این‌جا می‌خواهم یک پرانتز باز کنم.

نگاه کنید، در زمان جنگ با اسرائیل ما از شهیدانمان و خسارت‌های دشمن صحبت می‌کردیم.

این بخشی از نبرد و جنگ روانی و رسانه‌ای بود. بسیار طبیعی بود. اگر در مورد مقاومت می‌گفتیم این‌جا ۲، ۳ و ۵ نفر شهید شدند، در مورد دشمن نیز می‌گفتیم. اگر درباره‌ی دشمن صحبت نمی‌کردیم شاید استفاده‌ی منفی می‌شد پس درباره‌ی سربازان، زخمی‌ها و کشتگانش سخن می‌گفتیم و از ورودمان به پایگاه‌ها، زدن تانک‌ها، زدن خودروهای زرهی و عملیات‌های استشهادی‌مان فیلم می‌گرفتیم.

این‌ها صحنه‌ی [شهادت] شهیدان را کامل می‌کرد و یک موفقیت روحی بود. ما به دلایل متعددی که الآن وقت بیانشان نیست، در سوریه در سکوت می‌جنگیم. غیر از روز نبرد سرزمین‌های عرسال و قلمون هیچ وقت نیامدم بگویم تعداد شهیدان ما و کشتگان گروه‌های مسلح این اندازه است. هیچ وقت این کار را نکردیم. دلایل متعددی دارد که این کار را نکردیم.

اجازه دهید استثنائا این بار برای نشان دادن حجم نبرد حلب، اعداد را بگویم. نمی‌خواهم از ۳، ۴ یا ۵ ماه پیش که نبرد واقعی در آن منطقه آغاز شد محاسبه کنم، تنها از ۱ ژوئن می‌گویم. اگر اعداد را بگویم حتی بعضی از دوستان نمی‌توانند هضم کنند. بگذارید از ۲۰۱۶/۶/۱ یعنی آغاز همین ماه تا ۲۰۱۶/۱/۲۴ صحبت کنم. مکان، روز، ساعت، زمان و نام این تعداد که خواهم گفت نزد ما موجود است و حتی اگر در پرونده‌های گروه‌های مسلح نگاه کنید بسیاری از این نام‌ها را خواهید یافت ولی هیچ کس روی آن‌ها کار نمی‌کند، تمام جهان روی ما کار می‌کند.

شهیدان ما را محاسبه می‌کنند و نام‌هایشان را می‌نویسند و با آن‌ها فاجعه‌ی بشری می‌سازند و برای جوانان ما دل می‌سوزانند. خیلی خب، آمارها را سریع می‌خوانم چون می‌خواهیم از زمان استفاده کنیم. گروه‌های مسلح فقط از ۱ ژوئن تا ۲۴ ژوئن، ۶۷۰ کشته داشته‌اند از جمله ده‌ها فرمانده میدانی و برخی فرماندهان ارشد.

نام فرماندهان در پرونده‌ی گروه‌های مسلح موجود است. بیش از ۸۰۰ زخمی داشته‌اند. فقط از اول این ماه. بعضی از زخمی‌ها شاید بیش از شهیدان رنج می‌کشند. همچنین بیش از ۸۰ تانک، نفربر و خودروی زرهی در همین خط منهدم شدند. شما می‌دانید که ۸۰ تانک، نفربر و خودروی زرهی عدد بالایی است. این‌ها غیر از مواضع توپخانه‌ای، خطوط و اتاق‌های عملیات، پادگان‌ها و انبارهای مهمات است. خب، این آمار را در صحنه‌ی کلی قرار دهید و ۲۴ شهید و ۱ مفقود و ۱ اسیر را نیز بگذارید. در چنین نبردی، تعداد شهیدان باید بیش از این‌ها می‌بود.

در زمینه‌ی جغرافیایی نیز این که یک روستا را از دست دادیم یا به دست آوردیم مهم نیست، مهم کلیت نبرد است که آیا به آن‌ها اجازه دادید به سمت تحقق هدفشان حرکت کنند؟ آیا خسارت‌های سنگینی به آن‌ها وارد کردید که بر اراده‌ی نبردشان تأثیر بگذارد و از آن طریق به آن‌ها بگوید پروژه‌تان شکست‌خورده است؟ چه چیزی پنج دوره طوفان جنوب را در درعا متوقف کرد؟ حجم خسارت‌های انسانی گروه‌های مسلح. غرق زخم شدند و دیگر نمی‌توانستند ادامه دهند. سعودی فشار آورد، آمریکایی‌ها فشار آوردند، پول دادند ولی کار تمام شده بود. سر تا پا زخم بودند و شک و تردیدشان به اندازه‌ای بود که امکان دستیابی به موفقیت وجود نداشت. هدف در منطقه‌ی حلب نیز همین بود.

