگین عاجز هستن.
3- عکس ها و فیلم های منتشر شده از نبردها بیانگر اینه که در بسیاری موارد به خصوص این حمله آخر به اطراف خان طومان(الحمیره ، قلعجیه ، معراته) ، نیروهای محور مقاومت به صورت سیستماتیک و با دانستن حمله عقب نشینی کردن. البته در جایی مثل خلصه که عزم بر دفاع بود، دو انتحاری حمله کننده به مرکز شهر نیز راه به جایی نبردن.
.
اما در مورد پیشبینی آینده
از سه هدفی که در صورت در اختیار داشتن جنوب حلب میتونه محقق بشه:
1- رسیدن به فوعه و کفریاست که با شرایط فعلی غیر ممکنه
2- عملیات محاصره حلب که از همون اول هم اینکه محور جنوبی رو برای پیشروی و تکمیل محاصره حلب در نظر بگیریم، کمی غیر منطقی بود.
3- تحکیم و تعریض جاده خناصر-اثریا که با این پیشروی های ارتش سوریه به سمت طبقه عملا داره انجام میشه.
.


حرفی خودمانی و نتیجه گیری:
اینکه در این روزها سوالات زیادی پرسیده میشه که اگر بنا به عقب نشینی بود، پس چرا اینهمه خون برای پیشروی ریخته شد، حرف اشتباهی نیست اما کامل هم نیست.
موضوع اینجاست که این محور برای ارتش سوریه اولویت و توجیه نداره یعنی ارتش سوریه به تنهایی به واقع قادر نیست که خط رو جلو ببره و گروه های مختلف مسلحین هم طبیعتا برای ماندن در صحنه ی نبردهای اصلی برای حلب و جلوگیری از سقوط حلب ، جنوب حلب رو انتخاب میکنن و اینجاست که عملا در این صورت با نگه داشت منطقه توسط ما ، باید شهدای زیادی رو متحمل بشیم (هرچند که طرف مقابل کمتر از ما تلفات نمیده و مطمئنا بیشتر هست) .
موضوع دیگر آنکه تصمیم گیران محور مقاومت این رو نشون دادن که در جبهه ای جز جایی که جان انسان های بی گناه در خطره، حضور میدانی و سیاسی نخواهند داشت. به صورتی که حضور گسترده نظامی-میدانی ما (و به خصوص نیروهای ایرانی) تنها در عملیات شکست محاصره نبل و الزهرا و تلاش برای شکست محاصره فوعه و کفریا خلاصه شد در صورتی که همین نیروهایی که در جنوب حلب عملیات میکردن رو اگر در محور مخیم حندرات بکار میگرفتیم، به احتمال بسیار زیاد حلب محاصره شده بود.
سوریه باید در نهایت توسط خود سوری ها آزاد بشه و اگر نیروهای ایرانی در حجم وسیع تری به سوریه اعزام بشن حتی در صورت پیروزی نهایی ، تبعات منفی بعد از اتمام جنگ بیشتر از نتایج مثبت آن  خواهد بود ؛ ارجاع میدم شما رو به سخنان امام خامنه ای که اطرافیانشان از تاکید امام بر آزادی سوریه توسط خود سوری هاست .

و اما یک نکته ای که معمولا کمتر به آن توجه میشه این هست که بعد از این چند سال نبرد ،ثابت شده که فرماندهان اگر قصد جدی برای مقاومت یا پیشروی داشتن، محال بود که این مناطق از دست برند؛ این سخن رو کسانی که از نبردهای سوریه بازگشته اند به خوبی تایید میکنند .

در نهایت توجهتون رو به نقشه اصلی جلب میکنم، که در اون مقدار پیشروی های عملیات دو ماهه بچه های ما با رنگ نارنجی و مقدار پیشروی های اخیر تروریست ها با رنگ های آبی مشخص شده.