برادران و خواهران، برادران سوری و ایرانی و دیگر هم‌پیمانان عزیز نیز شهیدانی داشتند ولی در حال صحبت از نبردی با چنین عظمت و اندازه‌ای هستیم. بعضی این‌گونه نشان دادند که حوادث حلب در ماه‌های گذشته شکست‌های پی‌درپی بوده است؛ این افراد، واقعیت نبرد را نمی‌فهمند. این یک ایستادگی بسیار بزرگ و تاریخی بود که در حلب در مقابل حجم برهه و توطئه‌ی تازه صورت گرفت. قاعدتا امروز این مسئولیت تازه‌ای را به همراه می‌آورد. همه و نه تنها حزب الله باید حضورشان را در حلب افزایش دهند. ما حضورمان را در حلب افزایش می‌دهیم. همه وظیفه دارند حضورشان را افزایش دهند چون امروز نبرد واقعی آن‌جاست. نبردهای دیگر احیانا دفاعی، منطقه‌ای یا محدود هستند اما نبرد واقعی استراتژیک بزرگ امروز سوریه، نبرد در شهر و منطقه‌ی حلب است. در این نبرد عقب‌گرد، سستی، ضعف، شک یا تردید یا تن دادن به دروغ‌ها، شایعات یا جنگ روانی دروغ‌باف و گمراه‌کننده جایز نیست.

این همان اراده‌ی برادران ماست که همچون جنگ جولای، نامه دادند. این‌ها همان بچه‌هایی هستند که در جنگ سی و سه روزه جنگیدند. اراده و ایستادگی آن‌ها این‌گونه است. بعضی به شما می‌گویند محیط لبنان دچار لرزه و تزلزل شده است. این محیط ذهن و تفکر تو و محیط توست. محیط ما به هیچ وجه این‌گونه نیست. ایمان و اطمینان محیط ما به این نبرد و درستی این انتخاب، روزافزون است چون همه‌ی حوادث منطقه را می‌بینند و پروژه‌ها را خوب می‌فهمند. ما به هیچ وجه سرمان را زیر برف نکرده‌ایم. به هیچ وجه امکان ندارد ما از این موضوع غافل شویم. اجازه دهید در دو جمله پاسخ بچه‌ها را بدهم. نامه‌ی طولانی تنظیم نکرده‌ام. می‌گویم: شما کسانی هستید که در وعده‌تان با خداوند(عز و جل) صداقت ورزیدید. شما امانت‌داران سرنوشت، کرامت، آینده، وصیت شهیدان و مقاومت هستید. شما واقعیت عشق حسینی هستید که شما را از روستاها و شهرک‌های جنوب، بقاع و همه‌ی اطراف لبنان بیرون می‌آورد تا ۵۰۰ کیلومتر آن طرف‌تر در نبرد حق حاضر شوید. ما در این نبرد نیز مانندجنگ جولای به شما دل می‌بندیم. ما به الله و مردان الله اطمینان داریم. شما که معجزه آفریدید و تاریخ منطقه را رقم زدید و پروژه‌های آمریکا و دست‌نشاندگان آمریکا را در جنگ جولایدر منطقه شکست دادید، پروژه‌ی تکفیر، فتنه، هژمونی و سلطه بر منطقه را نیز شکست خواهید داد.

به همین دلیل برادران فرمانده بزرگ جهادی شهید سید مصطفی بدرالدین کاری را که سید مصطفی در حلب و سوریه آغاز کرد به پایان خواهند برد. هر موقع در عراق نیاز باشد نیز همچون سید مصطفی وارد عمل خواهیم شد. چون راه، انتخاب، فرهنگ، مسئولیت و ایمان ما این است. ان شاءالله نتایج این رویکرد به زودی مشخص خواهد شد. برادران فرمانده شهید سید مصطفی بدرالدین میدان‌ها و عرصه‌ها را خالی نخواهند کرد. آن‌ها اهل و شایسته‌ی نبرد هستند. جامه‌ی پیروزی به قامت آن‌ها دوخته شده است و بدون پرچم‌های پیروزی باز نخواهند گشت. شهیدانی در کار خواهند بود و کاروهای شهدا راهی خواهند شد چون از شهیدان و شهادت است که پیروزی پدید می‌آید. شهادت، شهیدان و ایستادگی که بیانگر «صبر زیبا»ست، «گشایش نزدیک» را به همراه خواهد آورد.

اجازه دهید در وقت باقی‌مانده خیلی سریع به دو سه موضوع بپردازم. لطفا بنده را تحمل کنید. درباره‌ی شرایط داخلی، دولت، معاملات، رسوایی‌های تازه در زمینه‌ی پس‌ماندها، گفت و گوهای ملی، قانون انتخابات، انتخابات ریاست جمهوری و… سخن نخواهم گفت چون صحبت زیاد است و تکراری و احیانا ملالت‌بار. می‌خواهم درباره‌ی دو موضوع داخلی و یک موضوع منطقه‌ای صحبت کنم.

بسیار کوتاه به اولین موضوع داخلی اشاره می‌کنم و آن موضوع تیراندازی هوایی است. ما به یک درمان فراگیر ملی فرهنگی، اجتماعی، رسانه‌ای، سیاسی، تشکیلاتی و حزبی دعوت می‌کنیم. سلاح در همه‌ی لبنان وجود دارد و به یک حزب یا تشکیلات خاص اختصاص ندارد. هیچ کس نمی‌تواند بگوید من سلاح سبک ندارم. همه کلاشینکف دارند. قبول؟ کسی هم که کلاشینکف نداشته باشد M16 دارد. همه سلاح دارند. خانه‌ی لبنانی‌ها پر از سلاح است. هر کسی هم دست به اسلحه می‌برد. کسی که فرزندش در آزمون قبول می‌شود تیر در می‌کند و کسی که فرزندش در آزمون رد می‌شود هم تیر در می‌کند. یکی به معنای خوشحالی است و همان دیگری به معنای خشم. حالا خدا را شکر فرزندش را با تیر نمی‌زند. در هر صورت این یک پدیده‌ی قدیمی و ده‌ها ساله‌ی لبنانی است؛ از پیش از آن‌که حزب الله به وجود بیاید. بعضی‌ها سعی می‌کنند مسئولیتش را به عهده‌ی ما بیاندازند. به خدا این از زمان پدر و پدربزرگ و پدربزرگ پدربزرگ من وجود داشته است. به همین دلیل نیازمند یک درمان کامل و فراگیر ملی است. ما در حزب الله تصمیم گرفتیم در مناطق، روستاها، شهرها و حومه‌هایمان و در سطح افراد و تشکیلاتمان به لحاظ رسانه‌ای، فرهنگی، اجتماعی، تربیتی و ارشادی با قدرت وارد این موضوع شویم. در این زمینه یک جریان گسترده را آغاز کردیم. چیزی هست که می‌خواهم امروز اعلام کنم. به همین خاطر به این موضوع پرداختم. می‌خواهم از این جشن استفاده کنم و به همه‌ی بچه‌های حزب الله بگویم این نیز پیام خون شهدا از مصطفی بدرالدین، عماد مغنیه، شهید سید عباس، شهید شیخ راغب و تا همه‌ی شهیدان است. ما قطعا این موضوع را نمی‌پذیریم و با آن مقابله می‌کنیم. خیلی خب، گفتیم، ابلاغ کردیم و بخش‌نامه کردیم. شاید در این یکی دو هفته و از روزی که بخش‌نامه‌ی داخلی‌اش منتشر شد ۱۰۰٪ یا از باب احتیاط ۹۹.۹۹٪ رعایت کردند.

با این وجود به ارشاد اخلاقی یا تهدید به جریمه بسنده نکردیم بلکه سران حزب الله با اجماع آرا تصمیم گرفتند از این پس -این یک ابلاغ رسمی است و البته به صورت مکتوب و رسمی به همه‌ی افراد نیز می‌رسانیم و ساز و کار اجرایی خودش را دارد- هر کدام از افراد ما تیر هوایی بزند و مرتکب این کار حرام، ننگ‌آور، وهن‌آلود، آزاردهنده و ذلت‌بار شود -بنده به برادارن گفتم و ایشان هم موافق بودند که این کار واقعا به کاری ذلت‌بار تبدیل شده است- از سازمان منفصل خواهد شد. بیرونش می‌کنیم. اخراج می‌شود. از میان ما خواهد رفت. ان شاءالله عمرش طولانی باشد. ان شاءالله ۳۰ سال با اسرائیل بجنگد. ان شاءالله یک کارنامه‌ی جهادی بسیار درخشان داشته باشد. اما این اشتباه برای ما کافی است که او را از میان خودمان بیرون کنیم. امیدواریم احزاب، تشکیلات، جنبش‌ها و گروه‌های سیاسی لبنان گام‌های مشابهی بردارند تا همه‌ی ما لبنانی‌ها دست به دست هم دهیم و این پدیده‌ی گناه‌آلود، اشتباه و آزاردهنده را در جامعه‌مان از بین ببریم.

موضوع دوم: پول و بانک و قانون آمریکا. از ابتدا و پیش از این که قانون تصویب شود و آمریکایی‌ها به لبنانی‌ها ابلاغ کنند(!) صحبت‌های روشنی وجود داشت که آمریکا در حال حرکت به این سمت است. همان آغاز روند تصویب بود که بنده و برادران در رسانه‌ها سخنرانی کردیم و در مورد این موضوع هشدار دادیم. قاعدتا از موضوعات مسلمی که نیازی به تأکید ندارد این است که ما به دلایل مربوط به حق حاکمیت و قانون و نگاهمان به آمریکا و جایگاه آمریکا در جهان این قانون را کلا و جزئا رد می‌کنیم. نمی‌خواهم واردش شوم. الآن وقت ندارم. پس این قانون تا قیامت ناپذیرفتنی است.

نکته‌ی بعدی در این راستا: بنده آن روز گفتم و بار دیگر یادآوری می‌کنم. بعضی از مردم آرزو می‌کنند و سپس آرزوهایشان را می‌نویسند و بعد از آن آرزوهای خودشان را باور می‌کنند و سپس بر اساس آن تصمیم می‌گیرند! مثلا در هفته‌های گذشته تیترهایی خواندیم که حزب الله در حال فروپاشی مالی یا اقتصادی است. حالا کمی به ما رحم کنید از گرسنگی نمیریم! متأسفانه این حرف‌های بچگانه، احمقانه و زشت در بعضی رسانه‌های لبنانی و عربی مطرح شد. خب، آن روز بنده چه گفتم؟ گفتم حتی اگر بانک‌های لبنان این قانون را کاملا تا انتها اجرا کنند چیزی را در زمینه‌ی -بگذارید دقیق باشم چون این حرف مبنا قرار خواهد گرفت- حزب و پیکره‌ی تشکیلاتی و جهادی ما تغییر نخواهد داد و ما نه ضرر می‌کنیم و نه تأثیر می‌پذیریم. بله، فشار روانی دارد. فشارش روانی است ولی هیچ اثر مادی و مالی روی حزب الله ندارد. ضمنا توضیح دادم چرا. دوباره این موضوع را به این افراد بی‌خرد یادآوری می‌کنم که بنده گفتم: ما پروژه‌ی تجاری و سازمان‌های سرمایه‌گذاری نداریم که اگر شما بانک‌ها را تعطیل کنید بخواهد روی ما تأثیر بگذارد. اصولا چنین چیزی نداریم. خیلی صریح می‌گویم و شاید چنین چیزی در تمام جهان وجود نداشته باشد که کسی بیاید به صورت علنی، شفاف و صادقانه در مقابل همه‌ی جهان بگوید: برادر، بی‌پرده می‌گویم بودجه و هزینه و پول و خورد و خوراک و سلاح و موشک‌های حزب الله از جمهوری اسلامی ایران می‌آید. قبول؟ هیچ ربطی به بانک‌ها ندارد. تا زمانی که در ایران پول وجود داشته باشد یعنی ما پول داریم! شفافیت بیش از این؟ پولی که برای ما در نظر گرفته شده است به ما می‌رسد و رسیدنش هم از طریق بانک نیست. به همان شیوه‌ای که موشک‌هایی که با آن‌ها اسرائیل را تهدید می‌کنیم به ما می‌رسند، پولمان هم می‌رسد. هیچ قانونی هم نمی‌تواند جلوی رسیدن این پول را به ما بگیرد. این که کسی می‌خواهد معترض باشد مشکلی نیست. تا جان دارید اعتراض کنید. ضمنا داخل پرانتز: ما فرزندان، هواداران و ملت مقاومت از امام امت، حضرت امام خامنه‌ای(دام ظله الشریف) و سران، رئیس جمهور، کابینه، مجلس، مراجع، علما و ملت جمهوری اسلامی به واسطه‌ی پشتیبانی کریمانه‌شان در طول سال‌های مقاومت که تا امروز نیز ادامه دارد، تشکر می‌کنیم. بسیار بسیار تشکر می‌کنیم. این شما هستید که حقوق نمی‌دهید، ما حقوق می‌دهیم. شما هستید که بودجه‌هایتان را نمی‌دهید، ما بودجه می‌دهیم. این شما هستید که هنوز پول انتخابات ۲۰۰۹ را نداده‌اید. ما هزینه‌های انتخابات شهرداری‌ها را هم داده‌ایم.

و مشکلی نداریم. لازم نیست کسی برایمان دل بسوزاند. بله، شاید گاهی به واسطه‌ی افزایش هزینه‌هایمان تحت فشار قرار بگیریم چون هزینه‌های یک قدرت داخلی با هزینه‌های یک قدرت منطقه‌ای متفاوت است! هر که بامش بیش برفش بیش‌تر. گاهی نمی‌توانیم جوابگو باشیم ولی اشکالی ندارد. اگر ما تحت فشار هستیم به خاطر افزایش هزینه‌هایمان است نه به خاطر مشکل مالی. ما مشکل مالی نداریم. هیچ کدام از بانک‌های جهان هم نمی‌توانند جلوی این موضوع را بگیرند. وقتی همه‌ی جهان ایران را محاصره کرده بود و ایران زیر فشار تحریم بود پول مصوب به ما می‌رسید.

پس به این موضوع دل نبندید. خیالتان راحت باشد. همچنان پرتحرک و با آبرو خواهیم ماند. البته دیگر لازم نیست پیازداغش را زیاد کنیم.

نکته‌ی سومی که نسبت به آن هشدار دادیم مردم و محیط و هواداران بودند. هشدار دادیم و برایش می‌ترسیم. ما به هیچ وجه برای خودمان، مسئولان، بچه‌ها، پیکره، بودجه و مراکز حزب الله نمی‌ترسیم. موضوع، مردمند. به مردم حمله نکنید. خب، چه رخ داد؟ اجازه دهید توضیح دهم چرا حزب الله خشمگین شد و فراکسیون وفاداری [به مقاومت] به ستوه آمد و موضع گرفت و گویی معضل بزرگی برای کشور به وجود آمد. باز هم با صراحت و وضوح می‌گویم: بعضی از بانک‌های لبنان زیاده‌روی کردند. از آمریکایی‌ها آمریکایی‌تر شدند. کارهایی کردند که آمریکایی‌ها از آن‌ها نخواسته بودند! قاعدتا بنده حتی با پذیرش درخواست آمریکایی‌ها موافق نیستم اما برادر، حتی آمریکایی‌ها از شما نخواسته‌اند. شما موضوع را گسترش دادید. شما رفتید سراغ سازمان‌ها و افرادی که مشمول این قانون آمریکایی که می‌گویید مجبور هستید اجرایش کنید، نیستند. بانک‌ها حساب‌های بعضی سازمان‌ها و گروه‌های خیریه را که نامشان در لیست آمریکایی‌ها نیست، حذف کرده‌اند. آیا این یک رفتار بشری، قانونی و میهنی است؟ آیا این از اقتصاد و نظام بانکی لبنان پاسداری می‌کند؟ یا اسمش تجاوز به گروه‌ها و سازمان‌های خیریه و مردم است؟ بعضی از بانک‌ها جستجو می‌کنند و از پدران، برادران، خواهران، دختران، پسران و داماد افراد حزب الله می‌خواهند حساب‌هایشان را ببندند. این قانون است؟ میهن‌پرستی یعنی این؟ حق حاکمیت یعنی این؟ یا نام این کار سوء استفاده و تجاوز به مردم، هوادران و خانواده‌های ماست؟ ما این تجاوز را رد می‌کنیم و نمی‌پذیریم. این تجاوز را نمی‌پذیریم و اجازه‌اش را نمی‌دهیم. کسی که خود را دلسوز اقتصاد لبنان می‌نامد آیا از طریق حمله به یک‌سوم یا نصف ملت لبنان… چون فردا می‌گویند این اهل سنت حزب الله را دوست دارد و این مسیحی هم‌پیمان حزب الله است و این درزی با حزب الله موضع مشترک دارد و سپس بانک‌ها عکس‌های مشترک مسئولان سیاسی با مسئولان حزب الله را می‌آورند تا حساب‌هایشان را ببندند! آیا تجاوز به طبقه‌ی گسترده‌ای از مردم لبنان موجب پاسداری از اقتصاد لبنان است؟ یا موجب نابودی آن؟ چه کسی در حال نابود کردن اقتصاد لبنان است؟ شما. چه چیزی در حال نابود کردن نظام بانکی لبنان است؟ رفتارهای غیرمسئولانه و تجاوزکارانه‌ی برخی بانک‌ها در لبنان. ما از روز اول آماده‌ی پذیرش راه حل‌ها و درمان‌ها هستیم. با مسئولان رسمی مرتبط گفت و گو می‌کنیم. بحث و جستجو به دنبال راه خروج ادامه دارد. ما این قانون را نپذیرفته‌ایم و آن را رد می‌کنیم ولی واقع‌نگر هستیم و ما نیز دلسوز کشور و اقتصاد، امنیت و صلح کشور هستیم به همین دلیل وارد گفت و گو شدیم و همچنان در حال گفت و گو و صحبت هستیم و واسطه‌ها و طرف‌های مسئول حضور دارند و در حال تلاش در این سطح هستند. بعضی موضوعات در حال حلند، بعضی دیگر از موضوعات ان شاءالله شاید حل شوند و مسیرشان رو به جلو است. ولی می‌خواستم نسبت به این موضوع هشدار دهم. قاعدتا ما می‌دانیم که برخی لبنانی‌ها به واشنگتن رفتند و در جهت تصویب این قانون تحریک کردند. بعضی دشمنان نیز روی این موضوع کار کردند. اما همه‌ی این‌ها به کنار. چه این که لبنانی‌ها برای چیزی بیش از موضوع مالی دست به تحریک زدند ولی ما نادیده گرفتیم. ما هیچ گونه رفتار تجاوزکارانه‌ای را نسبت به مردم و هوادارانمان نمی‌پذیریم و در عین حال پذیرای هرگونه گفت و گویی برای درمان این پرونده هستیم.

آخرین موضوع پیش از پایان، موضوعی منطقه‌ای است. در ذهنم بود کمی درباره‌ی یمن و… صحبت کنم اما می‌گذاریم برای روز قدس. موضوع بحرین: حوادث روزهای گذشته، تحولی بسیار خطرناک است. سلب تابعیت عالم جلیل القدر و پاک و شجاعی که در سال‌های گذشته مسئولیتی تاریخی را بر دوش داشته یعنی حضرت آیت الله شیخ عیسی قاسم(حفظه الله و حرسه الله) اقدامی بسیار خطرناک از سوی حاکمان بحرین است.

برادران و خواهرانم، می‌دانید که جنبش بحرین از ابتدا یعنی بیش از پنج سال قبل با وجود این که با سرکوب مواجه شد، مطلقا مردمی و مسالمت‌آمیز بوده است. پاسخ جنبش مردمی مسالمت‌آمیز بحرین را از همان هفته‌های اول با کشتار و فراخوان نیروهای سعودی با عنوان سپر جزیره دادند. حتی میدان لؤلؤه را که مایه‌ی افتخار این‌ها بود از بین بردند چون به نماد این جنبش و اراده‌ی مردمی تبدیل شده بود. مطالبات این جنبش مردمی مسالمت‌آمیز بسیار عادی و معمولی است. صحبت از اصلاحات، حقوق، درمان فساد و عدالت اجتماعی است. مطالبات جنبش ملت بحرین با هر مقیاسی از جمله معیارهای بشری، دینی، اخلاقی، قانونی و بین المللی، محقانه است. در عین حال ملت بحرین دست به خشونت نزدند و سلاح برنداشتند. این‌ها راهپیمایی کردند و آن‌ها کشتند. این‌ها راهپیمایی کردند و آن‌ها رهبران، سران و علما را بازداشت کردند و به زندان انداختند. به نوامیسش هم تجاوز کردند و زنان را به زندان انداختند. خیلی خب، تا می‌رسیم به علما، رهبران و نمادهای بزرگ. بسیاری از علما را که بعضا علمایی بزرگ و وکلای مراجع بودند، سلب تابعیت کردند و این سیاست را در پیش گرفتند. حکومت با همه‌ی تلاش‌های اپوزوسیون برای گفت و گو، مخالفت می‌کرد. چون تصمیمی وجود داشت که… قاعدتا این چند روز از این حکومت فحش خواهیم شنید و اشکالی ندارد… قاعدتا در بحرین چیزی به نام آل خلیفه وجود ندارد. آل خلیفه همان تصمیمی را می‌گیرند که آل سعود بخواهد. تصمیم آل سعود این بود که در بحرین گفت و گو، اصلاحات، دادن حقوق ملت و روند واقعی سیاسی ممنوع است. آن هم به یک دلیل ساده. چون این موضوعات، راه را برای ملت پادشاهی عربستان سعودی می‌گشایند. ملت پادشاهی عربستان سعودی که از هرگونه روند سیاسی، روند دموکراتیک و مشارکت سیاسی محرومند اگر ببینند این الگو موفق شد، موضوع به داخل پادشاهی کشیده می‌شود. همه می‌دانیم که این پادشاهی و آل سعود از ابتدا با این روند مبارزه کردند. از روز اولی که در تونس آغاز شد با آن مبارزه کردند، در مصر با آن مبارزه کردند و هر جای دیگری نیز. علیه این روند دسیسه چیدند. خیلی خب، مدام با آمادگی رهبران مخالفان بحرین برای گفت و گو مخالفت می‌شد. بازداشت‌ها و تجاوزها همچنان ادامه دارند اما جنبش مردمی مسالمت‌آمیز به مسیر غیرمسالمت‌آمیز و خشونت‌بار کشیده نشده است. دلیل واقعی آن هم رهبری علمای بزرگ بحرین و در صدر آن‌ها حضرت آیت الله شیخ عیسی قاسم است و فرهنگ عمومی که گروه‌های سیاسی روی آن کار می‌کنند و پیشاپیش همه جمعیت الوفاق و شخص شیخ علی سلمان(فرج الله عنه). اگر نه ظلم، سرکوب، زندان، فشار، تجاوز، تخریب خانه‌ها و تخریب مساجد بحرین باعث شده بود خون جوانان بحرین به جوش بیاید. این‌ها جوانند، شجاعند و آماده‌ی فداکاری‌اند. حتی اگر عملیات استشهادی انجام دهند چیزی ازشان کم نمی‌شود. مرد و شجاع‌اند و مشت گره‌کرده‌اند. با این حال چه کسی جلوگیری و مراقبت کرد و زمام مردم معترض خیابان را به دست گرفت؟ این یک روند ساده نیست. ما و شما لبنانی‌ها می‌دانیم مهار کردن احساسات، عواطف، خشم و شجاعت مردم از سخت‌ترین کارهاست. به همین دلیل بسیاری از رهبران توسط مردم رهبری می‌شوند، آن‌ها مردم را رهبری نمی‌کنند چون این یک روند دشوار است. حضرت آیت الله شیخ عیسی قاسم و علمای بزرگ و همراهانشان در بحرین پنج سال بزرگ‌ترین و بهترین روند رهبری را در مهار مردم معترض خیابان‌ها که به آن‌ها تجاوز شده بود به انجام رساندند تا نگذارند مردم دست به خشونت بزنند. اگر امروز در جهان یک نفر وجود داشته باشد که لایق جایزه‌ی صلح نوبل یا حقوق بشر باشد شیخعیسی قاسم است. اما در طرف مقابل چه؟ جهان سکوت کرده است. جهان عرب سکوت کرده است. حتی در جهان عرب، موضوع را فرقه‌ای جلوه دادند. گفتند این مشکل شیعیان با نظام اهل سنت آل خلیفه است. نخیر، موضوع فرقه‌ای نیست.

در سایه‌ی سکوت عرب و ورود مستقیم سعودی به بحرین، همیشه گفته می‌شد: ای ملت بحرین، به خانه‌هایتان بروید، تسلیم شوید و دم برنیاورید بعد ما فکر می‌کنیم اگر خواستیم اصلاحات انجام می‌دهیم. همان منطقی که امروز در کویت و پشت میز مذاکرات یمن وجود دارد. چقدر گذشته است؟ دو ماه یا شاید بیش‌تر. هیئت عبد ربه منصور یعنی هیئت ریاض و سعودی همچنان همان جمله را می‌گویند: عقب‌نشینی از شهرها و تسلیم اسلحه تا سپس برویم سراغ روند سیاسی. تسلیم شوید، یمن را به ما بدهید، همه چیز را تقدیم ما کنید، جان و کودکان و نوامیستان را بدهید دست ما سپس می‌نشینیم گفت و گوی سیاسی می‌کنیم! کدام دیوانه در جهان این را می‌پذیرد؟ عاقل هم نه، کدام دیوانه؟ تفکر سعودی با همه‌ی جهان این‌طور تا می‌کند. در بحرین هم همین‌طور. می‌گویند تسلیم شوید. خب، ملت بحرین تسلیم نشدند. علما و نمادهایشان را زندانی کردند. مهاجرت داده شدند، محاصره شدند و جمعیت‌هایشان منحل شد ولی تسلیم نشدند. جنبش مردمی را با آهنگی معقول و متعادل ادامه دادند و این دلیل آرامش، تعادل و تفکر استراتژیک است. خب، سینه‌ی آل سعود از این جنبش مردمی مسالمت‌آمیز تنگ شد چون آخرین دل‌بستگی‌شان چه بود؟ بگذارید اول موضوع را بفهمیم. گفتند رهایشان کنید خودشان به بن‌بست می‌رسند و خسته و مأیوس می‌شوند و کار خود به خود متوقف می‌شود. گفت و گو، اصلاحات و امیدی در کار نیست و به اندازه‌ی کافی دلیل یأس وجود دارد. جنبش تمام می‌شود و فرو می‌ریزد. استراتژی آل سعود و آل خلیفه این بود. بعد از پنج سال و نیم دیدند نه، این‌ها با وجود بازداشت و زندان و تخریب منازل و سلب تابعیت و… همچنان ادامه می‌دهند. نهایتا صبرشان سر آمد. مخصوصا گروهی که امروز در سعودی حاکمند. نگاه کنید این پادشاه و کادرش از کجا آمده‌اند؟ در حالی که یک روز قبل از فوت ملک عبدالله، هیئت انصار الله در ریاض حضور داشتند و درباره‌ی درمان سیاسی در یمن تفاهم شده بود. کادر تازه آمدند، درمان سیاسی را لغو کردند و رفتند سراغ جنگ. در سوریه کار داشت پیش می‌رفت اما جنگ را زنده کردند، پول تزریق کردند و بار دیگر در سوریه جنگ اعلام کردند. پادشاه قبلی علاقه داشت در عراق با داعش بجنگد. کادر تازه حد اقلش این است که نبرد با داعش در عراق برایشان اهمیتی ندارد. روش و رفتارشان این است. روش امروز نظام سعودی خوارکردن و به زانو درآوردن یمنی‌ها، بحرینی‌ها، سوری‌ها، عراقی‌ها و لبنانی‌هاست تا تسلیم شوند ولی همه‌ی این‌ها گفتند تسلیم نمی‌شویم؛ نه تسلیم آل سعود و نه تسلیم سروران آل سعود. گفتند جز برای الله(سبحانه و تعالی) تسلیم نمی‌شویم، قد خم نمی‌کنیم و زانو نمی‌زنیم. فریادهای امروز مردم بحرین را ببینید؛ مردمی که تجمعشان شبانه‌روز در اطراف منزل حضرت شیخعیسی قاسم ادامه دارد. شهرکی که آیت الله ساکن آن است امروز تبدیل به یک زندان بزرگ شده و از همه‌سو در محاصره است. چرا جهان ساکت است؟ این در قوانین بین المللی چه حکمی دارد؟ به خاطر این که می‌ترسند اهالی بحرین به این محله برسند و جهان شاهد صحنه‌ی متفاوتی باشد. خب، امروز آن بخشی از ملت بحرین که توانستند، خودشان را رساندند و آن بخشی که نتوانستند، موضعشان را اعلام کردند. شعارهایشان این است: شیخ عیسی خط قرمز ماست. تو را تسلیم نمی‌کنیم. خونمان ارزانی تو. زندگی در شهری که عیسی قاسم در آن نباشد گوارا نیست. این موضع شرافت‌مندانه از ملت و جوانان بحرین، یک موضع معمولی و بسیار قابل پیش‌بینی بود چون ملت بحرین ملت غیرت، مرزبانی، شجاعت، فداکاری، ایثارگری، اطاعت‌پذیری، ولایت و عاشق ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) است و عاشقان ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) او را شب عاشورا یا وسط بیابان رها نمی‌کنند. این موضع‌گیری، طبیعی است.

قاعدتا بنده برای ملت بحرین تکلیف تعیین نمی‌کنم. این علمای بحرین هستند که وظیفه‌ی ملت بحرین را مشخص می‌کنند. چون حوادث بحرین یک جنبش حقیقتا ملی است. شیخعیسی قاسم و علمای بحرین از هیچ کس فرمان نمی‌گیرند. دنباله‌روان، آل خلیفه هستند که از آل سعود و نماینده‌ی انگلیس در منامه امر می‌برند. شیخ عیسی قاسم و علمای بزرگ بحرین خودشان مطالبات و اقداماتشان و ماهیت و طبیعت و گام‌ها و پذیرفتنی‌ها و ناپذیرفتنی‌ها را مشخص می‌کنند. هیچ کس در این جهان چیزی را به آن‌ها تحمیل و حتی پیشنهاد نمی‌کند. چرا؟ چون این عالمان خودشان عالم، فقیه، زمان‌شناس، متخصص سیاست، مخلص، راستگو و شجاعند. وقتی ملتی همچون ملت بحرین از چنین رهبرانی برخوردار باشد نیازمند هیچ کس در جهان نیست. اگر در بحرین یک جنبش حقیقی ملی وجود داشته باشد همین جنبشی است که عیسی قاسم رهبر آن است. ای آل خلیفه، دست‌نشانده و کوتاه‌قامت شما هستید که در مقابل نماینده‌ی سازمان اطلاعات بریتانیا در منامه زانو می‌زنید و دستورات بچه‌شاهزاده‌های آل سعود را اجرا می‌کنید. نیازی نیست ملک سلمان با شما صحبت کند. ما همه‌ی این جزئیات را می‌دانیم. پس علما خودشان وظیفه[ی ملت] و هر کدام از گام‌ها را مشخص می‌کنند. جوانان، ملت و وفاداران بحرین وظیفه دارند حتی اگر لازم شد خون بدهند و سینه سپر کنند تصمیم علما را به کار ببندند، اجرا کنند و از آن دفاع کنند. جهان باید جلوی اجرای این تصمیم را بگیرد. تصمیم، فقط سلب تابعیت نیست بلکه اخراج حضرت شیخ از شهرش است. جهان باید مسئولیتش را بپذیرد. این گامی بسیار خطرناک است. پیام این تصمیم غلط به ملت بحرین و دوستانش در جهان این است که گفت و گو، حقوق و افق و تلاش سیاسی در کار نیست. یعنی نتیجه چه خواهد شد؟ آن روز دیگر هیچ کس تعهدی نسبت به این موضع ندارد و هر کس آزاد خواهد بود هر طور که مناسب می‌بیند موضع، اعتقاد و تعهدش را ابراز کند! جهان باید مسئولیتش را در این زمینه بر عهده بگیرد.

برادران و خواهران، در بزرگداشت فرمانده شهیدمان به او می‌گوییم تو مانند همه‌ی فرماندهان شهید همچون سید عباس، شیخ راغب، حاج عماد، حاج حسان و همه‌ی فرماندهان شهیدی که رفتند و پیشی گرفتند با قدرت در ضمیر، درون و دل و جان ما زنده خواهی ماند. به واسطه‌ی خون شما و با هر میزان که نیازمند ایثار باشد راه را ادامه خواهیم داد، پیروزی خواهیم آفرید، به هدف‌ها دست خواهیم یافت و امانت شما را حفظ خواهیم کرد.

خداوند شهیدان را رحمت کند، جانبازان را شفا و عافیت عنایت نماید، اسیران را آزاد کند و پیروزی، برکت و کرامت را به ملت‌ها و امت ما ارزانی دارد.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته